وصیت نامه در سالروز شهادت شهید رضا آخوندی توران پشتی
مبادا در عزايم لباس سياه به تن كنيد و پدر خوبم اين را بدانيد آنگاه كه من به سعادت شهادت نايل شوم آن زمان هنگام عروسى من با بزرگترين عشق زندگيم است و آن شاد ترين و پرشكوه ترين زمان برايم خواهد بود و عزيزان من دركجا مرسوم است كه در شب عروسى و جشن شادى يك جوان لباس سياه به تن كنند . و يا گريه كنند و بر سر و سينه بكوبند . من راهم را انتخاب كرده ام و تا آخرين قطره خونم ايستاده و به يارى خدا خواهم ايستاد و من آنقدر گناهكارم...
فرازی از وصیت شهیدی که عاشق خدا بود: شهید رضا آخوندی توران پشتی


نوید شاهد البرز:

"شهید آخوندی توران پشتی" نام پدر نصرالله در شهر کرج دیده بدنیا گشود. وی در حالیکه مقطع سوم راهنمایی را سپری کرده بود و محصل بود، تلاش کرد که به جبهه اعزام شود و سرانجام بعد از رشادتها و پایمردیها فراوان در عملیات والفجر یک در منطقه عملیاتی فکه به شهادت رسید.



فرازی از وصیت شهیدی که عاشق خدا بود: شهید رضا آخوندی توران پشتی




فرازی از وصیت نامه شهید استان البرز:


بسم رب الشهدا و الصديقين

"الذين امنو و هاجروا و جاهدوا فى سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئك هم الفائزون ".

آنان كه ايمان آوردند و از وطن هجرت گزيدند و در راه خدا با مال و جان جهاد كردند، آنها را نزد خدا مقام بلندى است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.

اى آفريدگار توانا از آنكه مرا سعادت بخشيدى كه در راهت قدم بردارم و براى تو به جهد و تلاش دستباز كنم، هزاران بار سپاست مى گويم؛ اى داناى بخشنده تو مرا از لجنزار ركورد به بهشت باديه نبرد حق عليه باطل هدايت كردى، تو مرا توفيق آن دادى كه خود را درك كنم، پى بردم كه براى چه آفريده شدم و آنگاه سعادتم بخشيدى كه از ميان فراوان راهنماى موجود در زندگيم شاهراه ايثار حسين گونه را بپذيرم.

اى خداى من سپاست مى گويم زانكه نور عشقت را در قلب من تاباندى و اين قلب سرد و خاموش را با نور عشق فروزانت روشن گردانيدى و قلب پرتلاطم مرا با يادت آرامش بخشيدى كه بدرستى الا بذكر الله تطمئن القلوب اى خداى بزرگ اكنون بنده شرم سارت تو را به خاطر آنچه كه خواستم و اجابت نمودى و آنچه كه نخواسته بودم ولى تو به واسطه لطف و كرمت عطا نمودى، سپاس مى گويم .

پروردگارا با قلبى سرشار از عشق تو و با وجودى آكنده از ايمان به تو و به درگاهت روى آورده ام و مى دانم كه نااميدم نخواهى كرد، پروردگارا تو را به جلال و عظمت و كرمت سوگند ميدهم كه لحظه اى اين بنده حقير و گناهكارت را به خود وامگذارى، زانكه بى لطف تو تباهم .

خدايا با تار و پود وجودم از تو مى خواهم كه سعادت شهادت در راهت را به من عطا كنى . حال كه فرصتى حاصل آمد تا درباره سرانجام خود و ساير انسانها بينديشم خدايا مرا توفيق آن ده كه آنچه در دل و عقيده دارم بى رياء بر روى كاغذ بياورم و آنچه مى ماند وصيتى باشد وسيله اى از براى هدايت .

با سلام و درود فراوان به پيشگاه مقدس حضرت مهدى ( عج ) و نايب بر حقش امام امت خمينى كبير و سلام بر شهداى حق عليه باطل و سلام بر جانبازان و معلولين جنگ تحميلى و خانواده هاى عزيز شهداى انقلاب اسلامى .

در آخرين نوشته ام مطالبى دارم كه خطاب به والدين و برادران و دوستانم مى گويم، پدر و مادر عزيزم خدا را شكر مي كنم كه والدينى چون شما را به من بخشيد تا در دامانتان پرورش يابم. افتخار مى كنم و افتخارم اين است كه گوشت و پوست و خونم را در چنان دامان سازنده اى بارور كرديد و آنگاه‌ با روحيه اى ايثارگر مرا حسين وار به ديار سرخ شهادت فرستاديد تا در تلألؤ جوانه هاى ايمان خدا خونين ستيز و شهادت را به آغوش باز بپذيرد، خداى تبارك و تعالى برايتان اجر عظيمى در نظر گرفته است، پدر و مادر عزيزم شما كه اينگونه ابراهيم وار فرزندتان را به قربانگاه عشق و وادى ستيز حق با باطل فرستاديد استوار باشيد و از قربانى شدن اين هديه تان با آغوش باز استقبال كنيد . شما همانطور كه هم اكنون يكى از انبوه نمونه هاى ايثار هستيد بعد از شهادتم نيز يكى از اسطوره هاى صبر و مقاومت و پايمردى باشيد.

مبادا در عزايم لباس سياه به تن كنيد و پدر خوبم اين را بدانيد آنگاه كه من به سعادت شهادت نايل شوم آن زمان هنگام عروسى من با بزرگترين عشق زندگيم است و آن شاد ترين و پرشكوه ترين زمان برايم خواهد بود و عزيزان من دركجا مرسوم است كه در شب عروسى و جشن شادى يك جوان لباس سياه به تن كنند . و يا گريه كنند و بر سر و سينه بكوبند . من راهم را انتخاب كرده ام و تا آخرين قطره خونم ايستاده و به يارى خدا خواهم ايستاد و من آنقدر گناهكارم كه خود را لايق آن مراسم و عزاها نميدانم ، آن عزاها بايد براى ائمه اطهار و سرور شهيدان حسين ( ع ) و طالقانى ها و مطهرى ها و بهشتيها برگزار شود و در قبال آن تن هاى پاك جان من ارزشى ندارد و در برابر اين رزمندگان كه در جبهه ها آن رشادتهاى عظيم را به خرج مى دهند و سرافرازانه جان خويش را نثار اسلام مى كنند جان ناقابل من چه ارزشى دارد .

پدر جان اى پدر خوب و مهربانم كه رنجها و مصيبتها كشيدى تا مرا بزرگ نمودى بايد مرا ببخشى كه شما را اذيت كردم و از من راضى و خشنود باشيد و در مجالس مذهبى كه تشكيل مى شود شركت كنيد .

اى مادر عزيزتر از جانم، اى مادرى كه مرا طورى تربيت كردى كه بتوانم براى رضاى خدا و اسلام خدمتى بكنم، در مرگم هرگز بيتابى مكن و به ياد بياور مادرانى كه چند فرزند خود را براى اسلام هديه كردند و صبور هستند هرگز به خاطر من گريه مكن براى اينكه اسلام در خطر است گريه كنيد. برادرم تو بايد درست را بخوانى تا بتوانى در آينده خدمتى به اسلام و مملكت بنمايى و فرايض دينى خود را به نحو احسن انجام بده كه در هر كارى موفق و خوشنود باشى .

شما اى خواهرانم بايد پس از شهادتم راه من و ديگر شهداى عزيزمان را زينب وار ادامه دهيد و حتما سعى كنيد كه درسهايتان را بخوانيد كه انشاءالله هميشه موفق و راضى باشيد و سعى كنيد در مجالسى كه براى بزرگداشت شهدا و دعاى كميل و توسل شركت مى‌نمائيد. حجاب اسلامى را كه نمونه الگوى يك زن مسلمان است رعايت نمائيد .

و در ضمن حدود يك ماه نماز و روزه قضا دارم كه آنرا انجام دهيد .

بارالها ظهور امام زمان را هر چه نزديكتر بفرما و امام عزيزمان را تا انقلاب مهدى نگهدار .

بدنم را در امامزاده محمد كرج به خاك بسپاريد .

خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار .

از عمر ما بكاه و بر عمر رهبر بيفزا (آمين)

والسلام


منبع: پرونده فرهنگي شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنري

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده