همكاري و تعاون
سهشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۰۸:۳۵
به كار و وظيفه و مسئوليت خود بسنده نكردن و درصورت امكان و وجود وقت و فراغت، زير بال و پرديگران را گرفتن سنت و ادبي بود كه بيش از همه، خود فرماندهان به آن اهتمام داشتند. محيط پر از صفا وصميمت جبهه و وجود روحيه ي اخوت و برادري بين بچه ها موجب شده بود كارهاي بزرگ و جدي، كه كم هم نبود، به صورت هيئتي و جمعي انجام شود. غير از لطف خاص كارگروهي، حقيقت اين بود كه با داشتن سرنوشتي واحد، هيچ كس نمي توانست نسبت به ديگران بي تفاوت باشد و رأي ممتنع! بدهد.
تجلي و تظاهر اين همدلي و هم گامي در جبهه را در اين امور مي شد مشاهده كرد: كمك كردن به نيروهاي خط مقدم چه با طرح قبلي و چه بدون طرح و آمادگي چنان كه در عمليات والفجر 8 وكربلاي 5 شاهد آن بوديم كه نيروها را از عقبه تجهيز كردند و با شتاب به سوي گردان هاي درگير فرستادند؛ همكاري و همدلي واحدها و گردان ها در رفع پاتك هاي دشمن، مانند: شركت گردان تخريب در پدافند منطقه ي عملياتي كربلاي7 يا عقب بردن مجروحان لشكر 27 از طريق اسكله ي لشكر 25 كربلا به جهت سنگين بودن آتش روي اسكله در عمليات كربلاي 5؛ همچنين ايجاد ميدان هاي مين و پاك كردن آن ها و معبر زدن براي احداث جاده؛ زدن معبر گروهي يا فردي براي ايجاد سنگر كمين در ميدان مين و اهداف ديگري كه نمونه ي بارز آن در عمليات نصر7 و ارتفاعات دو پازا ديده شد.
از زمينه هاي ديگر تعاون و همكاري، مي توان از همكاري و هم فكري نيروهاي خوش ذوق و خوش فكر هنگام بروز مشكلات خاص و خارق العاده مخصوصاً مسائل پدافندي نام برد، مواردي مانند: مأمور شدن گردان يا گردان هاي لشگري به لشگر ديگر براي تقويت نيروهاي آن لشگر جهت آفند يا پدافند ـ ازجمله مأمور شدن گردان مالك از لشگر حضرت رسول الله (ص) به لشگر سيدالشهدا(ع) در عمليات خيبر و جزيره ي شمالي مجنون.
از آداب ديگر برادري و همكاري، امداد رساني به مجروحان و مصدومان بود. چنين نبود كه همه به اميد برادران امدادگر بمانند؛ آن مقدار كه مي توانستند و وقت اجازه مي داد، زخم مجروحان را مي بستند و با هزاران مانع و مشكل سر راه سعي مي كردند آن تعداد از بچه ها راكه حالشان وخيم است به اولين پست امداد برسانند. در شرايطي اين چنيني بايد از خبرگيري و خبررساني سريع از واحدهاي اطراف و در دسترس براي مقابله ي با دشمن ياد كرد. اين نوع كارها اغلب بين گردان ها و واحدها مستقر در خطوط اصلي درگيري رايج بود كه اگر كار با بي سيم و به طور علني مشكل بود يا منطقه به قدري متشنج و شلوغ بود كه جز با ديدن وضعيت واحدها و گردان ها و جناح ها از نزديك، به طريق ديگر امكان اطلاع يابي نبود، علاوه بر پيك گردان، بچه هايي آماده بودند تا با اشاره ي مسئولان به سر بدوند و بروند و خبر بگيرند و وضعيت را بررسي كنند و برگردند؛مثل وضعيت پيش آمده در عمليات والفجر 8 وكربلاي 5.
درشرايط عادي هم اين آداب و اخلاق فداكاري و روحيه ي بزرگوارانه وجود داشت، به ويژه موقع جابه جايي؛ كارهايي مثل: جمع كردن ظروف، برچيدن حسينيه هاي موقت و كانتينرها و برپا كردن آن ها درمقر جديد، كمك به واحدهاي تسليحات و تداركات در تخليه ي مهمات و اجناس و بار زدن محموله ها، كمك به تبليغات گردان در برگزاري مسابقه ها، هماهنگي در مطالعه ي روزنامه، تهيه ي حديث هفته براي نصب در چادر، همكاري و تبادل نظر با روحاني گردان درحل بعضي از مسائل، كمك به تبليغات در برقراري جلسات قرآئت و مراسم دعا و نيايش و بحث احكام و عقايد و....
از موارد شايان ذكر ديگر مي توان به دادن لباس و مهمات و آذوقه ي خود به ديگران در مواقع ضروري، در واحدهاي توپخانه قبضه ي توپ يكديگر را تميزكردن وقتي توپ چي "شهردار" و مسئول پذيرايي بود، هم دلي در رعايت مسائل اطلاعاتي و امنيتي اشاره كرد.
نظر شما