جنگ بي ترديد از شگفت انگيزترين پديده هاي اجتماعي است كه تمام ابعاد بشري جامعه را به شدت تحت تاثير قرار مي دهد. اين پديده پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به عنوان يكي از تاثير گذارترين عوامل در بعد فرهنگي بود كه آن هم تمام مسايل فرهنگي دفاع، از جمله ايثار، شهادت، جهاد و مقاومت و... را در برمي گيرد. اين مقاله، با هدف تبين كنش متقابل بين جنگ و فرهنگ ايثار و شهادت، با رويكردهاي جامعه شناختي مورد بررسي قرار گرفته است؛ بنابراين ضمن تعريف چند مفهوم كليدي از جمله ايثار، شهادت، فرهنگ و جنگ، به تحليل خودكشي دگر خواهانه يا غير خواهانه و با استفاده از الگوي دوركيمف به تحليل جامعه شناختي فرهنگ ايثار و شهادت طلبي هاي دوران دفاع مقدس پرداخته است و موضوع جنگ ايران و عراق و همبستگي هاي اجتماعي وابسته به جنگ را مورد بررسي قرار داده است.

چكيده:
جنگ بي ترديد از شگفت انگيزترين پديده هاي اجتماعي است كه تمام ابعاد بشري جامعه را به شدت تحت تاثير قرار مي دهد. اين پديده پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به عنوان يكي از تاثير گذارترين عوامل در بعد فرهنگي بود كه آن هم تمام مسايل فرهنگي دفاع، از جمله ايثار، شهادت، جهاد و مقاومت و... را در برمي گيرد.
اين مقاله، با هدف تبين كنش متقابل بين جنگ و فرهنگ ايثار و شهادت، با رويكردهاي جامعه شناختي مورد بررسي قرار گرفته است؛ بنابراين ضمن تعريف چند مفهوم كليدي از جمله ايثار، شهادت، فرهنگ و جنگ، به تحليل خودكشي دگر خواهانه يا غير خواهانه و با استفاده از الگوي دوركيمف به تحليل جامعه شناختي فرهنگ ايثار و شهادت طلبي هاي دوران دفاع مقدس پرداخته است و موضوع جنگ ايران و عراق و همبستگي هاي اجتماعي وابسته به جنگ را مورد بررسي قرار داده است.

مقدمه:
جنگ بي ترديد شگفت انگيزترين پديده ي اجتماعي است. اگر جامعه شناسي آن ونه كه دوركيم گفته است، «بيان تاريخ به صورتي ديگر باشد»، مي توان گفت كه جنگ آفريننده ي تاريخ است. در واقع تاريخ صرفاً با شرح كشمكش هاي مسلحانه آغاز شده است و بعيد است كه اين پديده زماني كاملاً از بين برود زيرا جنگ ها به هر حال مشخص ترين مبادي تاريخ و در عين حال، مرز هايي هستند كه مراحل مهم حوادث را از يكديگر ممتايز مي كنند (آزاد بخت، 1382: 11-12).
به هر حال جنگ امري است كه صرفاً از اوضاع و احوال تاريخي نشان داده مي شود، اما اوضاع و احوال هر چه باشد مي تواند دلايل موجهي براي جنگيدن پيدا كند. با بررسي تاريخ جنگ هاي گذشته ي ايران و تهاجم بيگانگان تا 31 شهريور 1359، آن چه در حماسه ي هشت سال دفاع مقدس كارآمدترين شكل به نتيجه رسيده است، ايثار و شهادت طلبي رزمندگان عرصه هاي گوناگون در خلق حماسه و دلاوري بوده است كه به آن خواهيم پرداخت.
از سوي ديگر فرهنگ ايثار و شهادت داراي چنان قداستي است كه كم و بيش باتفاوت هايي در همه ي جوامع بشري وجوددارد و همه ي جوامع آن را با عظمت مي نگرند (دهخدا، ذيل واژه ي ايثار) و آن را به عنوان پيشتوانه ي عظيم اعتقادي و مذهبي مي دانند. اگر چه مفهوم ايثار بيشتر در بخش هاي خاصي و به خصوص در عمليات جنگي مطرح بوده است، اما رنگ كهنگي به خود نگرفته، بلكه امروز، به عنوان دغدغه ي اصلي ملل در هنگام وقوع جنگ مطرح مي شود. به هر حال يكي از عوامل مهمي كه ايثار و شهادت طلبي را در سطح جامعه با شدت و ضعف همراه مي كند، جنگ مي باشد. جنگ به عنوان يك عامل تغيير و دگرگوني در هر جامعه اي، وجدان گروهي و جمعي انسان ها را محك مي زند و در اين رابطه روي فرهنگ ايثار و شهادت طلبي مردم تاثير مي گذارد. به گفته ي شيخ احمد ياسين رهبر حماس: «زماني كه ما موشك و هواپيماي جنگي بدست آورديم ابزار دفاعي خود را تغيير خواهيم داد، ولي در حال حاضر تنها راه مبارزه و دفاع در برابر جنگ، فدا كردن جا ها با دست هاي خالي است» (بلوم، 2005: 3-4).

چارچوب مفهومي
نقطه ي تمركز مباحث در اين نوشتار بر چند مفهوم كليدي از جمله، فرهنگ و فرهنگ ايثار و شهادت استوار است.
الف ) جنگ
جنگ مفهومي است كه در علوم مختلف با ديدگاه خاص خودش به آن نگاه مي كنند و داراي تعاريف خاص مي باشد از اهميت آن پديده است.
«آلن بيرو» بيان مي كند واژه جنگ از ريشه آلماني werra گرفته شده است كه به معناي آزمون نيرو با استفاده از اسلحه بين ملت ها (جنگ خارجي) يا گروه هاي رقيب در داخل يك كشور (جنگ داخلي) صورت مي گيرد كه هدف آن پيروزي بر رقيب براي ملزم ساختن او به انقياد تام مي باشد (بيرو، 1370: 449).
گاستون بوتول، واضع واژه ي ستيزه شناسي، جنگ را مبارزه ي مسلحانه و خونين بين گروه هاي سازمان يافته مي داند و مطرح مي كند كه جنگ شكلي سازمان يافته از خشونت است كه خصلت اساسي آن را به شدت تحت تاثير قرار مي دهد. لذا، از نظر وي، جنگ امري عادي و يك بيماري اجتماعي مي باشد (ادبيي، 1381: 6)
«آگبرن و نيم كف در كتاب زمينه ي جامعه شناسي (1380: 356)» مطرح مي كنند كه جنگ، ستيزه اي گروهي است كه به گروه هاي معيني تعلق مي گيرد. لذا جنگ ستيزه ي خشن منظمي است كه ين دو يا چند اجتماع مستقل در مي گيرد و براي تحقق آن عوامل ذيل لازم است:
وجود دو يا چند اجتماع مستقل كه هر يك در خطه ي معيني سكونت داشته باشند.
وجود رابطه ي متقابل بين اجتماعات مذكور؛ زيرا ميان اجتماعات بي ارتباط نه جنگي روي مي دهد نه صلح مصداق دارد.
برقراري روابط ستيزه آميز بين اين اجتماعات؛ چرا كه، اگر روابط خشني كه ستيزه به شمار مي روند به وجود نيايد جنگ تحقق نمي پذيرد.
وجود انتظام كافي در روابط ستيزه آميز بين دو اجتماع مستقل؛ زيرا، زد و خوردهاي نامنظم جنگ به شمار نمي روند.
تامي فرانكس معتقد است جنگ زنجيره اي از كنش و واكنش ميان ملت ها، احزاب و قبايل است. از ديدگاه وي، زنجيره ي اين كنش و واكنش در فعل و انفعالات بدين قرار است:
نزاع: مبارزه ميان نيروهاي مسلح دو يا چند كشور در پي يك بحران است كه حالتي از تنش كينه توزانه بين دو دشمن است.
همزيستي: اين واژه كه در مقابل مفهوم چيرگي كشورهاي متخاصم يا قبايل بر دشمنانشان است كه در آتش يكديگر به زيستن بپردازند، تعريف مي شود.
فعاليت مشترك: تلاشي است كه گروه ها جهت منافع مشترك انجام مي دهند.
همكاري: اين مفهوم در واقع مثبت ترين مفهوم چهارگانه است كه مرزهاي باز و طرح هاي دولتي و تجارتي مشترك همراه با همسويي و پيشرفت است (تامي، 13-14). با اين اوصاف جنگ به منزله ي يك كنش اجتماعي است كه داراي ماهيت هاي گوناگون مي باشد و نيز بنا به ماهيت و اهداف آن تعريف مي شود.

ب) فرهنگ
ادوارد بارنت تايلور معتقد است فرهنگ مجموعه ي پيچيده اي است كه در برگيرنده دانستني هاف اعتقادات، هنرهاف اختلاقيات، قوانين، عادات و هرگونه توانايي ديگري است كه انسان به عنوان عضوي از جامعه بدست مي آورد (وثوقي و نيك خلق. 1374: 115-116).
گي روشه، از جامعه شناسان معروف كانادايي، فرهنگ را اينگونه تعريف مي كند: «مجموعه ي به هم پيوسته اي از انديشه ها و احساسات و اعمال كم و بيش صريح كه به وسيله ي اكثريت افراد يك گروه پذيرفته شده است و براي اين كه اين افراد، گروهي معين و مشخص را تشكيل دهند، لازم است كه آن مجموعه ي به هم پيوسته به محوي در عين حال عيني و سمبليك – مراعات گردد.»
اتو كلاين برگ در تعريف و تبيين فرهنگ مي نويسد: «فرهنگ از نظر عامه ي مردم به معني موفقيت هنري و فكري متعالي است و توسعه ي علم و هنر و ادبيات و فلسفه بيانگر به نبوغ يك ملت است؛ ولي از نظر جامعه شناسان و مردم شناسان، فرهنگ علاوه بر همه ي اينها شامل تمامي چيزهايي است كه فرد به عنوان عضو از جامعه كسب مي كند، يعني همه ي عادات و اعمالي كه فرد از راه تجربه و سنت آموخته است به انضمام تمام اشياء مادي كه توسط گروه توليد مي شود و آن چه را كه مي توان در آثار هنري يا مطالعات علمي متجلي ديد. به علاوه، در آن چه مي خوريم و مي آشاميم و مي پوشيم، در انواع خانه هايي كه بنا مي كنيم، در روابطمان با اعضاء خانواده ي خود و با ساير افراد جامعه، در نظام ارزشي جامعه، در آن چه مي آموزيم، در تصورمان از خوب و بد، در آرزوهايمان، در نظرمان نسبت به ساير جوامع و در بسياري چيزهاي ديگر تجليات فرهنگ مشهود است» (مجله پيام يوسنكو، ش 148؛ نيز براي اطلاع بيشتر ر.ك:روح الاميني، 1377: 18-19).
ادوارد تيلور نيز در تعريف فرهنگ يا تمدن بيان داشته است: «آن كل مركبي است، شامل دانش، معتقدات، اخلاقيات عادات، آداب و رسوم، هنر و هرگونه استعداد و مهارت ها (تكنيك و فنون)ئي كه انسان از طريق عضويت در جامعه كسب مي كند و در قبال آن جامعه تعهداتي به عهده دارد.»
به هر حال، فرهنگ داراي تعاريف زيادي است كه حتي 250 تا 300 تعريف براي آن برشمرده اند. از ميان تعاريف و نظريات مختلفي كه درباره ي فرهنگ بيان شده است، تعريف ادوارد تيلور تا حد قابل ملاحظه اي مورد قبول انسان شناسان، مردم شناسان و جامعه شناسان قرار گرفته است، مي تواند مبناي اساس براي بيان مفهوم و جامعيت فرهنگ (مادي - غيرمادي) باشد (دلبيبي، 1374: 32).
در كل فرهنگ امري آموختي و داراي جلوه هاي گوناگون است كه داراي ماهيت هاي گوناگون مي باشد و بنا به ماهيت و ويژگي آن، يعني با توجه به خصوصيات و اهدافش تعريف مي شود.

پ ) ايثار
ايثار در فرهنگ عميد (ذيل واژه) به معناي برگزيدن منفعت غير از خود، كمال درجه ي سخاوت و بخشش و ترجيح دادن و نيز ترجيح دادن مصلحت ديگران برخود آمده است.
ريشه ي ايثار قرآني است و به واسطه ي تعاملي كه ميان زبان فارسي و زبان عربي برقرار شد، به فرهنگ و زبان فارسي راه يافت و حتي بعدها وارد فرهنگ و اصطلاحات عرفا و اهل تصوف شد (شيخ الاسلاميف 1379: 329). از ديدگاه آنان ايثار تخصيص و اختيار است. به عبارتي برگزيدن ديگران و اختصاص دادن مالكيت خويش به آنان است.
در يك نگاه كلي به فرهنگ ايثار چنين به نظر مي رسد كه نمي توان براي مثال بين كمك به يك ناتوان و يا سرپرستي از يتيم و پرستاري از بيمار و ساخت سرپناه، مدرسه و... به راحتي تفاوت قايل شد و يكي را برديگري ترجيح داد و تمام مصاديق ايثار براي يك جامعه لازم و ضروري اند و وجود آنها هم الزامي است. نمي توان تصور كرد كه در جامعه اي تعداد زيادي خير مدرسه ساز باشد، اما به ايتام توجهي نكنند و بيماران خاص به فراموشي سپرده شوند و زلزله زده نااميد از حمايت باشد (ابراهيمي منش، 1384: 23). به هر حال با اين اشاره مي توان گفت ايثار دو جنبه دارد: ايثار مادي و ايثار معنوي. در قرآن كريم (حشر / 9) آمده است:
«والذين تبوء و الدار و الايمن من قبلهم يحبون من هاجراليهم و لايجدون في صدور هم حاجه مماالتوا و يوثرون علي انفسهم ولوكان بهم خصاصه و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون»؛ يعني: «وهم جماعت انصار كه پيش از هجرت مهاجرين در ملكه به رسول ايمان آوردند، مدينه را خانه ي ايمان گردانيدند و مهاجرين را كه به سوي آنها آمدند دولت مي دارند و دل خود هيچ حسدي نسبت به آنها نمي يابند و هر چه به چيزي نيازمند باشند. باز مهاجران را در آن چيز برخويش مقدم مي دارند و هر كس را از حرص و بخل دنيا نگاهدارند، آنان به حقيقت رستگاران عالمند.»
حضرت علي(ع) مي فرمايد: «ايثار خوي نيكان است». همچنين اشاره دارد:
« ايثار برترين عبادت ها و بزرگترين راه سيادت و سروي است» (شيخ الاسلام، 1379: 331.) تعريف ايثار در ادبيات امروز با عبارتي چون «شهادت طلبي» همراه است. ولي در نظام الهي و مادي با قصد تقرب امكان پذير است (مكنون و عطايي آشتياني، 1384: 22-23)

ت ) شهادت و شهادت طلبي
شهادت بالاترين درجه ي ايثار است. جمع آن شهدا و اشهاد مي باشد. در لغت به معناي «گواهي دهنده، حاضر، ناظر، خبر دهنده راستين، آگاه، شهود، الگو و ـ«نمونه» آمده است. لغويون عرب براي اين واژه معاني مختلفي ارايه كردند. از جمله كسي كه شخص يا شيئي را مشاهده كند و نيز براي كسي يا چيزي عليه آن شهادت مي دهد، به كاربرده اند (الاصفهاني، 1318: 268)؛ اما در اصطلاح به كسي مي گويند كه در راه خدا كشته شود (قريشي، ج3: 76-77).
عده اي نيز ريشه و تعريف مفهوم شهادت را با مفهوم خارجي آن يعني Martyrdom «معادل» و عده اي مرتبط و عده اي مخالف مي دانند. فرهنگ آكسفورد واژه ي شهادت را اينگونه تعريف مي كند: «شهادت به عملي اطلاق مي شود كه فرد به سبب اعتقادات مذهبي و يا به سبب دلايل و اصول مهمي مي ميرد و يا خود را به رنج دچار مي كند» (فرهنگ انگليسي – فارسي، ذيل واژه). به هر حال شهادت مرگي است از راه كشته شدن كه شهيد آگاهانه و به خاطر هدفي مقدس و به تعبير قرآن «في سبيل» انتخاب مي كند.
پس هر مرگي نمي تواند شهادات باشد؛ اولاً اين مرگ بايد با كشته شدن روي دهد و ثانياً، اين كشته شدن دو شرط اساسي بايد داشته باشد تا شهادت بر آن اطلاق گردد:
1- آگاهانه باشد 2- في سبيل الله باشد (خدايار، 1382: 49) و نيز در تعريف شهادت گفته اند:
«ايثار همه ي هستي و بذل كليه ي امكانات مالي و جاني در پيشگاه جانان، در پايگاه ايمان، به فرمان يزدان، در مكتب قرآن، در سايه ي پرچم پيامبر اسلام (ص)، در راه آفريننده ي زمين و آسمان، در دايره ي ولايت خدا، رسول و ائمه ي معصومين(ع) و اهل ايمان، به منظور اعتلاي كلمه ي حق و پيروزي جامعه¬ي اهل ايمان و ريشه كن نمودن مظاهر كفر و شرك و شيطان در نبردگاه جنگ با همه ي مظاهر شيطان و طاغوتيان و در پايان تسليم جان به جانان و جسم به دشمنان است (موسايي، 1369: 17-19.)»
در آيات قرآن عبارت كشته شدن در راه خدا دلالت بر مفهوم شهيد دارد و كلمه ي شهيد با قتل در راه خدا توضيح داده مي شود؛ تنها در چند آيه ي قرآن (زمر / 69: حديد / 19؛ نساء / 69) در بعضي از تفاسير علاوه بر معناي اين واژه يعني گواه و شاهد روز قيامتف به معناي «شهيد» در معناي مستعمل امروزيش اشاره شده است.
از ديدگاه علامه محمدتقي جعفري (1376: 3) شهادت عبارت است از «پايان دادن به فروغ درخشان حيات در كمال هوشياري و آزادي براي رسيدن به نوعي هدفي كه آن هدف والاتر و بهتر از زندگي طبيعي دنياست.»
به هر حال، شهادت در عرف براي همه ي مردم جهان نيز از قداستي خاص برخوردار است. آنها كسي را شهيد مي دانند كه خود را فداي جامعه كند؛ جامعه اي كه خودش در آن زندگي مي كند. حالا جامعه هر جامعه اي مي تواند باشد. اين گروه از افراد مفهوم شهيد را در سطحي محدود مي انديشند؛ آرمان او، سعادت محيطي است كه وي را در برگرفته. نتيجه خصومت و دشمني نسبت به جوامع ديگر در قلبش راه پيدا مي كند و نسبت به كساني كه سد راه وي هستند حس انتقام پيدا مي كند و نابودي دشمن را خواستار مي شود. ولي شهيد اسلامي كيفر جنايتكار را از نظر تنبيه وارث در جامعه مي داند. تا كسي در فكر جنايت نباشد راه براي جنايتكار شدن بسته مي گردد و از سوءظن خالي است و روش دفاع دارد.
اسلام در دل ها براي شهيد و دل ها را در گرو محبت شهيد قرار مي دهد تا دوستي شهيدف دل ها را از گناه پاك كند و به سوي راه شهيد روانه گرداند. اسلام شهيد را سرمشق بشريت قرار داده و معلم مكتب انسانيت ساختهف معلمي كه بازبانش با قدمشف با قلمش تعليم دهد و چنين مقامي در هيچ مكتبي به شهيد داده نشده است (صدر، 1355، 295-297).
به هر حال شهادت در هر فرنگي معنا و مفهومي خاص خود دارد. چنان كه در بروز جنگ جهاني اول ودوم برخي از خلبانان ژاپني در عمليات استشهادي خود به ناوهاي دشمن مي زدند تا مانع پيروزي دشمن شوند. «خلبانان داوطلب جوان، شب پيش از انجام ماموريت انتحاري در مراسم عزاداري شركت مي كردند. آنان لباس سفيد، يعني جامعه ي عزا مي پوشيدند و بدين ترتيب به گونه اي نمادين خود را از تمام علايق دنيوي مي پيراستند و صبح روز بعد، در باند پرواز، هر يك جعبه ي كوچك سفيدي دريافت مي كردند كه قاعدتاً خاكستر ايشان بعداً در آن جاي مي گرفت» (بوتول، 1376: 8).

تحليل جامعه شناختي جنگ و فرهنگ ايثار و شهادت (با نگاهي به دوران دفاع مقدس)
جنگ تحميلي رژيم بعث عراق به عنوان يك پديده ي اجتماعي كه آثار و پي آمدهاي آن دو جامعه را به طور مستقيم و برخي جوامع ديگر را به طور غير مستقيم در برمي گرفت كاركردهاي منفي و مثبت فراواني داشته است كه از منظر جامعه شناختي در قالب الگوي دوركيم قابل بحث است.
دوركيم (1858-1917م) از بنيان گذران جامعه شناسي و نيز از كاركردگرايان اين عرصه در كتاب خودكشي – اولين تحقيق علمي منظم – نتيجه مي گيرد كه خودكشي يك پديده ي اجتماعي است و با عوامل روان شناختي قابل توجيه نمي باشد. او علل و انگيزه هاي خودكشي را برپايه ي «همبستگي اجتماعي» پايه ريزي نمود. از نظر او در ارتباط با جوامع دو نوع همبستگي وجود دارد:
الف – همبستگي يا انسجام مكانيكي كه براساس ارزش ها، هنجارها، سنت ها و عقايد مشترك شكل گرفته است.
ب – همبستگي يا انسجام ارگانيكي كه براساس تقسيم كار و وابستگي متقابل و وجود مجموعه اي از تكاليف و حقوق متقابل است، كه باعث پيوند اشخاص با يكديگر مي گردد.
به گفته ي دوركيم تقسيم كار باعث تحول عظيم در جوامع گشته و در حقيقت به دليل تقسيم كار است كه جامعه ي سنتي مبتني برانسجام مكانيكي، مبدل به جامعه ي صنعتي مبتني بر همبستگي ارگانيكي مي گردد (وثوقي و نيك خلق، 1374: 84). او در تعريفي از خودكشي بيان مي كند كه: «مرگي كه به طور مستقيم يا غير مستقيم از عمل مثبت يا منفي قرباني كردن خويش ناشي مي شود، به گونه اي كه قرباني مي داند آن عمل اين نتيجه را به بار خواهد آورد.»
او مرگ مستقيم را عملي مي داند كه به طور غير مستقيم به مرگ شخصي منجر مي شود؛ مانند ترك نكردن خانه اي كه در ميان شعله هاي آتش در حال سوختن است. او اقدام عملي مانند شليك گلوله به خود را عمل مثبت مي خواند و اعتصاب غذايي كه مرگ شخص را به دنبال دارد، عمل منفي مي داند. او معتقد است كه خودكشي صرفاً يك پديده ي ضروري نيست، بلكه تحت تاثير نيروهاي اجتماعي شكل مي گيرد. بنابراين دوركيم به بررسي صفات فردي افراد نپرداخته بلكه به ويژگي هاي گروه ها و ساختارها توجه كرده است. مثلاً بجاي اين كه به بررسي ويژگي هاي مومنان بپردازد، به بررسي گروه هاي مذهبي پرداخته است.
دوركيم براي توجيه ميزان متفاوت و منظم خودكشي در گروه هاي مذهبي يا شغلي، به بررسي خصلت اين گروه ها و انواع شيوه هاي تامين انسجام و همبستگي در ميان اعضاي آنها پرداخته بود. او به صفات و انگيزه هاي روان شناختي افراد تشكيل دهنده – همانطوري كه گفته شد – گروه ها كاري نداشت، زيرا اين انگيزه ها از همديگر تفاوت دارند اما برعكس ساختارهاي اجتماعي اي كه ميزان خودكشي بالايي دارند از نظر فقدان نسبي انسجام و بهنجاري با يكديگر وجه اشتراك دارند (كوزر، 1376: 189).
الگوي دوركيم از سه نوع خودكشي، كه هر نوع خودكشي عامل فرد و جامعه به عنوان محور اصلي است، تشكيل مي گردد. خودكشي هايي كه وي مورد بحث قرار مي دهد عبارتند از:
خودكشي خودگرايانه يا خودخواهانه؛ اين نوع خودكشي زماني اتفاق مي افتد كه رابطه ي فرد با جامعه ضعيف شود و فرد در حاشيه قرار بگيرد. در اين هنگام فشارهاي اجتماعي برفرد منقلب شده و از رفتار خود خارج شده و دست به خودكشي خودخواهانه مي زد. اين نوع خودكشي بيشتر در جوامع فردگرا (جوامع اي كه فرد اصالت دارد) رخ مي دهد.
خودكشي ناشي از نابساماني (بي هنجاري يا آنوميك): اين نوع خودكشي در جوامعي اتفاق مي افتد كه هنجارها و قوانين فرهنگي پذيرفته شده رعايت نمي شود و در جوامع، بي نظمي و نابساماني فرهنگي مشاهده مي شود.
خودكشي دگر خواهانه يا غيرخواهانه و يا ايثارگري: اين نوع از خودكشي از نوع همبستگي و نيز وابستگي شديد فرد به هويت ملي و ديني است.
در واقع دور كيم اعتقاد دارد كه در اين نوع از خودكشي، فرد زندگي اش را فداي آن تصويري از خود مي كند كه در نظرش ارجمندتر از زندگي زيست شناختيش است (نيك گهر: 354) به هر حال مي توان گفت كه اين نوع از خودكشي كه به قصد ايجاد استحكام و ثبات جامعه و تحكيم پيوندهاي آن صورت مي گيرد، بيماري تلقي نمي گردد. واژه ي دور كيم براي اين نوع خودكشي «خودكشي نوع پرستانه» است كه آن را براي خودكشي «خودپرستانه» آورده است. يكپارچكي گروه¬ها، ادغام فرد با جامعه و احترام به ارزش هاي آن، علت اقدام به خودكشي دگرخواهانه است (گيدنز، 1363: 41).
خودكشي دگرخواهانه ي دوركيم نيز بر سه نوع قابل تقسيم است:
الف ) اجباري ب ) اختياري يا ارادي ج) هوشمندانه
الف ) خودكشي اجباري: در اين نوع از خودكشي، يك چيز لازم وظيفه و در حقيقت تحميلي است كه جامعه آن را تلقي مي كند.
ب ) خودكشي اختياري يا ارادي: در اين نوع از خودكشي فرد از روي اختيار و اراده ي داوطلبانه از مرگ استقبال مي¬كند. مثلاً در دروان دفاع مقدس نمونه اي فراوان از اين نوع خودكشي (به تعبيري شهادت) رخ داده است.
ج ) خودكشي هوشمندانه: در اين نوع از خودكشي مرگ به دست خود قابل تقدير است.
در خودكشي هوشمندانه و زيركانه، كناره گيري فرد از خود و چشمپوشي وي از حيات اين دنيا، بدان دليل است كه جامعه و فرهنگ چنين عملي را شايان ستايش و قابل تمجيد مي داند (محسني، 1367: 18).
از نظر دوركيم، خودكشي دگر خواهانه نه تنها علامت ضعف و كاركرد نامناسب سيستم اجتماعي يا فرد وابسته به آن نيست، بلكه گونه اي ايثار براي حمايت و حفاظت از اصول اخلاقي، ارزش ها و سيستم متبوع به شمار مي رود.
با نگاهي جامعه شناختي به دروان دفاع مقدس مي توان اذعان كرد كه وحدت ملي و انسجام اسلامي، بسياري از مردم را براي دفاع از كشور و ارزش هاي اسلامي با تأسي از مقتداي شهيدان حسين بن علي(ع) داوطلبانه و مشتاقانه به ميدان نبرد كشاند. در بين اين گروه ها، داوطلبان بسيجي كه درجه ي همبستگي اجتماعي آنها با ارزش هاي اسلامي بيشتر بود، فداكاري بيشتري نشان دادند و در صف مقدم خطر حاضر شدند و به استقبال شهادت رفتند. به همين دليل در وصاياي همه ي شهداي انقلاب اسلامي، نه تنها يك بار بلكه چندين بار امام حسين(ع)، عاشورا، كربلا، اصحاب، ياران و فرزندان آن بزرگوار ذكر شده است.
«در يك نمونه ي آماري از وصيت نامه ي شهيدان كه مورد تحقيق قرار گرفته است، 40 درصد استناد به امام حسين(ع) شده بود، يعني در هر وصيت نامه به صورت ميانگين حداقل چهار بار يا اسم امام حسين(ع) برده شده بود يا كربلا، يا عاشورا، يا حضرت زينب(س)، يا حضرت علي اكبر(ع) و يا حضرت ابوالفضل(ع) و اقتدا كردن و الگو قرار دادن آنها» (پيام انقلاب، ش 352، 15).
براين اساس بود كه آنها براي رفتن به خط مقدم جبهه، حضور در عمليات، ايثار و از خودكذشتگي، رفتن به كمين و ميدان مين، از يكديگر سبقت مي گرفتند (شاعري، 1381: 55-56).
در واقع مي توان گفت ايرانيان در جريان جنگ با تكيه براصل ارزش هاي اسلامي و نيز داشتن هويتي واحد در برابر هجوم عراق ايستادند و به استقبال شهادت رفتند و وفاق اجتماعي را رقم زدند و از اين طريق، مفاهيم ارزشي مثل ايثار، شهادت، مقاومت و دفاع ظهور پيدا كرد و خيل عظيم مردم ايران در جبهه ها حضور يافتند.

ارزيابي نهايي
همانطوري كه در مباحث پيشين اشاره شد، توجيه الگوي دوركيم براي شهادت طلبي رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس بوده است. در اين جا به يكي از ايراداتي كه بر نظريه ي دوركيم وارد است و در شهادت طلبي رزمندگان قابل درك بود، به اختصار اشاره مي كنيم:
دوركيم در نظريه ي خود تاكيد زيادي برجمع دارد و به فرد و روحيات و شخصيت افراد كم توجه است. به عبارتي ناديده گرفتن شخصيت شهادت طلبان و انگيزه هاي دروني و شخصي آنان و نيز توجه به تبعيت محض شهادت طلبان از ارزش هاي اجتماعي كه در شهادت طلبي دگرخواهانه يا ايثارگرايانه مطرح شد، از جمله مواردي است كه از نقايص نظريه ي دوركيم به شمار مي رود.
همچنين پوزيتويستها با الهام از ديدگاه دوركيم معتقدند كه مطالعات جامعه شناسي دين و عناصر مرتبط به آن (از جمله شهادت طلبي) بايد در حوزه ي مطالعه ي مسايل مقدس و نامقدس فرهنگي اجتماعي محدود بماند و آن را به مسايل ماوراء الطبيعي و الهي راهي نيست. قبول اين موضوع به معني عدم توجه به يافته هاي وحي و عدم استناد به آن در موضوع شهادت طلبي است. اين ديدگاه تقليل گرايانه، مشكل بسياري از نظريه پردازان غربي است كه خواهان شناخت و تبيين موضوع شهادت طلبي، بويژه در دوران دفاع مقدس هستند. از طرف ديگر اگر چه دوركيم كاملاً منكر ابعاد روانشناختي نيست، اما چون ريشه ي پديده هاي اجتماعي را در محيط اجتماعي مي جويد نه در نهاد و درون انسان ها، نظريه ي او از تفسير بعد فردي شهادت طلبي كه ما از آن به شهادت «خودانگيخته» تعبير مي كنيم، ناتوان است (شاعري، 1381: 58).

نتيجه گيري و جمع بندي:
همان طوري كه در خلال صفحات اين بررسي اشاره شد، شهادت و شهادت طلبي به عنوان بالاترين درجه ي ايثار قلمداد مي شود و شهيد كسي است كه در راه جامعه كشته شود. از اين رو براي همه ي مردم جهان نيز اين فرهنگ از قداست خاصي برخوردار است. به طور معمول، ميزان گرايش فرد در راه آرمان خواهي جامعه براي كشته شدن، فرهنگي را شكل مي دهد كه نسبت تعلق و دلبستگي به شاخص هاي ناسيوناليسم ملي و مذهبي را مي رساند. در اين مقاله كوشيده شده تا از طريق الگوي دوركيم با رويكردي جامعه شناختي، رابطه ي بين جنگ و فرهنگ ايثار و شهادت با نگاهي به هشت سال دفاع مقدس، ميزان شهادت طلبي رزمندگان كه به كرات اتفاق افتاده است تحليل شود.
به نظر مي آيد آن چه كه در تعريف از خودكشي در نظريه ي دوركيم وجود دارد، عدم توجه به ديدگاه ديني و مذهبي شهادت طلبي است؛ چرا كه در دوران دفاع مقدس اوج همبستگي اجتماعي بين گروه هاي اجتماعي براي دفاع از نظام اسلامي و ارزش هاي انقلاب اسلامي چنان بالا بود كه رزمندگان درباره ي چنين شهادتي با اشتياق الهي سخن مي گفتند.
به عبارتي در طي دوران دفاع مقدس عامل مهمي كه در بروز شهادت طلبي رزمندگان اسلام تاثير داشت، قيام امام حسين بود. تقويت اينگونه ارزش ها، جامعه را با واكنش هاي مثبتي كه فاقد هرگونه احساسات قوم مدارانه است مواجه خواهد كرد و آن را در هاله اي از وفاق اجتماعي و اسلامي قرار خواهد داد كه در دفاع از وطن و حفظ ارزش هاي اسلامي مفيد خواهد بود و جامعه را از هر گونه تهديد و گزند و آسيب نگه مي دارد.

منابع و مأخذ:
ابراهيمي منش، سيد جليل. جهت گيري استراتژيك به مصاديق ايثار و شهادت. (1384). خبرنامه ي شوراي هماهنگي و نظارت بر امر ترويج فرهنگ ايثار و شهادت.
اديبي سده، مهدي. جامعه شناسي جنگ و نيروهاي نظامي. (1381). تهران: انتشارات سمت.
آزادبخت، مروت. جامعه شناسي جنگ. (1382). تهران: چاچخانه ارتش جمهوري اسلامي ايران.
الاصفهاني، الراغب. المفردات في غرائب القرآن. (1418). بيروت: دارالمكتب الاسلاميه.
آگبرن و نيم كف. زمينه جامعه شناسي. (1380). ترجمه ي آريان پور، تهران: انتشارات دانشگاه.
بوتول، گاستون. جامعه شناسي جنگ (1376). تهران: نشر فرهنگ اسلامي.
پيام انقلاب. سال هجدهم، شماره 352.
جعفري، محمدتقي. ترجمه و تفسير نهج البلاغه (1367). تهران: نشر فرهنگ اسلامي.
خدايار، دادخدا. عرفان شهادت (1382). تهران: نشر شاهد.
دهخدا، فرهنگ لغت.
روح الاميني، محمود. زمينه ي فرهنگي شناسي.(1377). تهران: انتشارات عطار.
شاعري، محمدحسن. جامعه شناسي شهادت طلبي و انگيزه اي شهيدان.(1381). تهران: نشر شاهد.
شيخ الاسلام، علي. راه و رسم منزل (شرح كتاب منازل السائرين خواجه عبدالله انصاري). (1379). تهران: مركز نشر فرهنگي آيه.
صدر، سيدرضا. پيشواي شهيدان. (1355). قم: انتشارات 22 بهمن.
طبيبي، حشمت الله، مباني جامعه شناسي و مردم شناسي. (1374). تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
عميد، فرهنگ فارس.
فرانكس، تامي. سرباز آمريكايي (خاطرات). [بي تا]. ترجمه ي مهدي عزيزي، تهران: انتشارات سياست.

نويسنده:علي ذبيحي علي تپه كارشناس گروه كتابشناسي مركز دايره المعارف دفاع مقدس
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده