محسن صفوي به روايت برادر شهيد/
يکشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۰۰
مي گفت: «آقا رحيم! اين راه كه به دنبال امام شروع كرديم راه شهادت است و بس.» او مي گفت: «راه پيروزي انقلاب از شهادت عبور مي كند. بنا براين بايد خودمان را براي شهادت آماده كنيم.»...





آغاز كلام

آنچه مي دانم بي قراري محسن بود. بي قرار دنيا و ماديات نبود. رفتارش را هميشه تجزيه و تحليل مي كردم. محسن مي خواست به وصال برسد، به اقيانوس معرفت برسد. حال به هر وسيله اي كه شده، اين بي قراري نوعي جذبه شديد در وي به وجود آورده بود. آينده اش شده بود. از آن همه شوق نمي توان گفت، در خيل دوستانش بيشتر اين حالت را مي ديدم .

مردي عينكي با موها و ريش هاي بور و چهره اي نوراني. همه دوست داشتند مثل او باشند و رفتارش را الگوي خود قرار مي دادند.از همان كودكي به گونه اي در دل دوستانش جا باز كرده بود كه اگر روزي در بين آنها نبود به دنبالش مي گشتند تا او را بيابند و از خرمن وجودش جرعه اي بنوشند.

قبل از انقلاب

سيد محسن تحصيلات متوسطه را در هنرستان فني اصفهان با موفقيت پشت سر نهاد و در همان دوران، مبارزاتش را عليه رژيم محنوس پهلوي آغاز كرد او در مبارزات هميشه از روشهاي نو و جديد استفاده مي كرد و معتقد بود. به گونه اي بايد به رژيم ضربه وارد كرد كه پاهايش سست شود.

برادر شهيد مي گويد: وقتي مي آمد يك دنيا راز را همرا ه خود مي آورد، اگر مي خواستم چيزي بگويم موضوع جديدي را مطرح مي كرد كه من حرفم از يادم مي رفت با تبسم و خون گرمي مرا در آغوش مي گرفت و مي گفت: «آقا رحيم! اين راه كه به دنبال امام شروع كرديم راه شهادت است و بس.» او مي گفت: «راه پيروزي انقلاب از شهادت عبور مي كند. بنا براين بايد خودمان را براي شهادت آماده كنيم.»

واقعيت هم همين بود حاج سيد محسن هميشه آماده شهادت بود و هدفش را بدون هيچ ترس و واهمه اي دنبال مي كرد. او معتقد به دفاع مسلحانه در راستاي خط امام بود و به همين خاطر قبل از انقلاب سفري به خارج از كشور كرد و توانمندي هاي خود را افزايش داد، از طرفي سخنراني هايي در شهرضا و روستاهاي اطراف آن داشت، سخنراني هايي كه هر كدام ده ها جوان را از جور زمانه آگاه مي كرد.

او معتقد بود كه جوان ها را بايد براي مبارزه آماده كرد، مي گفت: جوانها را نبايد از دست داد اين همه نيرو! بچه هايي كه مثل آب زلالند و روان. با اينها مي شود پايه هاي انقلاب را محكم كرد. همه شان يك دنيا حكايت دارند.

بعد از انقلاب

با پيروزي انقلاب اسلامي او به فعاليتش قوت بخشيد. حكم تشكيل كميته دفاع شهري شهرضا را به سيد محسن دادند و ايشان نيز بدون هيچ بودجه، ماشين و يا سلاح عازم شهرضا شد و با ورودش به آنجا بچه هاي انقلابي و مذهبي و دوستان سابق خودش را جمع نمود و با كمك امام جمعه شهرضا و نيروهاي بسيجي كه تعدادي از آنها شهيد شدند از جمله شهيد حاج همت، شهيد سيد ابراهيم مير كاظمي، شهيد رضا قانع، شهيد سيد ابراهيم مدني، شهيد هاشم باغستاني و شهيد ياوري، كميته دفاع شهري شهرضا را تشكيل دادند و با سلاح و مهمات هايي كه از شهرباني و ژاندارمري گرفته بودند كميته را تبديل به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كردند. ايشان نه تنها سپاه شهرضا، بلكه سپاه پاسداران سميرم و بوجن را نيز تشكيل دادند.

برادر شهيد حاج سيد محسن صفوي از آن روزها اين گونه مي گويد:

اوايل تشكيل سپاه هيچ گونه امكاناتي نداشتند. تا مدتي تنها وسيله نقليه سپاه، ماشين آقا محسن و ديگر برادرها بود و غذاي اصليشان نان و خرما بود بعضي وقت ها محسن از منزل براي برادران غذا مي برد.

از خصوصيات اخلاقي حاج سيد محسن مي گويد:

با بچه هاي بسيجي، اهل معرفت و اهل دل خوب مي جوشيد و خيلي خوب آنها را مي شناخت به شدت جذبشان مي كرد و برخوردش با كساني كه بايد دفع مي شدند قطعي بود. حاج محسن هميشه مي گفت: «مردم از ما هستند و بايد ابزار هاي مردمي را از دست گروه هاي منحرف بگيريم و نگذاريم از موقعيت سوء استفاده كنند و هيچگاه نقطه ضعفي دست آنها ندهيم تا عليه انقلاب سم پاشي نمايند.» او به مردم عشق مي ورزيد و فكر و انديشه اش در محرومان زجر كشيده بود، سعي مي كرد در ابتداي همه كارها مشكلات مردم را حل نمايد .

جنگ كردستان

با شروع جنگ كردستان و حضور نيروهاي سپاه در منطقه حاج محسن جزو اولين كساني بود كه با نيروهايش در منطقه حاضر شد و در جنگ فرودگاه سنندج وسپس آزاد سازي ديوان دره منطقه سقز، بانه و سر دشت تاثيرقابل توجهي داشت و حضورش در منطقه قوت قلبي براي كل نيروها بود. در اين حضور نه تنها خودش، بلكه گاهي امام جمعه و فرماندار شهرضا را نيز با خود به منطقه مي برد. در اينجا نا گفته نماند كه حاج محسن در آن موقع به شهر هاي آشوب زده گنبد و خرمشهر نيز نيرو اعزام مي كرد و در همين حين تعدادي از نيروهايش در سيستان بلوچستان كار فرهنگي انجام مي دادند.

دفاع مقدس

با آغاز دفاع مقدس سيد محسن به سوي مناطق جنوب كشور اعزام شد. در شهريور ماه 1359سا عت دو بعد از ظهر تلويزيون اعلام كرد جنگ از زمين و هوا توسط نيروهاي بعثي عراق به كشور آغاز شده است.

ناگهان محسن از جا بر خاست وگفت جنگ شروع شده و فوراً لباس سپاه را پوشيد و آماده ي جنگ شد. مصمم گفت: «ما مرد جنگيم.» آري سيد محسن مرد جنگ بود. اواز ابتداي جنگ تا لحظه شهادت در جنگ بود. ايشان صحنه عشق و دفاع را هرگز ترك نكرد.

برادر شهيد صفوي مي گويد:

روز پانزدهم محرم عازم اهواز شد. قبل از آن كه برود گفت: «من به منطقه مي روم و هر وقت جاي مناسبي براي خانواده ام پيدا كردم مي آيم و آنها را نيز با خودم مي برم.» بعد از يك هفته برگشت و خانواده اش را به اهواز برد.

در زمان تشكيل وزارت دفاع با توجه به تجربه مهندسي حاج سيد محسن ايشان توسط «سردار حاج محسن رفيق دوست» وزير وقت سپاه مسئوليت د فتر مهندسي وزارت را در استان اصفهان به عهده گرفت و مدتي بعد قرار گاه صراط المستقيم را بنيان گذاري نمود.

ايشان از ابتداي جنگ در جبهه حضور داشت. بعد از عمليات كربلاي 5 براي ماموريتي عازم تهران شد كه در راه بازگشت بر اثر يك سانحه هوايي به فيض شهادت نائل شد.

منبع: نرم افزار چند رسانه اي شهيد سيد محسن صفوي، نشر الكترونيكي شاهد
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده