در سالروز آسمانی شدن شهید منتشر می شود؛
علي جان! آيا تو نيز به ياد داري كه در اوايل روزهاي آشنائي مان... آري! پادگان را مي گويم. پادگان آموزشي سيدالشهدا(ع) خاصبان تبريز ، 1366، كه با تعداد هفده نفر از تخريب‌چيان مخلص و دلاور هر كدام از تيپ و لشگري جمع شده و باچهره هاي نوراني همچون ماه تابان منور ساخته بوديد. اولين روز ديدارمان مهر و محبت تو علاقه مرا چنان به خود جلب كرده بود كه لحظه دوست و به همديگر نزديك شدند را لحظه شماري مي كردم .
دلتنگی هایی برای رفیق شهید

نویدشاهد البرز؛ شهید«محمدعلی شاهی» فرزند« گرزعلی» و « لطیفه» در سال 1346، در شهر میانه چشم به جهان گشود. وی تا دوم راهنمایی ادامه تحصیل داد و به عنوان کارگر کارخانه به امرار معاش ادامه می داد. در دوران دفاع مقدس به عنوان رزمنده در سمت تخریب چی به جبهه رفت و در خاک عراق با اصابت تیر دشمن در تاریخ بیست و هفتم اردیبهشت 1367، به درجه شهادت رسید. تربت پاک شهید در جوار امامزاده محمد در کرج نمادی از ایثار و مقاومت در راه وطن می باشد.


 شهید«محمدعلی شاهی» برای دوست شهیدش «علی کاوندی» دلنوشته ای مرقوم کرده است که متن آن را در ادامه خبر می خوانید:

« شهادت فوز عظيم الهي است . علي جان ! توگل بودي در ميان گلستان و خداوند نيزگلچين گل خوشبوي خويش را چيد و اين دنيا به هيچ كسي وفا نكرده است زيرا آدم فقط مهماني را در اين دنيا پذيرفته است خوشا به سعادت آنانكه علي اكبروار از جان و جوانيشان را كه خدا برايشان عطا فرموده بود گذشتند و در راه خدا سلاح به دست گرفته به نداي فرزند رسولش لبيك گفتند و دشمنايش را به خاك مذلت كشاندند و در آخر به دست دشمنان خدا به درجه رفيع شهادت نائل گشتند كه بارزترين ايشان خود شما هستيد با اهداء خون خويش در راه پيشبرد اهداف مقدس انقلاب اسلامي سهم بيشتري را به خود اختصاص دادي.

علي جان! آيا تو نيز به ياد داري كه در اوايل روزهاي آشنائي مان آري پادگان را ميگويم پادگان آموزشي سيدالشهدا(ع) خاصبان تبريز ، 1366كه با تعداد هفده نفر از تخريب‌چيان مخلص و دلاور هر كدام از تيپ و لشگري جمع شده و باچهره هاي نوراني همچون ماه تابان منور ساخته بوديد. اولين روز ديدارمان مهر و محبت تو علاقه مرا چنان به خود جلب كرده بود كه لحظه دوست و به همديگر نزديك شدند را لحظه شماري مي كردم و مي دانستم كه شما نيز همين طور هستي درست بياد دارم كه يك روز با لهجه دلربايت فرمودي: شاهي جان! من تو را اينقدر دوست دارم و بنده نيز عرض كردم مگر نشنيده اي كه دل به دل راه دارد. بعد لبخند زدي و همديگر را با مهرباني فشرديم. بعد از آن هر وقت و همه جا با هم بوديم ديگر طاقت دوري از همديگر را نداشتيم حتي به مهماني هم بدون من نمي رفتي در پادگان اگر يك ساعت از هم ديگر دور بوديم دربدر به دنبال همديگر مي گشتيم ولي تو به حدي پاك بودي كه سحرگاه شب جمعه بیست و پنجم دي ماه 1366، در عمليات بيت المقدس دو پر به آسمان كشيدي و به معشوق اصلي خود بس كه پاك و قادر و مهربان است پيوستي و الان در حال عيش و پرواز در جمع ملائكه‌ها هستي و غرق در نعمت هاي بي پايان خدائي كاوندي عزيز بنده شايد خدا ناكرده به تو يا پشت سر تو حرفهائي زده باشم كه موجب رنجش روح پاك و مقدست باشد. آيا مرا شفاعت مي كني و در آخرت مشمول رحمت سرورتان امام حسين (ع)قرارنگيرم چه حالي خواهم داشت.»

دوازدهم فروردین ماه 1367

دلتنگی هایی برای رفیق شهید

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده