ویژه های فجر انقلاب/ 6
چهارشنبه, ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۰۹:۲۰
شهيد شاه آبادي به منظور جذب جوانان و نيروهاي متعهد به مسجد در قالب جلسات مذهبي، مسئوليت امامت مسجد رستم‏ آباد شميران را قبول و با تلاشي خستگي‏ناپذير آن مسجد را به پايگاهي براي انقلاب تبديل مي كند.


نويد شاهد: شهادت روحانيون و ائمه جماعات در سنگرهاي مقدس جهاد و دفاع از دين و در محراب گسترده و نوراني جبهه‏هاي حق، خواندن نماز عشق با وضوي خون است و رداي سرخ ائمه جماعات شهيد، عَلَمي است كه نشان از عاشوراي مجدد تاريخ امروز ما دارد. آنان صداقت و حقانيت رهبري ديني را با اهداي خون پاك خويش به ثبت رساندند و در كربلاهاي ايران، با تكبير عشق و ايمان در محراب عشق و حقيقت قيام نمودند و با آغوش باز، شهادت را پذيرا شدند. آري شهيدان سرفرازي همچون آيات و حجج اسلام سعيدي، شاه‏آبادي، نواب صفوي، غفاري، مفتح و همرزمان به خون غلتيده ايشان با قلبي مالامال از معرفت ناب، نماز عشق را با سلام شهادت به پايان بردند و تا كوي دوست پركشيدند.



در سال 1309 شمسي، در اوج اختناق سنگين و شيطاني رضاخان و در دوراني كه اين نوكر استعمار مي‏رفت تا حاكميت بلامنازغ استعمار انگليس را بر ايران عزيز حاكم كرده و روحانيت، اين قشر پيشتاز و سازش‏ناپذير امت اسلامي را سركوب گرداند، در بيت بزرگمردي كه به جرأت مي‏توان گفت كه از استوانه‏هاي عرفان و سياست بود، و در بيت عالمي فقيه كه علاوه بر مدارج والاي علمي، از «سياست» و «تحقق احكام اسلام در جامعه» غافل نبوده، و در مقابل رضاخان، با قامتي استوار ايستاده بود، و در دامان مادري كه در اوجي از علم و معرفت و كمال و مهرباني قرار داشت، فرزندي چشم به جهان گشود كه او را «مهدي» ناميدند.


مهدي، پس از حدود چهار سال، به همراه والد مكرّم خود، آيه‏اللّه‏ العظمي ميرزا محمدعلي شاه‏آبادي كه در آن زمان در شهر مقدس قم رحل اقامت افكنده بود، به تهران آمد. پس آنگاه به مكتب‏خانه امامزاده يحيي سپرده شد و در طول دو سال (يعني تا 6 سالگي) به فراگيري علوم مقدماتي قرآن مشغول گرديد.


سپس در شش سالگي به همراه دو برادر ديگرش كه به دبستان توفيق مي‏رفتند، به آن مدرسه رفته و تا 12 سالگي دوره دبستان را پشت سرنهاد. از همان ابتدا داراي ذهني خلاق و هوشي سرشار بود. در دوره دبستان علاوه بر خواندن درس‏هاي مدرسه در منزل «صرف» و ديگر مقدمات ادبيات عرب را از پدر بزرگوارش فرا مي‏گرفت. سپس در سال 1323 در 14 سالگي براي ادامه تحصيل علوم قديمه به مدرسه مروي رفت. 18 ساله بود كه در حضور والد ارجمندش و بدست يكي از سادات محترم، به لباس مقدس روحانيت ملبس گرديد. بيش از يك سال از تلبس او به اين لباس شريف نگذشته بود كه در سال 1328 شمسي مطابق با 1369 قمري پدر بزرگوارش به عالم بقاء رحلت كرد. پدر گرانقدري كه تنها براي او «پدر» نبود، بلكه معلم، استاد و مراد او بود.


پس آنگاه وقتي قريب دو سال از وفات پدر گذشت تصميم گرفت جهت ادامه تحصيل علوم اسلامي به مهد علم و تقوا،قم عزيمت نمايد و چنين كرد. سپس در سال 1331 به‏ منظور گذراندن دوره دبيرستان موقتا به تهران بازگشت و به خاطر هوش و استعداد سرشاري كه داشت در طول چهارده ماه كه در تهران بود، دوره دبيرستان را با موفقيت پشت سرگذارد.


در همين دوران بود كه ايران در تب و تاب نهضت آيه‏اللّه‏ كاشاني بود. شيخ شهيد پس از كودتاي ننگين 28 مرداد يعني در شهريور 32 براي اولين بار دستگير و زنداني مي‏شود ولي پس از مدت كوتاهي آزاد مي‏گردد. سپس در مهرماه 1332 دوباره راهي قم شده و تحصيل علوم قديمه را ادامه مي‏دهد و با ذهن دراك و ذكاوت سرشار اين دروس را سريعا مي‏آموزد. رسائل را از آيه‏اللّه‏ مشكيني و مكاسب را از آيه‏اللّه‏ ستوده و كفاية الاصول را از مرحوم آيه‏اللّه‏ مجاهدي و شرح منظومه و اسفار را از آيه‏اللّه‏ العظمي منتظري فرا مي‏گيرد.


در سال 1334، يعني در سن 25 سالگي، دوره سطح را به اتمام رسانيد و درس خارج فقه و اصول را از محضر مبارك امام و مرحوم آيه‏اللّه‏العظمي بروجردي و نيز از محضر آيه‏اللّه‏ العظمي گلپايگاني و آيه‏اللّه‏ العظمي محمدعلي اراكي گذراند. در فراگيري علوم، چنان علاقه و همت از خود نشان مي‏داد كه مراتب پيشرفت او را از همان زمان‏ها مي‏شد پيش‏بيني كرد.


شهيد شاه‏آبادي در سال 1336 و در سن 27 سالگي تصميم به ازدواج مي‏گيرد و با بيت مرحوم آيه‏اللّه‏ ميرزاي شيرازي بزرگ كه خانواده علم و فضيلت و مبارزه و جهاد است، وصلت مي‏نمايد.شروع مبارزات ديني ـ سياسي ـ اجتماعي اين شهيد عزيز را بايد از زمان نهضت ملي ايران و مبارزات آيه‏اللّه‏ كاشاني مجاهد بزرگوار اسلام جستجو كرد. از آن زمان، ايشان كه در خانواده شيرمردي چون آيه‏اللّه‏ العظمي شاه‏آبادي رشد يافته بود، مبارزه براي تحقق احكام اسلام و حمايت از حركت روحانيت در مقابل حكومت ظالمانه رژيم شاه را تكليف خويش احساس كرده و از همان دوران، شعله‏هاي خشم عليه رژيم سفاك پهلوي در درون اين طلبه جوان و پرشور سرمي‏كشيد.


اوج‏گيري مبارزات ديني ـ سياسي ـ اجتماعي اين شهيد عزيز را بايد از زماني دانست كه حضرت آيه‏اللّه‏ العظمي امام خميني با مشاهده فجايع رژيم منحوس پهلوي، و هتك احكام اسلام توسط اين رژيم غاصب و جنايتكار، تنها راه پيروزي و فلاح را در قيام عمومي و همه‏جا گستر ملت عزيز ايران و سرنگوني رژيم منحط شاه تلقي فرموده و به مبارزه بي‏امان عليه حكومت ظلم و جور پهلوي برخاستند.

حجه‏الاسلام مهدي شاه‏ آبادي كه انديشه مبارزه را ساليان دراز به الهام از پدر بزرگوار خويش در عمق جان خود پرورده بود، در اين زمان «صداي آشنايي» را مي‏شنيد. گويي پژواك صداي «عزت‏آفرين» و «غرورانگيز» پدر ارجمند خويش عليه «رضاخان قلدر» است، آري اين «فرياد» شاگرد خلف آن بزرگمرد بود. شاگردي كه چونان استاد خويش هم مملو از عشق و عرفان و سوز و گداز بود و هم در اوج انديشمندي و توانايي و اقتدار سياسي و هم پرجذبه و پرشور و برانگيزننده توده‏هاي محروم و مستضعف و مشتاق عدالت.


بدينسال شهيد شاه‏آبادي با حضرت امام خميني(ره) اين رهبر الهي كه پرچم افتخارآفرين مبارزه اسلام با كفر جهاني را بردوش گرفته بود، در همان زمان عهد و پيمان گرانمايه‏اي بست و علاقه اين فرزند رسول اللّه‏ را با جان خويش درآميخت. از آن پس با الهام از رهبر بزرگوار اسلام و با شيفتگي و پشتكار خاصي، مبارزات ديني خويش را تداوم بخشيد. ايشان بويژه نقش اصلي خويش را شناساندن مقام والاي مرجع تقليد و رهبر شيعيان جهان امام خميني، به توده‏هاي ملت مسلمان مي‏دانست. شهيد شاه‏آبادي در انجام اين امر خطير از هيچ كوششي فروگذار نمي‏كرد.

تبليغ زعامت امام امت دراين روستاها توسط شهيد شاه‏آبادي بسيار علني و روشن انجام مي‏شد. فرزندان خردسال اين شهيد در طول راه،همواره داخل اتوبوس‏هاي مسافربري ضمن خواندن اشعار مذهبي، براي سلامتي امام دعا كرده و به كرات، نام اين مرجع بزرگوار را همراه با صلوات‏هائي كه مردم مي‏فرستادند، ذكر مي‏نمودند.مبارزات اين روحاني شجاع با نظام طاغوت، از همان آغاز نهضت اسلامي و با شروع فريادهاي اعتراض امام عليه ظلم و جور آغاز مي‏گردد و او به عنوان عنصري فعال، از همان لحظات اول مبارزه، به ياري امام زمان خود مي‏پردازد.


شهيد شاه‏آبادي در كنار ديگر همسنگران چون مرحوم آيه‏اللّه‏ رباني شيرازي، نقش مواصلاتي بسيار قوي با حضرت امام(ره) دارد و در جهت ايجاد هماهنگي‏هاي لازم بين حضرات مراجع عظام و حضرت امام، نقش بسيار خلاق و فعالي را به عهده مي‏گيرد. عموما اعلاميه‏هاي امام توسط دوستان ايشان و اكثرا درون عدل‏هاي پارچه به شهرستان‏ها حمل مي‏گردد.


شهيد شاه‏آبادي در ادامه مبارزات خويش لازم مي‏بيند كه از پايگاه قم به تهران هجرت كرده، در مركز ايران حضور بارزتري در برخوردبا مسائل سياسي داشته باشند. لذا در سال 1350 پس از حدود 21 سالت اقامت در قم به تهران مي‏آيد و چهره در چهره شاه مي‏اندازد و رودررو و خلاق‏تر و فعال‏تر با مسئله شاه و رژيم طاغوت برخورد مي‏كند. پس از مدتي اهالي روستاي رستم‏آباد شميران از ايشان دعوت مي‏نمايند تا با قبول امامت مسجد، اين مسجد و محل را به پايگاهي جهت رشد نيروهاي انقلابي بدل سازند. گرچه براي شهيد شاه‏آبادي مساجد بهتر و نزديك‏تري آماده بود، ولي ايشان با توجه به نياز افراد منطقه و جذب جوانان و نيروهاي متعهد محل و تشكل آنان در قالب جلسات مذهبي، مسئوليت مسجد را قبول مي‏نمايند و با تلاشي خستگي‏ناپذير و زحمتي شبانه‏روزي، آن مسجد را به پايگاهي براي انقلابيون بدل كرده، اعلاميه‏ها و نوارهاي امام را كه از نجف مي‏رسيد تكثير مي‏كنند و به نقاط مختلف كشور ارسال مي‏نمايند. جهت تجديد بناء مسجد، شب‏ها بعد از نماز مغرب و عشاء آستين بالا مي‏زد و درست بسان يك كارگر ساده بنائي، كار مي‏كرد و در طول كار موعظه مي‏نمود. براستي لحظه به لحظه زندگي اين شهيد، درس‏آموز است.


در سال 1352 با يورش سبعانه رژيم به بيت اين شهيد بزرگوار بدليل فعاليت‏هاي مخفي و علني عليه رژيم سفاك پهلوي و لو رفتن ايشان در بازجوئي‏هاي بعضي از افرادي كه از ايشان اعلاميه گرفته بودند كه در حمله به منزل آن شهيد بزرگ در نهايت تعداد قابل توجهي اعلاميه و كتب انقلابي اسلامي كشف گرديد. در زندان ايشان تحت شكنجه شديد قرار گرفتند و حتي با بي‏شرمي تمام شوك الكتريكي به آن شهيد عزيز وارد كردند، و وي را وادار مي‏كردند كه سيم برق را به بدن خود وصل كند و در صورت امتناع، با شلاق وي را وادار به اين‏كار مي‏كردند. لكن شهيد شاه‏آبادي با استقامت و صبر زايدالوصفي شكنجه‏ها را تحمل كرده و ماه‏ها فشار را تحمل كردند و سرفرود نياوردند و بالاخره پس از چهارده ماه آزاد شدند.


در سال 1353 در اثر تداوم مبارزه و ادامه فعاليت‏شاه مجددا دستگير شده و پس از بيست روز آزاد مي‏شوند.
مسئوليت‏هاي پس از پيروزي انقلاب
1 ـ كميته انقلاب اسلامي: شهيد شاه‏آبادي با آن‏كه مجتهد بود و عليرغم مشغله فراوانش، هرگز خدمت در كميته را رها نكرد. شب‏ها ديرهنگام به كميته مي‏رفت و تا اذان صبح به مشكلات مردم و مسائل كميته رسيدگي مي‏كرد.
2 ـ خدمت در سنگر هدايت و ارشاد؛
3 ـ خدمت در سنگر مجلس شوراي اسلامي؛
4 ـ نمايندگي امام در هيئت بررسي عملكرد بنياد مستضعفان؛
5 ـ آخرين سنگر: آخرين سنگر شهيد سعيد ما نمايندگي دوره دوم مجلس شوراي اسلامي بود كه عليرغم عدم تمايلش، به اصرار جامعه روحانيت مبارز و حزب جمهوري اسلامي از سوي آنان و تمامي احزاب و گروه‏هاي اسلامي كانديدا مي‏گردد و مردم تهران نيز به پاس خدمات صادقانه‏اش با اكثريت مطلق آراء در مرحله اول و با قريب يك ميليون و دويست هزار رأي او را به مجلس شوراي اسلامي فرستادند تا بار ديگر از خدمات پرفيضش بهره‏ها گيرند لكن تأكيدات مكرر امام نسبت به جبهه‏ها و رفتن روحانيون به آن خطه از يك طرف و از طرف ديگر عشق زايدالوصف خود آن شهيد سعيد به رزمندگان جان بركف، ايشان را وا مي‏داشت كه مكررا به جبهه‏ها روند. وي كه اصرار زيادي به حضور در جبهه‏ها داشت، مرتب با بدست آمدن كوچكترين فرصتي رو به سوي جبهه مي‏گذاشت. تعطيلي‏هاي مجلس را حاضر نبود با استراحت خود طي كند و سريعا حتي اگر دو روزه هم مي‏شد در جبهه‏ها حضور مي‏يافت و آن دو روز را در كنار رزمندگان جبهه‏ها سپري مي‏كردند.

در همين سفر آخر كه منجر به شهادت ايشان شد در جمعي از مسئولين نظامي و مسئولين تبليغات جبهه و جنگ، كه از هجوم رزمندگان بسوي او براي بوسيدن دست و صورتش جلوگيري مي‏كرده‏اند مي‏گويد: «اگر رزمندگان سرناقابل ما را مي‏خواهند من تقديم‏شان مي‏كنم و اين سر در مقابل آنها ارزشي ندارد» و نيز در آخرين سخنراني‏اش در لشكر 25 كربلا مي‏گويد: «اگر شهادت مي‏تواند نظام توحيدي‏مان را حفظ كند، اگر شهادت مي‏تواند دشمن را ذليل كند، اگر شهادت مي‏تواند تفكر و بينش اسلامي‏مان را به دنيا اعلام كند، ما آماده اين شهادتيم».

پايان پيام/

نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده