دو نامه به یادگار مانده شهید؛ ارسالی از مدینه منوره و جبهه مهاباد

نویدشاهد البرز:

شهید گرانقدر«محمدحسن ناصربخت» فرزند « نورمحمد و سلطان» است که در یازدهمین روز از بهمن ماه در زمستان سرد 1329، در شهر کرج چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا مقطع لیسانس ادامه داد و در مقطع دامپزشکی موفق به اخذ ومدرک شد. شهید متاهل بوده و صاحب سه فرزند پسر و یک دختر می باشد که در زمان جنگ تحمیلی عراق و ایران در کسوت یک بسیجی جان بر کف به جبهه می رود و در سمت پزشکیار به خدمت می پردازد و دلاورمردانه به مجروحین جنگ یاری می رساند. تا اینکه بعد از رشادت و حماسه بسیار در بیست و یکم شهریور ماه 1365 در منطقه جنگی حاج عمران بر اثر اصابت ترکش به سر به درجه والای شهادت می رسد و تربتش در امامزاده محمد کرج زیارتگاه عاشقان و عارفان است.

از شهید مذکور نامه ای به یادگار مانده است که در زمان سفر به مدینه منوره نگاشته است در ادامه مطلب مطالعه می کنید:

خدمت خانواده گرامي و پدر و مادر و همچنين خواهر و برادران عزيزتان و نيز آقاخسرو و خانواده گراميشان و آقا ميثم و جواد و فائزه خانم .

ضمن آرزوي سلامتي و طول عمر جهت رهبر كبير انقلاب و پيروزي نهایی رزمندگان كفرستيز اسلام و نيز موفقيت و سلامتي شما خانواده گرامي . باري جداْ جاي شما در مدينه منوره كنار بارگاه حضرت رسول گرامي خالي است. همه جا به ياد شما عزيزان هستم. ان شاءالله تا چند روز ديگر عازم مكه معظمه ‏به زيارت خانه خدا نايل خواهيم گشت و از خداي بزرگ شاكر و سپاسگزارم كه توفيق زيارت يا معرفت رابه ما عنايت نموده و اين عبادت را از ما وجميع مسلمين قبول نمايد البته صحبت براي گفتن خيلي زياد است باشد براي برگشت از نصر، فقط اين را بگويم انسان مؤمن ومتقي در عمرش نبايستي آرزوئي جز شوق ديدار بيت الحرام وپيامبر گراميش و لقاءالله داشته باشد .

مدينه منوره ـ بیست و هفتم مردادماه1363

نامه دیگر شهید:

بسم الله الرحمن الرحيم

حضور باسعادت خانواده گراميم علي الخصوص آقا ميثم ؛

باسلام و دعاي خير و با آرزوي سلامتي و قبولي طاعات اميدوارم كه حال همگي شما خانواده محترم مخصوصاْ شما همسر متقي وگرامي و آقا ميثم كه حال ديگر براي خودشان مردي شدند و جاي خالي مرا حتماْ پر مي نمايند و همچنين فائزه خانم هم كه ايشان ماشاءالله بزرگ شدند و شبها براي كارهاي خانه كمك مي نمايند و نيز آقا جواد گل كه حتماْ منتظرند كه ما از جبهه سوغاتي بياريم. البته آقا جواد سوغاتي ما ازجبهه پيروزي و سلامتي رزمندگان و پدرتان است آقا صابر هم كه حتماْ حالشان خوب است و نيز خدمت باسعادت پدر و مادر گراميم كه ان شاءالله احوالاتشان خيلي خوب است و نيز خواهر عزيز و مهربانم شهربانو خانم باوفا و آقا عليرضاي گل كه حال ديگر مردخانه شدند و همچنين آشيخ حامد عزيز ودلبندم كه حتماْ خيلي به فكر سلامتي دایی اش است .

همچنين از طرف بنده خدمت پدر و مادر عزيزتان حاج آقا رجب كه ان شاءالله در سلامت هستند و مادر گراميتان حاجيه خانم كه انشاءالله درموقع نمازهاي اول وقت و خواندن قرآن ما را و رزمندگان را فراموش نمي كنند و همچنين آقا خسرو و خانواده محترمشان كه متأسفانه فرصت خداحافظي نشد ايشان را زيارت كنيم و همچنين خانواده گراميشان و خواهران و برادران علي الخصوص آقا رضا با خانواده عزيزشان و محمدآقا و اعظم و نسرين خانم سلام گرم مرا ازاين راه دور برسانيد و نيز خدمت حسين آقا برادرعزيز و خانواده شان و علي آقاي باوفا آقا داماد گل و خدمت عروس خانم و پدر ومادر عزيزشان وخانواده محترمشان سلام مي رسانم. ان شاءالله علي آقا مي بخشند كه در نامه قبلي فراموش كرده بودم ازايشان يااحتمالاْ همسرشان نامي نبردم درضمن از عباس خبري ندارم آيا ايشان رفتند باخير.

آري خانواده گرامي ما اكنون دراردوگاهي در شهرستان مهاباد هستيم و يادي از گذشته اروميه نمودم و هنوز معلوم نيست كي عازم جبهه شويم و از طرفي باتوجه به فرا رسيدن ماه محرم ماه آقا اباعبداله و اينكه ان شاءالله مي بايد در آماده باش بود و احتمالاْ عمليات ادامه يابد و ما نيز شايد توفيق شركت در آن را داشته باشيم معلوم نيست كه بعداز اتمام چهل و پنج روز بتوانيم به كرج بياييم البته زياد به طول نخواهد كشيد شايد هم بتوانيم سر موعد بيائيم بهرحال خيلي منتظر نباشيد. والسلام.

به اميد پيروزي .  به اميد نابودي صداميان پيروزي سپاهيان اسلام باز شدن راه كربلا ان شاءالله .

چهاردهم شهریور 1365ـ محمد حسن ناصربخت