سالروز شهادت شهید ارتشی سیف الله بیجانی+ آلبوم
هميشه حرفش اين بود؛ ما هرگز ملت جنگ طلبی نبودیم. مانبوديم كه جنگ را خواهان شديم. ما از وطن وناموسمان دفاع می کنیم و سرانجام پيروزي از آن مردم ايران خواهد بود...

نوید شاهد البرز: به دنبال هجوم ارتش عراق به خاك ایران اسلامی با استفاده از دوازده لشكر و بهره گیری از امكانات تسلیحاتی پیشرفته ی غرب و شرق، غیور مردان ارتش كفر ستیز اسلام بار دیگر مسؤولیت خطیر حراست و پاسداری از كیان مقدس جمهوری اسلامی ایران را مشتاقانه پذیرا شدند و مردانه برای ادای این وظیفه سنگین قیام كردند، و طی هشت سال نبرد مقدس دوشادوش برداران پاسدار خود و خیل عظیم جان بر كفان بسیج موفق به دفع تجاوز و سركوب متجاوز شدند، و در این راه پر فراز و نشیب، شهدای گرانقدری را به اسلام تقدیم كردند.

ما هرگز ملت جنگ طلبی نبودیم

"شهيد سيف اله بيجاني" در سال دوازدهم مرداد 1337 در روستاي ساوه ديده به جهان گشود. ايشان در خانواده‌اي مذهبي و فقيد و مستضعف كه پدرش به كار كشاورزي مي پرداخت و در كنار يك برادر و هفت خواهر خويش رشد وتكامل يافت. دوران دبستان را در مدرسه 22 بهمن (تقوا) به به پایان رساند. پدر شهيد در آن زمان شغل آزاد علوفه فروشي داشت و در آمد ناچيزي از اين راه بدست مي آورد. شهید در شركتي در زيبا دشت مشغول كار شد و تمامي درآمدش را در اختيار پدرش گذاشت. از نظر اخلاقي فردي آرام و بسيار مظلوم بود کم حرف و بسیار اهل تفکر بود. با اينكه خود از خانواده اي ثروتمند نبود اما هميشه به افراد ضعيف تر كمك مي رساند و از اخلاق خوبي كه داشت دوستان و آشنايان هميشه مشتاق هم صحبتي با ايشان بودند. فردي مومن و پرهيزكار كه هرگز نماز و روزه خود را ترك نكرد و اهميت زيادي به برپايي آنها داشت. به برادر و خواهر كوچكتر خود هميشه نصيحت مي كرد كه بايد نماز و روزه را كه ارتباط مستقيم با خدا است، فراموش نكنند. در انجام آنها كوتاهي نكنند.

شهيد بيجاني هنگامي كه به جواني رسيد و دفاع از اسلام و دين را جزو وظايف خود ديد و در سال 1360 ازسرباز خانه پل چوبي اعزام شد .

شهيد سيف اله بيجاني براي بار اول به سنندج لشكر 28 كردستان گردان 116 پياده نظام رفت و در اين گردان مستقر شد و شجاعانه در جنگ شركت كرد. با روحيه‌ اي عالي هميشه همرزمان خود را تشويق به خويشتن داري مي كرد. شهيد بيجاني بعد از مدتي به گردان 178 مريوان در تاريخ هشتم آبان 1360  اعزام شد.

شهید یکبار به جبهه اعزام شد و آن یکبار، اولین وآخرین اعزام ايشان به جبهه بود كه مدت 10 ماه در جبهه ها خدمت كرد. با شجاعت و سر افرازي تمام در تمامي عملياتها شركت كرده و بعد از 10 ماه رشادت به شهادت نائل آمد. نظر شهيد را در مورد جنگ تحميلي مي توان گفت؛ كه هميشه حرفش اين بود؛ ما هرگز ملت جنگ طلبی نبودیم. مانبوديم كه جنگ را خواهان شديم. ما از وطن وناموسمان دفاع می کنیم و سرانجام پيروزي از آن مردم ايران خواهد بود.

نحو شهادت ايشان به گونه اي بود كه در عملياتي كه برگزار گرديد. در بیست ونهم فروردین سال 61 در منطقه جنگی مریوان تيري به قلب ايشان اصابت نمود كه در همان لحظه ايشان به درجه رفيع شهادت نائل آمدند.


خاطره اي از مادر شهيد با گريه براي ما گفت :

یکبار که به جبهه زنگ زده بودم، پرسیدم، چرا مدتي است كه به مرخصي نمي آيي؟  هر چه زود تر بيا تا ما براي تو زن بگيريم و تو هم به سروسامان برسي. ايشان با خنده پشت گوشي تلفن گفت: كه مادر من نامزد مردم هستم بايد اول وظيفه را انجام دهم و بعد بار مسئوليت را بدوش من بيندازيد.

 هنگامي كه ايشان براي بار آخر رفتند من آب و قرآن آوردم و ايشان را از زير قرآن رد كردم به من نگاه كرد و گفت: مادر من برنمي گردم. من را حلال كن و برايم دعا كن كه نتوانستم آن طور كه شايسته شما است، از شما قدر داني كنم و جواب زحمات شما را بدهم. هنگامي كه در ترمينال آزادي با پدرش خداحافظي مي كرد، حلاليت طلبيد.  از ايشان عذر خواهي كرد.




برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده