در سالروز شهادت «محمدصادق اویسی» منتشر می شود؛
او به قدري عاشق جبهه و جنگيدن با دشمن بود كه وقتي به علت كمي سن از اعزامش به جبهه ممانعت كردند از شدت ناراحتي نخوابيده و حوصله انجام كارهاي روزانه اش را نداشت. آرزو داشت به جبهه برود، آنجا كه عشق و دوستي بر دلها سايه افكنده و دورويي ها و نيرنگها از ميان رفته و فضايي پر از اميد و عشق پر از صفا و صميميت و فضايي لبريز از وحدت و يگانگي و روحانيت بود.
شوق پرواز در روح و جان شهید عملیات «مسلم بن عقیل»

نویدشاهدالبرز؛ شهید« محمدصادق اویسی» که نام پدرش «کمال» و نام مادرش «گل گیس» است در سال 1342، در حصارک کرج چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا مقطع سیکل ادامه داد و در حالیکه رزمنده بود به عنوان محصل پا به عرصه دفاع مقدس نهاد و و به عنوان بسیجی جان بر کف بعد از رشادت های فراوان در منطقه کوشک در تاریخ هفتم مهر ماه 1361، به شهادت رسید. تربت پاک شهید در گلزار شهدای «سرجوب» حصار کرج به خاک سپرده شده است.

شوق پرواز در روح و جان شهید عملیات «مسلم بن عقیل»

روایتی خواهرانه از شهید « محمدصادق اویسی» را در ادامه می خوانید:

شهيد «محمد صادق اويسي» در اول بهمن سال 43، در «سرجوب» كرج در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود. اما در آغاز تولد نمي دانست كه فضاي اين دنيا روح و قلبش را از غمي مبهم و ناشناخته پر مي سازد. وي تحصيلات ابتدائی خود را در مدرسه سرجوب و دوره راهنمايي را در مدرسه معلم به انجام رسانيد.

خلق و خوي وي بسيار نيكو و پسنديده بود. در آداب و معاشرت با ديگران باوقار و ميتن بود و بسيار مهماندوست بود. با خانواده اش صميمي و مهربان بود و به پدر و مادرش بسيار احترام مي گذاشت.

در زمان قبل از انقلاب با عوامل پهلوي سر مخالفت داشت و هميشه آرزوي پيروزي مردم عليه عوامل شاه را داشت. او بعد از انقلاب نيز ضد گروههاي منافق بود تا شروع جنگ كه در پانزدهم شهريور 1361، از پادگان «عظيميه» عازم جبهه ها شد و در حمله «مسلم بن عقيل» جزء نيروهاي اوليه و پیشگام بود. وي در تاريخ هفتم مهر 61، جاویدالاثر شد و پيكر مطهر وي در بیست و هشتم صفر سال 1415، به زادگاهش گلستان سرجوب آورده شد و در آنجا به خاک سپرده شد.

محمدصادق به دنبال گمشده خويش بود. گمشده هر دري را مي شناخت به صدا در آورد. تا اينكه خداوند اينطور مقدر ساخت تا او را عاري از ريا و دورویی ها و عاري از هر گناهي به ديدار خويش فراخواند. او دست و دل از همه جا بريده و از تعلق ها و وابستگي ها جدا شده، و گوش جان به فرمان رهبر و پروردگار خود بود. دلش در انتظار حقيقتي بزرگ مي طپيد. جانش و روحش شوق پرواز داشت و سرانجام نيز آرام در جوار شهداي ديگر خراميد.

او به قدري عاشق جبهه و جنگيدن با دشمن بود كه وقتي به علت كمي سن از اعزامش به جبهه ممانعت كردند از شدت ناراحتي نخوابيده و حوصله انجام كارهاي روزانه اش را نداشت.

آرزو داشت به جبهه برود، آنجا كه عشق و دوستي بر دلها سايه افكنده و دورويي ها و نيرنگها از ميان رفته و فضايي پر از اميد و عشق پر از صفا و صميميت و فضايي لبريز از وحدت و يگانگي و روحانيت بود. حجابهاي دنيايي را كنار زده و ارتباط ناگسستني با خدا برقرار كرده بود و به دور از هر نوع دلبستگي به دنيا، به ديدار خداي خويش شتافت.

در پایان فرمايش امام را نقل می کنم كه فرموده اند ما هرچه داريم از شهدا داريم و شهدا چشم چراغ اين ملتند.

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده