عهد و پيمان مهدي، با خداوند
يکشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۰۸:۰۴
خانوادۀ باكري داراي سه شهيد به نام هاي علي، حميد و مهدي است. اجساد اين سه برادر بعد از شهادت، پيدا نمي شود و هر سه بدون قبر هستند. علي، دانشجوي تبريز است كه توسط رژيم شاه اعدام مي شود، جسد وي به خانواده اش تحويل داده نمي شود. حميد نيز در عمليات خيبر به شهادت مي رسد.
مهدي باكري، در سال 1333 در ميان دوآب به دنيا مي آيد. با ورود به دانشگاه مرحلۀ جديدي از زندگي علمي و سياسي او آغاز مي شود. مهدي در دانشگاه، درسخوان و ياور دانشجويان و بيرون از دانشگاه، يك انقلابي پر شور و حال است. بعد از گرفتن مدرك مندسي، دوستان وي ادامه تحصيل مي دهند؛ اّما او براي مبارزه از محيط دانشگاه خارج مي شود.
مهدي پس از شركت در عمليات هاي مختلف و پاكسازي ضد انقلاب ها، به جنوب كشور مي رود و معاونت تيپ نجف اشرف را بر عهده مي گيرد؛ در عمليات فتح المبين در رقابيه از ناحيۀ چشم مجروح مي شود.
يك سال بعد از شهادت برادرش، حميد به ديدار امام خميني(ره) مي رود؛ همچنين وي، از آيت الله خانلري مي خواهد تا براي او دعا كند تا شهيد شود. شهيد باكري در وصيت نامۀ خود مي نويسد:
"خديا! چقدر دوست داشتني و پرستيدني هستي، هيهات كه نفهميدم. چقدر لذت بخش است، انسان آماده باشد، براي ديدار رَبّش! امّا چه كنم كه تهيدستم!
خدايا! تو قبولم كن. دوست دارم وقتي شهيد مي شوم، جسدم پيدا نشود تا يك وجب از خاك اين دنيا را اشغال نكنم. خدايا! مرا پا كيزه بپذير."
در روزهاي آخر اسفند ماه 1363، عمليات بدر آغاز مي شود. مهدي به همراه نيروهايش، ضربات مهلكي به ارتش عراق وارد مي كنند.
مهدي در قرارگاه كربلا غرق در خون به آرزوي خود مي رسد. بعد از شهادت مهدي، آيت الله خامنه اي در پيامي از او به عنوان شهيد ايلام ياد مي كند و مي فرمايد:"درود بر روان پاك مؤمن صادق و انقلابيِ فداكار و سردار شجاع كه عهد پايدار خود با خدا را به سر آورد و خون پاك خود را نثار كرد و به فيض شهادت نايل آمد. امّا، اين آرزوي مهدي بود كه پيكرش زمين را اشغال نكند."
نظر شما