شهید در وصیت نامه اش چنین مینویسد: خدايا! در آن روز با رحم خود به حسابهاي من رسيدگي كن كه اعمال من اگر با عدلت حساب نشود ديگر چيزي برايم باقي نمي ماند.

شهید مجید(امیر) محرابی در سال 1345 در یکی از محله های غرب تهران دیده به جهان گشود، در همان دوران کودکی و در مقطع دبستان با قرآن آشنا شدند و هنگامیکه انقلاب اسلامی به رهبری مقام عظمای ولایت امام راحلمان پی ریزی می شد در سال 57 ایشان دوازده سال بیش نداشتند و بعد از پیروزی انقلاب در سال 58 با همان سن کم در جهاد روستاها حضوری چشمگیر داشتند و در کمک به کشاورزان علاقه خاصی را از خود بروز می دادند و در بدو تشکیل بسیج در مسجد امام محمد باقر(ع) واقع در خیابان اسکندری ثبت نام نمودند و یکی از اعضای نمونه بسیج بودند و در سن پانزده سالگی به جبهه اعزام شدند و در کنار پدر و برادر بزرگش مشغول جنگ با عراقیان متجاوز بودند.


ایشان در شب عروسی برادر بزرگش از ناحیه پا مجروح شدند و اولین شب که به تهران اعزام شده بودند با اصرار زیاد از مسئولین بهداری خواسته بودند که جهت شرکت در مراسم جشن عروسی به منزل بیاید و دومین بار در یکی از عملیاتهای کردستان از ناحیه شکم مورد اصابت ترکش قرار می گیرند و آن طوری که خود شهید نقل می نمود حدود دو کیلومتر پیاده روده های خودش را که به خاطر اصابت ترکش بیرون شکمش ریخته بود به دستش گرفته و خود را به امدادگران رسانده بود و دفعه سوم در منطقه جنوب مجددا مورد اصابت ترکش قرار گرفته و از ناحیه چانه و دست مجروح می شوند و در این مجروحیت دستشان از کار افتاد و تقریبا فلج شده بود و پس از چند ماه مجددا به جبهه اعزام شدند و بعد از مدتی خبر دادند که در منطقه دستشان خوب شده است. ایشان روحیه قوی داشتند و در چند عملیات مهم شرکت داشتند و در سال 67 بعد از پذیرش قطعنامه به مرخصی آمدند و همیشه می گفتند دفترچه شهادت بسته شد و من از غافله شهادت جا ماندم و بار آخر هنگامی که در عملیات مرصاد شرکت کردند به اتفاق پانزده نفر از بچه ها به منطقه اسلام آبادغرب رفته بودند که در روز پنجم مرداد در این محل به شهادت رسیدند.

سیری در کلام شهید

بسم الله الرحمن الرحیم

اي نفس سركش سركوب شو، زيرا تو مايه ی سركوب شدن روح هستي، اي نفس سركوب شو كه در پي نابودي تو روح آدمي جان مي گيرد و به پروازي بلند و عظيم و بي وصف دست مي يابد، ای نفسِ من، تو در زندگاني كوتاه و سراسر تباهي ام، بارها و بارها سرِ راهم قرار گرفتی و آنچنان مرا از بيراهه‌هاي بي انتها و بي‌ثمر راندي كه يافتن راه درست برايم كاري دشوار گرديده بود و همچنان در سرگرداني ويراني بسر مي بردم ولي با حضورم در مناطق جنگی روح و نشاطِ جبهه در پس اين گمراهي همچون نور فانوسي كه از دوردستها سوسو مي زند به کمکم آمد و مرا بسوي خود خواند و باز خدا را هزاران بار شكر كه لطف و مرحمت نصیبم کرد و گوش و دل مرا شنوا نمود و قدر لبيك گفتن به اين نداي آسماني را در حدّ توانم قرار داد. هر گاه كه نام جبهه به گوش مي رسد همانا زيباترين و خوش الهان ترين الفاظ در آسمان پيچيده شده، راستي چرا اين گونه است؟ آيا چه چيز در كلمه ی جبهه نهفته شده كه چنين عظمت و روحي در وجودش قرار داده؟ جبهه يعني صفاي دوستان و محبّت ياران، جبهه يعني دايره ی ايثار و از خود گذشتگي و در اين دايره هيچكس خود مالك نیست و چيزي نمي داند و خود را همچون نگاهبان ابزار و وسايلي مي داند كه متعلّق به ديگر افراد است. از وقتي كه خود را شناختم و قدرت تشخيص خوب و بد را يافتم در اين محيط مقدّس پا نهادم ولي افسوس مي خورم كه چرا در طي اين مدّت به اندازه ی اين زمان نتوانستم واقعيّتهاي درون آن را پيدا كنم ولي يك عامل باعث تكميل آن گرديد و آن شهادت انساني بود كه در طول آشنايي با او چيزي نيافتم جز نمونه اي كامل از يك اسوه از يك الگوی كامل براي تاريخ بشري، شهادت شهيد عزيز مسعود يونسي بخدا در طول مدّت عمر خود شهداي زيادي ديدم و خبر شهادت هاي زيادي به گوشم رسيد ولي در تمام اينها اين يكي خيلي در زندگي من تأثير داشت. او كامل بود هيچ نقطه ضعف و كم و كاستي در نهاد او يافت نمي شد. به خدا قسم هر وقت ياد او و اعمال و رفتار او مي افتم از خود شرمگين و شرمسارم، و از خودم بدم مي آيد و هنگامي كه خود را با او مقايسه مي كنم ترس و وحشت تمام وجودم را فرا مي گيرد چرا كه مقياس اعمال ما در قيامت حضرت علي (ع) است و فاصله ی من با اين قياس خيلي خيلي زياد است و خُب با همه ی اين حرفها يك نكته وجود دارد كه به من دلداري مي دهد و آن رحم و گذشت خداوند باري تعالي است. خداوند ارحم الراحمين است. خدايا! در آن روز با رحم خود به حسابهاي من رسيدگي كن كه اعمال من اگر با عدلت حساب نشود ديگر چيزي برايم باقي نمي ماند و خداوند بخاطر عشقي كه به بنده خود دارد تا آنجايي كه مي تواند مسائل را براي او سبك مي كند.


منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری


برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۱
انتشار یافته: ۱
طيبه محرابي
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۳۱ - ۱۳۹۶/۰۷/۲۶
0
0
عمو جانم شافعمان باش در روز قيامت كه اگر شفاعت شما نباشد منِ روسياه جز گناه در پرونده اعمالم ندارم...
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده