در سی و دومین سالگرد شهادت منتشر می شود؛
شب عمليات بود لكه هاي ابر كم و بيش درآسمان ديده مي شد همه دعامي كردند كه باران بيايد تا سرو صداي غواصان در ميان باران گم شود و دشمن بويي نبرد. به خدا قسم! چند دقيقه ازحركت بچه ها از اروندرود نگذشته بود كه ابري بالاي سر ما قرار گرفته و باران شروع به باريدن كرد. باد هم كه از طرف خدا مأموريت يافته بود شروع به وزيدن كرد. برادران به ماگفته بودند حتي نفس كشيدن هم دشمن را متوجه خودمان مي سازد. آب به تلاطم افتاد.

سخنان شهیدمحمد خاکی فیروز در بین مردم سرحدآباد

نویدشاهدالبرز؛ شهيد «محمد خاكی فيروز» در سال 1345، در كرج پا به عرصه جهان نهاده و دوران كودكي خويش را در كنار خانواده سپري نمود تا اين كه پا به سن هفت سالگي گذاشت و براي كسب علم و دانش وارد مدرسه شد و تا كلاس سوم راهنمايي به تحصيل خود ادامه داده و چون علاقه زيادي به انقلاب و میهنش داشت در مساجد و پايگاه ها فعاليت مي كرد و برای امرار معاش كابينت سازي به عنوان كارگر مشغول به كار گرديد و در همان روزهای ابتدایی پيروزي انقلاب اسلامي با جلب رضايت خانواده وارد سپاه شد و از آنجا لباس شريف سربازي را به تن كرد و به خدمت سربازي اعزام گرديد و بعد از بیست و یک ماه خدمت دلاورانه در جبهه و پاسداری از وطن و کیان خود سرانجام در تاريخ هفتم شهریور ماه 1365، در عمليات كربلاي دو در محل «حاج عمران» جاویدالاثر شد و به خیل همرزمان شهید خود پیوست. پيكر مطهرش در تاريخ دهم اسفند ماه 1373، به وطن رجعت پيدا كرد و در گلزار شهدای سرحدآباد به خاک سپرده شد.

بخشی از سخنان شهید خاکی فیروز در بین مردم سرحدآباد را در ادامه می خوانید:


« قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي*

گفت پروردگارا سينه‏ ام را گشاده گردان *

وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي *

و كارم را براى من آسان ساز *

وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي *

و از زبانم گره بگشاى *

يَفْقَهُوا قَوْلِي *

[تا] سخنم را بفهمند *

پس از حمد و سپاس پروردگار عالم يكتا معبود جهان درهم كوبيده ستمگران، ياور ضعيفان ، و با درود و سلام به منجي جهان عالم بشريت امام زمان و نائب بر حقش امام برومند.

و با سلام حضورمحترم خانواده شهدا، جانبازان ، اسرا،مفقودين ، مجروحين ،به خصوص خانواده عزيزشهيد مهدي كاظمي برادران و خواهران چند دقيقه بيش وقت شما را نمي گيرم. بنده براي تفسير عمليات به اينجا نيامده ام بلكه براي تعريف از اين عمليات و الطاف و عنايات خاصه الهي كه جسم ضعيف ما نمي تواند از پروردگار عالم تشكر آن را به جا آورد و به اينجا آمده ام؛ 1 ـ انتقال نيرو و جابجايي تجهيزات نيرو كه دشمن متوجه نشده ـ ستون پنجم ـ ماهواره هاي جاسوسي دشمنان پروازهواپيماهاي شناسائي دشمن 2ـ گذشتن از اروندرود ـ شط العرب ـ جزر و مد سريع آب اروندرود ـ زيادي مسير( فاصله متفاوت عرض رودخانه) 3ـ موانع چند حلقه سيم خاردار هشت پريا خورشيدي تله نمودن مين منور در لاي سيم خاردارد40 الي 50 مترسنگرهاي بتوني و آلموتور بندي كانال در پشت سنگرها ـ حتي احمق ها ده ها كيلومتر پشت خط خودشان را هم موانعي گذاشته كه ما هم در خط اول خودمان همچنين موانعي را نداريم ( امدادهاي غيبي ، برادران بعد از خداوند در اين عمليات خيلي كمك ما كرده حالا خوشحال از اين امداد غيبي را براي شما بازگو مي كنم).

شب عمليات بود لكه هاي ابر كم و بيش درآسمان ديده مي شد همه دعامي كردند كه باران بيايد تا سرو صداي غواصان در ميان باران گم شود و دشمن بويي نبرد به خدا قسم چند دقيقه ازحركت بچه ها از اروندرود نگذشته بود كه ابري بالاي سر ما قرار گرفته و باران شروع به باريدن كرد. باد هم كه از طرف خدا مأموريت يافته بود شروع به وزيدن كرد. برادران به ماگفته بودند حتي نفس كشيدن هم دشمن را متوجه خودمان مي سازد.

آب به تلاطم افتاد. مين هاي موجود در منطقه به سرو صدا افتادند و از اين طرف هم چون تجهيزات بعضي زياد بود چندنفر در معرض غرق شدن قرار گرفتند. سرو صدا بلند شد ولي از آنجا كه پروردگار عالم با ما بود همه سر و صداهاي ما در وزش باد و بارش باران و موج آب ناپديد گشت و غواصان با گذشتن از موانع دشمن همزمان به موانع دشمن يورش برده و خط را شكستند. غنيمتي از دشمن بعثي سه پايگاه موشكي شهراستراژيكي فاو ـ بنا در جنوب منهدم شدم و مخازن نفت و غيره

 مطلب را جمع آوري مي كنم منظور بنده ازاين صحبتها اين بوده است كه كربلا رفتن و پيروز شدن خون مي خواهد و تا خون ريخته نشود ارزش اين پيروزيها پديدار نمي گردد و حالا مهدي رفت و اسلحه او زمين مانده . اي مسلمانان! اي بسيجيان! اي دوستداران حسين! اي بسيجي هاي سرحدآباد! به خدا كاردشمن به اتمام رسيده ديگرنفسهاي آخرش رامي زند. آيا مردم كوفه نبودند كه نامه هاي فراواني به امام حسين دادند كه ما براي ياري تو آمده ايم وقتي كه امام حسين به كوفه رفت آيا بيش از هفتادودونفر حسين را ياري كردند ما مي گوئيم ان شاءالله پيروز شويم با چي يا كي؟!  اگر مهدي ها ، سعيدها ، يساولي ها نبودند باز هم پيروز مي شديم!؟

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده