يکشنبه, ۲۷ شهريور ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۱۵
گاهي اين پرسش پيش مي آيد كه وصيت نامه شهدا به چه كار مي آيد شايد اين سؤال در ابتدا پرسش نابجايي باشد، اما اگر عميق به آن بنگريم و بينديشيم خواهيم فهميد كه در نفس پرسش اشكالي بر آن وارد نيست و چقدر خوب است اگر عاقلان اين گونه پرسش ها را گاهي براي خود و ديگران مطرح كنند و با شور و علاقه دنبال پاسخ آن باشند. به راستي وصيت نامه شهدا چه كاركردي مي تواند داشته باشد در پاسخ به اين سؤال از چند دريچه مي توان وارد شد. نخست اين كه جهان بيني شهيد در زمان حيات نسبت به خدا، مقدسات، وطن و تمامي شئونات زندگي چگونه بوده است، دوم اين كه براي چه خود را در معرض شهادت قرار داده است سوم، اين كه اساساً شهيد در اسلام به چه كساني مي گويند (اين را مي شود از توضيحات برخي وصيت نامه ها دانست) و آنان حاضرند براي دين چه كار كنند و دلايل بيشماري كه مي شود آنها را پشت هم آورد.

به ياد شهيد حسين خرازي - صبر پيشه كنيد كه دنيا فاني ا ست

گاهي اين پرسش پيش مي آيد كه وصيت نامه شهدا به چه كار مي آيد شايد اين سؤال در ابتدا پرسش نابجايي باشد، اما اگر عميق به آن بنگريم و بينديشيم خواهيم فهميد كه در نفس پرسش اشكالي بر آن وارد نيست و چقدر خوب است اگر عاقلان اين گونه پرسش ها را گاهي براي خود و ديگران مطرح كنند و با شور و علاقه دنبال پاسخ آن باشند.
به راستي وصيت نامه شهدا چه كاركردي مي تواند داشته باشد در پاسخ به اين سؤال از چند دريچه مي توان وارد شد.

نخست اين كه جهان بيني شهيد در زمان حيات نسبت به خدا، مقدسات، وطن و تمامي شئونات زندگي چگونه بوده است، دوم اين كه براي چه خود را در معرض شهادت قرار داده است سوم، اين كه اساساً شهيد در اسلام به چه كساني مي گويند (اين را مي شود از توضيحات برخي وصيت نامه ها دانست) و آنان حاضرند براي دين چه كار كنند و دلايل بيشماري كه مي شود آنها را پشت هم آورد.
شهيد حسين خرازي يكي از همان شهدايي است كه نه تنها در زمان حضورش بسيار تأثير گذار در عرصه انقلاب و مسلمانان بود بلكه از آن روزگار كه به شهادت رسيد، طريق او جاودان مانده است.

 وصيتنامه اين شهيد به راستي مانند چراغ هدايت است كه مي توان هنگام تزلزل به آن نگريست و تجديد ميعادي با يگانه عالم هستي ايجاد كرد. او در وصيتنامه اش مي نويسد:

بسم رب الصديقين
خطاب به فرماندهان و رزمندگان اسلام

ما لشگر امام حسين (ع) هستيم و حسين وار هم بايد بجنگيم. اگر بخواهيم قبر شش گوشه امام حسين(ع) را در آغوش بگيريم، كلامي و دعايي جز اين نبايد داشته باشيم «الهم اجعل محياي محيا محمد و آل محمد و مماتي ممات محمد و آل محمد».

 اگر در پيروزي خودمان را دخيل بدانيم اين حجاب است براي ما و اين شايد انكار خداست. اگر براي خدا مي جنگيد احتياج ندارد به من يا ديگران گزارش كنيد. گزارش را نگه داريد براي قيامت. اگر كار براي خداست گفتنش براي چيست در مشكلات است كه انسان ها آزمايش مي شوند، صبر پيشه كنيد كه دنيا فاني است و ما معتقد به معاد هستيم. هر چه كه مي كشيم و هر چه كه بر سرمان مي آيد از نافرماني خداست و همه ريشه در عدم رعايت حلال و حرام خدا دارد. سهل انگاري و سستي در اعمال عبادي تأثير نامطلوبي بر پيروزي ها دارد. همه ما موظفيم و مكلفيم با وجود همه نارسايي ها بنا به فرمان رهبري جنگ را به همين شدت و با منتهاي قدرت ادامه بدهيم زيرا ما بنابر احساس وظيفه شرعي مي جنگيم نه به قصد تنها پيروزي. همواره قصدمان اين باشد كه خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داريم و شهدا را به عنوان يك الگو در نظر داشته باشيم كه شهدا راه شان راه انبياست و پاسداران واقعي هستند كه در اين راه شهيد شدند. من علاقه مندم كه با بي آلايشي تمام، هميشه در ميان بسيجي ها باشم و به درد دل آنها برسم.
از مردم مي خواهم پشتيبان ولايت فقيه باشند. راه شهداي ما راه حق است اول مي خواهم آنها مرا بخشيده و شفاعت من را در روز جزا كنند و از خدا مي خواهم كه ادامه دهنده راه آنها باشم. آنهايي كه با بودن شان و زندگي شان به ما درس ايثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتن شان درس عشق به ما آموختند. از مسئولين عزيز و مردم حزب اللهي مي خواهم كه در مقابل آن افرادي كه نتوانستند از طريق عقيده مردم را از انقلاب دور و منحرف كنند و الان در كشور از طريق ديگري دست به مبارزه از طريق اشاعه فساد و فحشا و بي حجابي زده اند در مقابل آنها ايستادگي كنند و با جديت كامل جلو اين فسادها را بگيرند.
استغفرالله، خدايا امان از تاريكي و تنگي و فشار قبر و سؤال نكير و منكر در روز محشر و قيامت. به فريادم برس. خدايا دلشكسته و مضطربم. صاحب پيروزي و موفقيت تو را مي دانم و بس و بر تو توكل دارم. خدايا تا زمان عمليات فاصله اي نيست. خدايا به قول امام خميني (ره) تو فرمانده كل قوا هستي، خودت رزمندگان را پيروز گردان و شر صدام كافر را از سر مسلمانان بكن. خدايا از مال دنيا چيزي ندارم، خدايا تو خود توبه مرا قبول كن و از فيض عظماي شهادت نصيب و بهره مندم ساز. از تو طلب مغفرت و عفو دارم.
والسلام.
حسين خرازي ۱۳۶۵‎/۱۰‎/۱




* شهيد خرازي فرزند ايمان
حسين در يكي از روزهاي سال ۱۳۳۶ در اصفهان به جهان پاي گذاشت. بستر خانواده حسين آن روزها به گونه اي بود كه ايمان در آن حرف نخست را مي زد و اين چنين بود كه نام نيكوي مولاي او را بر او نهادند و نامش شد «حسين».
«مسجد سيد» واقع در محله كوي كلم مسجدي بود كه روزگار نونهالي و نوجواني «حسين» به همراه پدرش در آنجا گذشت و در همانجا هم بود كه آموخت اسلام چگونه ديني است و به راستي حسين(ع)چگونه مي تواند به درستي چراغ هدايت انسان ها باشد.

در سال ۵۵ پس از اخذ ديپلم اين دلاور را به زور به جنگ «ظفار» (عمان) فرستادند. او در پاسخ به اين حركت گفت: اين سفر معصيت است و بايد نماز را در اين جنگ كامل خواند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي اما ديگر حاج حسين اين گونه نبود او با جان و دل به عمق ايمان اسلامي غور كرد و توانست آئينه اي بزرگ بر تارك انقلاب به نگارش درآورد.
* خودم را براي شهيد شدن آماده كرده ام
شهدا پيش از آن كه به لقا الله بپيوندند انگار احساسي به آنها دست مي داد كه به تبع آن احساس درمي يافتند كه انگار روح شان در حال آزادي است.

شهيد حسين خرازي دلاور مرد ميدان عمل و كارزار جنگ نيز اين چنين بود.
حسين پيش از عمليات «خيبر» به دوستانش گفته بود كه «خودم را براي شهيد شدن آماده كرده ام»
البته همين جمله نيز بسيار جاي تأمل دارد كه يك انسان خاكي چگونه مي تواند دريابد كه اتفاقي عظيم براي او خواهد افتاد. شهيد حسين خرازي انگار دريافته بود كه اين عمليات، عمليات آخر است.

در عمليات خيبر دشمن بعث منطقه را به طور كامل با انواع و اقسام وسايل سبك و سنگين جنگي تحت اختيار قرار داده بود و حتي به بمب شيميايي هم متوسل شده بود. در اين كارزار و گير و دار ابتدا شهيد، حلاج وار ابتدا براي خواندن نماز عشق دست راستش را در راه خدا ايثار كرد و همان گونه كه در نماز عشق آمده، اين نماز با وضوي خون عاشق خوانده مي شود. شهيد حسين خرازي پس از هديه دست راستش به اسلام و انقلاب به بيمارستان يزد انتقال يافت. شهيد حسين خرازي رازي ميان سينه داشت كه به گفته مادرش فقط آن را با ايشان در ميان نهاده بود. مادرش نقل مي كند كه حسين شبي در خواب ديده بود كه ملائك پيش او آمده اند و از او پرسيده بودند خيال آمدن داري يا ماندن و او گفته بود فعلاً ميل ماندن دارم تا با آخرين توان در راه دين خدا وظيفه ام را انجام دهم.


هشتم اسفندماه ۱۳۶۵
غذاي رزمندگان خط مقدم نرسيده بود و به ظاهر ماشين در بين راه بر اثر تركش متوقف شده بود. حاج حسين خرازي از اين بابت بسيار نگران بود و سعي كرد با ماشيني به سمت ماشين غذاي رزمندگان برود. وقتي از سنگر بيرون آمد بر اثر اصابت تركش به پشت سر و گردنش به خواندن نماز عشق رفت. او آخرين كالايي كه داشت به درگاه خدا تقديم كرد.

رهبر معظم انقلاب پيام تسليتي براي شهادت حسين خرازي ارسال كردند كه مي خوانيم

بسم الله الرحمن الرحيم
سردار رشيد اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت، برادر شهيد، حاج حسين خرازي به لقاءالله شتافت و با ذخيره اي از ايمان و تقوا و تلاش شبانه روزي براي خدا و نبردي بي امان با دشمنان خدا، در آسمان شهادت پرواز كرد و به آسمان رحمت الهي فرود آمد. او كه در طول شش سال جنگ قله هايي از شرف و افتخار را فتح كرده بود اينك به قله رفيع شهادت دست يافته است و او كه زماني «هل من ناصر ينصرني» را با تمام وجود لبيك گفته بود اكنون به زيارت مولايش امام «حسين» نايل آمده است و او كه در جمع ياران لشگر سرافراز امام حسين (ع) عاشقانه به سوي ديار محبوب تاخت پيش از ديگران به منزل رسيده و به فيض ديدار نايل آمده است. آري او پاداش جهاد صادقانه خود را كنون گرفته و با نوشيدن شربت شهادت، سبكبال در جمع شهدا و صالحين درآمده است.

زندگي و سرنوشت اين شهيد عزيز و هزاران نفس طيبه اي كه در اين وادي قدم زده اند صفحه اي درخشنده از تاريخ اين ملت است. ملتي كه در راه اجراي احكام خدا و حاكميت دين خدا و دفاع از مستضعفين و نبرد با مستكبرين عزيزترين سرمايه خود را نثار مي كنند و جوانان سرافرازش پشت پا به همه دلبستگي هاي مادي زده پاي در ميدان فداكاري نهاده و با همه توان مبارزه مي كنند و جان بر سر اين كار مي گذارند. چنين ملتي بر همه موانع فائق خواهد آمد و همه دشمنان را به زانو درخواهد آورد.

 ما پس از هشت سال دفاع مقدس همه جانبه و شش سال تحمل جنگ تحميلي نشانه هاي اين فرجام مبارك را مشاهده مي كنيم و يقيناً نصرت الهي در انتظار اين ملت مؤمن و در مبارزه ايثارگر است.»
حسين ابوالفتحي
روزنامه ايران
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده