در سالروز شهادت منتشر می شود؛
برادر جان! نامه اي كه براي شما مي نويسم وقتي به دست شما رسيد به مادر نگو كه حمله دارند. برادر جان! به مادرنگو تا من خيالم راحت باشد تا بتوانم از اسلام و از ميهن خود دفاع كنم.
نامه های به یادگار مانده و دلواپسی های یک شهید

نوید شاهد البرز؛ شهید« محمد حسین اخی» که فرزند «مصطفی و جواهر خاتون» است در چهاردهم مرداد ماه 1340، در «اشتهارد» از توابع استان البرز چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا دوم راهنمایی ادامه داد و با فرارسیدن موعد خدمت سربازی پا به عرصه دفاع مقدس نهاد. سرانجام بعد از رشادت ها و دلاورمردی های فراوان در جبهه «دارالعنکبوت» منطقه «مهران» در تاریخ هشتم خرداد ماه 1361، با اصابت ترکش توپ به خیل همرزمان و برادر شهیدش « محمد حسن» پیوست. پیکر پاک او در جوار برادر در گلزار شهدای اشتهارد آرمیده است.

نامه های به یادگار مانده از سرباز شهید «محمد حسین اخی» را در ادامه مطلب می خوانیم:

خدمت برادر و مادر گرامي سلام: پس از تقديم سلام اميدوارم كه حالتان خوب باشد .باري عرض مي شود برادرجان!

ما را از تاريخ پنجم اردیبهشت 1361، به جبهه «شورشيرين» اعزام كردند. در جبهه شور شيرين مدت هفت روز مانديم و بعد ما را به «دربند كبود» فرستادند. در اينجا مدت بیست و چهار ساعت مانديم و دستور حمله را دادند و توپ خانه كوبيد و ما پيش رفتيم پنج تا شش كيلومتر پيش رفتيم. چهل نفر كشتيم و چهارده نفر اسير كرديم با اسلحه و مهمات پشت جبهه انتقال داديم.

برادر جان! من تا اينجا صحيح و سالم هستم و قرار است تا دو شب ديگر ان شاءلله به ياري خداوند متعال به مهران كه شهر خودمان است و در دست عراقي هاي مزدور هست به ياري خدا پس بگيريم و انشاءالله به مهران برويم و آنجا را زير نظر خود بگيريم  و به ياري خدا به خانه برگرديم. پس برادر جان! نامه اي كه براي شما مي نويسم وقتي به به دست شما رسيد به مادر نگو كه حمله دارند. برادر جان! به مادرنگو تا من خيالم راحت باشد تا بتوانم از اسلام و از ميهن خود دفاع كنم. برادر جان! وقتي نامه به دست شما رسيد. به اين آدرس جوابش را بنويس و فوري برايم پست كن. برادر جان ازقول من به مادر سلام گرمي برسان و بگو حسين هيچ ناراحتي ندارد و صحيح و سالم است و ازقول من به برادر بزرگوارم جناب آقاي حسن اخي و يحيي اخي سلام گرمي برسان و بگو حسين دعا گوي شما مي باشد. برادر جان! از من به خواهر مهربانم و جناب آقاي حسن ترابي سلام گرمي برسان و بگو حسين سلامتي از درگاه خداوند خواستار است.

برادر جان! آقاي محمد اخي از قول من به خانواده عابد سلام گرمي برسان. برادر جان! از قول من به خاله و دايي و زن دايي و آقاي امرالله صدري و... سلام گرمي برسان. برادر جان! از قول من به اسماعيل محمودي و آقاي حسن محمديار و غلام رضا نمكي و... سلام گرم برسان. برادر جان من ديگر عرضي ندارم به جز دوري شما تا نامه آينده خدا نگهدار شما باد.

براي فتح كربلا پيش به سوي جبهه ها فرمانده كل قوا خميني روح خدا

با آرزوي موفقیت برادر گرامي جناب آقاي محمدعلي اخي خداحافظ .

ايلام غرب گردان رزمي صالح آباد گروهان كان سخت ارتفاعات دربندكبود سرباز وظيفه محمدحسين اخي . یازدهم اردیبهشت 1361


*************


پس از تقديم عرض سلام اميدوارم كه حال شما خوب باشد و اگر جوياي احوالات اينجانب برادر كوچك خود حسين اخي را خواسته باشيد؛ الحمدالله سلامتي حاصل و به دعا گويي شما مشغول مي باشم. باري عرض مي شود برادر گرامي آقاي محمد علي قبل از احوال پرسي شما نامه پراز مهر و محبت شما درتاريخ بیست و هفتم اردیبهشت ماه 61، به دست من رسيد و خيلي خيلي خوشحال شدم و از حال شما و مادر گرامي و خواهر عزيزم با خبر شدم و اميدوارم كه شما در آنجا سالم باشيد. ما در اينجا سالم هستيم و مي جنگيم تا انشاءلله جنگ روزي به ياري خداوند كاملآ تمام شود و روزي به خانه خودمان بازگرديم و شما را از نزديك ببينيم و احوال پرسي كنم. برادر گرامي! آقاي «محمد علي اخي» از طرف من هيچ ناراحتي نداشته باشيد من و رفقاي عزيزم در سنگرامام زمان (ع) خدمت خود را تمام و به ياري خداوند متعال به آغوش خانواده مان بر مي گرديم و زندگي خود را ادامه مي دهيم .

برادر جان آقاي اخي! ما تا آخرين قطره خون در اين سنگر ميجنگيم تا پيروزي كامل به دست آوريم . برادرجان! از قول من براي رهبر انقلاب و بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران، رهبر كبير انقلاب امام خميني را دعا كنيد و آرزوي موفقيت براي امام بزرگ را خواهانيم .برادر مادر گرامي سلام گرمي برسان و بگو كه حسين خيلي خيلي حالش خوب است و براي شما سلام مي رساند. گرامي مهدي غلام و عليرضا ربيعي و دو تا ديگر از بچه هاي اصفهان و شيراز هستند شما را سلام گرمي مي رسانند. برادر جان! از من به او دعا مي رساند.

محمدعلي جان! از قول من اول به خودت و بعد به برادر گرامي آقا حسن اخي و يحيي اخي و دايي و جواد و علي پناه و علي اكبر و عباس، محمد، محمود، جواد ترابي، ابوالحسن نمكي ، ابوالفضل نمكي و ابوالفضل نوري و يداله و احمد عابد و يحيي صدري و امرالله صدري وعلي اصغر ترابي و آقاي اسماعيل محمودي و ابراهيم محمودي و خانواده‌اش سلام گرمي برسان .پس برادر جان! از قول من به آقاي حسن ترابي و بگويند حالم خوب است. از قول من به همه خصوصاْ مصطفي معصومه سلام گرمي برسان. از قول من به خاله باجي زن داداش زن دايي، خاله سلام گرمي برسان. برادرجان! از قول من به همه همسايگان سلام برسان و ما را آرزوي موفقيت كنيد. برادر جان! ديگر سرت را درد نمي آورم و ديگر عرضي نيست به جز دوري شما تا نامه بعدي خدا نگهدار شما باد.

بیست و هشتم اردیبهشت 1361

تا نامه آينده خدانگهدار همه شما برادر عزيز .

برادرجان اين شعار را گوش كن و براي رهبر دعا كنيد:

شد پرپر«2» دودسته گل از رهبر

رجائـــي و باهنـــر الله اكبر الله اكبر

فـــدا شـــد «2» دو يار روح الله

دو سرور حزب الله الله اكبر الله اكبر

هفتم تيــر«2» تاهشتم شهـريور

رجائـــي باهنـــر الله اكبر الله اكبر

شد پرپر«2» دودسته گل از رهبر

رجائـــي و باهنـــر الله اكبر الله اكبر

تقديمي از حسين اخي برادرجان! جواب نامه فوري فوري فوري. برايم بنويسيد ديگر عرضي ندارم به جز دوري شما برادر محمدعلي اخي

************

حضور محترم جناب آقاي محمدعلي اخي سلام عرض مي كنم:پس از عرض سلام اميدوارم كه حال شما خوب و صحيح و سالم باشد. باري عرض مي شود برادر مهربانم اگر جوياي احوالات اينجانب حسين اخي باشيد الحمدلله سلامتي حاصل و به دعاگوئي شما برادر مهربانم مشغول مي باشم. باري عرض مي شود برادر جان! آقاي محمد علي اخي قبل از اين روز كه يعني تاريخ یازده اردیبهشت 1361، بود. براي شما يك نامه نوشتم و حالا در جبهه «دربندكبود» هستيم اينجا قرار است چهل و پنج روز بمانيم و زير سايه توپ و خمپاره داريم زندگي مي كنيم و براي ميهن و وطن خودجان فدامي كنيم. حالا در سنگر استراحتگاه براي شما برادرگرامي نامه مي نويسم. تا هم از حال شما برادرم و خواهرم و مادرم با خبر بشوم و شما از من هم سنگرانم با خبر شويد.

برادرجان! ديروز ساعت شش بعد از ظهر 200 متر در عراق پيشروي كرديم و يك گوشمالي به آنها داديم و تعداد شصت و چهار سلاح و تجهيزات به غنيمت گرفتيم و تعداد زيادي از آنها را كشتيم و تعداد سه نفر از خودمان از برادران خودمان كه با ما زخمي شده بودند و بچه هاي شيراز بودند و به بيمارستان ايلام غرب اعزام شدند.

برادر جان! تنها رفقايم كه در اين سنگر هستند آقاي «غلامعلي ربيعي» و «هادي رسايي» كه اين دوتا بچه هاي اصفهان هستند و با هم همسنگر هستيم كه همگي به فكر خانواده هايمان افتاديم و هر كدام براي خانواده خود نامه نوشتيم. پس برادر جان! از قول من از مادر گرفته و از برادرزن حسين و بچه ها و شما خودتان و حسن اخي، يحيي اخي و هردو خاله و آقاي امراله صدري و سلام گرمي برسان. برادر جان از خواهر مهربانم اگر خبري داري برايم بنويس تا من هم از حال او و آقاي حسن ترابي با خبر شوم.

برادر جان! از قول من به آقاي اسماعيل محمودي خيلي خيلي سلام برسان و آقاي حسن محمد يار، غلام رضا نمكي، ابوالحسن نمكي ، جواد ترابي ، محمود عابد، محمد عابد و ديگر رفقا سلام برسان. با عرض معذرت نامه خود را خاتمه مي دهم از اين جا با همه شما خداحافظي مي‌كنم.  شانزدهم اردیبهشت ماه   1361


منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده