در سالروز عروج عاشقانه شهید« فریبرز(محمد) ناصری قره شیران» منتشر می شود؛
بعد از شهادت من سر درب خانه‌هايتان پرچم سبز «لا اله الا الله» را به اهتزاز درآورده و جشن بگيريد چون از شما هم نيز يك نفر به «جندالله» پيوست.
نامه های به یادگار مانده

نویدشاهد البرز؛ شهید گرانقدر « فریبرز ناصری قره شیران» با نام مستعار « محمد» که فرزند « تیمور» و « عارفه» می باشد در پانزدهم خرداد ماه 1339، در «تهران» دیده به دنیا گشود. وی بعد از اخذ مدرک دیپلم متوسطه مدتی برای امرار معاش به کار در یک لوازم تحریری پرداخت و سرانجام در روزهای دفاع مقدس ردای مصاف برای دفاع از وطن را به تن نمود و در دفاع از میهن خود و در راه آرمان های خود جان خود را به جانان تقدیم نمود و در روز شانزدهم فروردین ماه 1361، به دیدار معبود حقیقی خود شتافت. تربت پاک شهید در گلزار شهدای در جوار امامزاده محمد کرج در کنار مزار دو دایی شهیدش جایگاهی که مطهرترین مردان خدا آرمیده اند.

جشن بگیرید که از شما یک نفر به جندالله پیوست

نامه های به یادگار مانده از شهید گرانقدر «فریبرز(محمد) ناصری قره شیران»:

«و قاتلوهم حتي لا تكون فتنه و يكون الدين کله لله... » آیه 39 سوره انفال

و با کافران بجنگید تا فتنه اى برجاى نماند و دین ( حاکمیّت ) یکسره از آنِ خدا باشد. پس اگر از جنگ باز ایستادند و تن به سازش دادند، خدا حکم خود را درباره آنان اعلام خواهد کرد، چرا که او به آنچه مى کنند بینا است.

سلام بر روح خدا خميني بت‌شكن رهبر مستضعفين جهان و درود بر روان پاك شهداي راه اسلام و با آرزوي فرج امام زمان و سلامتي امام خميني(ره) خدمت شما سروران و عزيزانم سلام عرض مي‌كنم و توفيق و سلامتي شما را از خداوند تبارك و تعالي خواهانم و اگر جوياي حال كوچكتان باشيد به لطف خدا خوب و سلامت هستم و مشغول گذراندن بهترين دوره از زندگانيم هستم مخصوصاً از اين به بعد كه زندگي جديدتري را شروع كرده‌ام يعني از ساعت 30: 8 شب زندگي جديد من شروع شد. در اين ساعت ما به دعاي كميل كه توسط برادر آهنگران و شركت حدود دوهزار سرباز امام زمان در ميدان صبحگاه اجرا شد، رفتيم و همين الان كه اين نامه را مي‌نويسم حدود ساعت 30 :11 است كه از دعا آمده‌ام و در ضمن فكر مي‌كنم آخرين نامه باشد چون فردا صبح ساعت سه و نيم يا چهار ما به خط مقدم جبهه مي‌رويم تا براي حمله كه تا چند روز ديگر انجام مي‌شود آماده شويم.

ديروز و پريروز هر چه تلفن مي‌زدم خط آزاد نمي‌شد تا با شما حرف بزنم دوبار كه گرفت كسي تلفن برنداشت بگذريم. دلم براي همه شما تنگ شده مخصوصاً «پروين و علي» البته براي شماها هم تنگ شده اما براي اين دو خيلي بيشتر.

راستي! از كاظم چه خبر؟ از قول من به او سلام برسانيد. پدر و مادر عزيزم از راه دور دست هر دو سرور عزيزم را مي‌بوسم و آرزو دارم كه مرا ببخشيد چون واقعاً من برای شما پسر خوبي نبودم و شما را زياد اذيت كردم مرا ببخشيد و حلالم كنيد. اما افسوس كه ديگر دير شده و من ديگر نمي‌توانم به شما خدمتي كرده و تلافي گذشته را دربياورم و از شما مي‌خواهم خوشحال باشيد.

در ضمن مراسم جشن مرا، شهادت مرا خيلي ساده بگيريد و پول آن را به خانواده‌هاي فقير كمك كنيد. اين چند مطلبي را كه مي‌نويسم به وصيت‌نامه من اضافه كنيد. «من در دنيا چيزي ندارم چيز چند كتاب كه آن را به كتابخانه المهدي (بهار) بدهيد و اگر از طرف سپاه يا دولت خون‌بهايي به شما دادن قبول نكنيد و آن را نگيريد و مراسم جشن شهادت مرا ساده در مسجد بهار گرفته و پول اضافي آن را به خانواده‌هاي فقير كمك كنيد و بدهيد».

از راه دور روي برادران و خواهر عزيزم را مي‌بوسم و از همه آنها مي‌خواهم كه مرا ببخشند چون من به آنها خيلي بي‌احترامي كرده و بعضي وقتها آنها را كتك هم زده‌ام. قاسم جان يادم مي‌آيد وقتي كه گفتي مي‌خواهي به جبهه بيايي من به تو چند حرفي زده‌ام كه همه آنها اشتباه بود گفته بودم تو اسلام را نمي‌شناسي اما اشتباه مي‌كردم زيرا تو از همه ما هم بيشتر مي‌شناسي اما خوب راه مبارزه را اشتباه گرفته بودي چون تو اول با درس و مطالعه و در جنگ‌هاي بعد يا در تابستان به جبهه برو و راه من و ديگر برادران را ادامه بده انشاءالله كه مرا مي‌بخشي. اكبر آقا جان! ديگر سفارشي نمي‌كنم با بچه كار كن و مسؤوليتي را كه داري به نحو احسن انجام بده و بچه‌ها را با خود به نماز جماعت و نماز جمعه ببر و همچنين در دعاهاي توسل و ندبه و كميل شركت كنيد. «علي و پروين» عزيزم با هم دوست باشيد و همانطور كه امام عزيز گفته همه وحدت كلمه را حفظ كنيد و با همه مهربان باشيد. شما هم حتماً مرا مي‌بخشيد. ديگر وقت شما عزيزان و سرورانم را نمي‌گيرم. خدانگهدار و حافظ شما باشد. راستي نماز شب يادت نرود مادر عزيزم. حتماً همه مرا سر نمازها و نماز شب دعا كنيد. تا خدا گناهان مرا ببخشد و براي سلامتي امام دعا كنيد و براي فرج امام زمان هم دعا كنيد. پيروز و موفق باشيد.

قربان همتان محمد نوزدهم اسفند ماه 1360


سلام بر خميني بت‌شكن سلام بر شهداي راه اسلام. سلام بر پدر و مادر و خواهر و برادرانم، عزيزان و سرورانم الان كه اين نامه را مي‌نويسم آخرين لحظه از اقامت ما در فرودگاه است. الان ساعت بیست و پنج دقيقه مانده به هفت شب است تا يك ساعت ديگر ما براي حمله حركت مي‌كنيم و ان شاءالله تا فردا ساعت دوازده الي یک بعد از ظهر بهترين عيدي را به امام زمان و امام خميني و شما امت مسلمان ايران خواهيم داد.

پدر و مادر عزيزم مرا حلال كنيد چون پسر بدي براي شما بودم و برادران و خواهر عزيزم شما هم مرا حلال كنيد چون برادر خوبي براي شما نبودم مرا حلال كنيد. خدمت دائي عزيزم و خانواده محترمشان سلام عرض مي‌كنم. دائي جان شور و حال مرا شما الان مي‌دانيد چيست. ديگر وقت تنگ است نمي‌توانم بيشتر برايتان بنويسم. دائي جان اول از خدا و بعد از شما كه وسيله‌اي براي هدايت من شده‌ايد بي‌نهايت تشكر مي‌كنم. خدا نگهدار. به برادران همكارتان سلام برسانيد. مرا حلال كنيد. عمه و برادران و مريم تازه مرا حلال كنيد. مي‌دانم شما را زياد كتك زده‌ام مرا حلال كنيد. عمو و زن عموي خوبم و فرج و هما و بهرام و بابك عزيزم مرا حلال كنيد. خدمت بابابزرگ و صياد سالار با خانواده سلام مي‌رسانم. عزيزان و سرورانم مرا حلال كنيد. اگر بي‌احترامي از من ديده‌ايد مرا ببخشيد. صفر داداش و زن عمو و سميه ما هم مرا شما هم حلال كنيد. اين پيام مرا همه گوش داده و به آن عمل كنيد بعد شهادت مبادا گريه يا عزاداري كنيد چون عروسي من امشب است و قبل از همه شما خود به خودم تبريك مي‌گويم. بعد از شهادت من سر درب خانه‌هايتان پرچم سبز «لا اله الا الله» را به اهتزاز درآورده و جشن بگيريد چون از شما هم نيز يك نفر به «جندالله» پيوست بعد از نماز شب و نمازهاي يوميه امام زمان را دعا كنيد تا فرج ايشان نزديك شود و براي سلامتي امام زمان را دعا كنيد تا فرج ايشان نزديك شود و براي سلامتي امام و مغفرت من از خدا دعا كنيد.

خدانگهدار همه شما محمد بیست و هشتم اسفند ماه 1360، ساعت بیست و پنج دقيقه به هفت شب



منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده