زندانیان سیاسی مسلمان قبل از انقلاب

محمدعلي روحاني فرد سال 1325درروستاي «ايلوار» از توابع شهرستان كردكوي در خانواده اي كشاورز به دنيا آمد. از نظرجثه، كودكي نحيف بود. باسپري شدن دوران طفوليت به دبستان روستا رفت و تا پايه ي سوم ابتدايي تحصيل كرد. در 12 سالگي به مكتب خانه روستاي «بالا جاده» رفت و در محضر حجت الاسلام شيخ حسن مهدوي به كسب علوم ديني مشغول شد. در سال 1338 به حوزه ي علميه گرگان راه يافت و مقدمات و شرعيات را نزد علماي وقت همچون « سيدسجادعلوي، سيد حسن نبوي، سيدمحمدرضا ميبدي» فرا گرفت. سال 1340 به شهر قم عزيمت كرد. در اين سال با خط مشي انقلابي امام آشنا شد. در جريان لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي رژيم شاهنشاهي در تكثير و توزيع اعلاميه هاي امام خميني(ره)فعالانه حضور داشت. بعد از دو سال حضور فعال در شهر قم در سال 1342 عازم مشهد شد و در مدرسه «خيرات خان» در جوار حرم مطهر حضرت امام رضا(عليه السلام) به تحصيلات خود ادامه داد واز محضر اساتيدي چون «اديب نيشابوري، حجت هاشمي و واعظ طبسي» كسب فيض كرد. و با آيت الله خامنه اي، آيت الله واعظ طبسي و شهيد هاشمي نژاد و... آشنا شد و دور جديدي از مبارزات سياسي را شروع كرد. وي در اجتماعات بزرگ مشهد از قبيل مسجد فيل و مسجد جامع گوهرشاد و...اطلاعيه هاي امام بر عليه رژيم را توزيع مي كرد. مراسم عمامه گذاري اش توسط شهيد هاشمي نژاد در شب تولد امام جواد(عليه السلام) در سال 1343 انجام شد. در اين مراسم مقام معظم رهبري(آيت الله خامنه اي) نيز حضور داشتند كه فرداي مراسم عمامه گذاري، بوسيله ساواك مشهد احضار و مدتي را درزنداني گذراند.
تحصيل علوم ديني، او را از مبارزه سياسي برعليه رژيم ستم شاهي پهلوي غافل نكرد. در عيد نوروز سال 1344 كارت تبريكي را با عكس امام خميني(ره) و با پرچم حريت و عدالت و آزادي منتشر، و درشهر مشهد و در صحن مطهرامام رضا(عليه السلام) توزيع كرد؛كه توسط عوامل ساواك دستگير و سه ماه را در زندان مشهد بسر برد.
سال 1346 در حال انتقال يك چمدان اعلاميه و عكس امام از مشهد به منطقه گرگان ، مورد تعقيب ساواك قرار گرفت و در محرم همان سال در حالي كه نيروهاي ژاندارمري و ارتش و ساواك روستاي ايلوار را محاصره كرده بودند، به اتهام توطئه عليه نظام مشروطه سلطنتي و اهانت به شخص اول مملكت و اخلال در نظم عمومي و امنيت كشور دستگير و مدتي در زندان انفرادي شهرباني گرگان تحت شكنجه قرار گرفت و به يك سال حبس محكوم شد. او را براي تجديد نظر به راي صادره به تهران اعزام كردند و در آنجا حكم ايشان تاييد و در زندان قصر با آيت الله محي الدين انواري هم سلول شد.
محمدعلي روحاني در سال 1347 پس از آزادي از زندان به حوزه علميه قم مهاجرت كرد و به ادامه تحصيل مشغول شد. در قم از محضر اساتيدي همچون « حاج سيدابوالفضل موسوي تبريزي، ناصرمكارم شيرازي، جعفرسبحاني، صالحي نجف آبادي، حسين نوري همداني، فاضل هرندي، صالحي مازندراني، ستوده ، دوزدوزاني و علي مشكيني، كسب فيض نمود و سطوح عاليه ودوره ي خارج را با موفقيت طي كرد. و در سال 1353 در قم ازدواج كرد.
همسرش مي گويد: «علي رغم اين كه او به منزل ما رفت وآمد داشت، من او را نمي شناختم، ايشان در روستا منبر مي رفت. در سن 16 سالگي به عقد ايشان درآمدم، در آن دوران سن قانوني ازدواج 18 سالگي بود، به همين علت صيغه محرميّت ما خوانده شد ولي 18 سالگي زندگي مشترك را شروع كرديم. خبرداشتم كه ايشان قبلاً پنج بار دستگير و زنداني شده بود، از اين وضعيت نگران بودم، يك بار قبل از ازدواج ديدم او را در روستا دستگير كردند و پا برهنه بُردند. اولين صحبت من با شهيد بعد از صيغه محرميّت اتفاق افتاد، خيلي بلبل زبان بود، گفت كه مي خواهم باشما زندگي كنم، شما فردي صبور هستيد، تحقيق كردم وشما را پسند كردم و.... بعد از صحبت او، به ايشان گفتم كه شما روحاني و اهل مبارزه هستيد، اما منم نگراني دارم، دختري كه تمايل به ازدواج دارد به دنبال آرامش مي گردد، اگر شما را زندان ببرند، من نگران هستم، اما او گفت كه من از مبارزه دست برنمي دارم، حتي اگر تكه تكه ام كنند، آرام نمي نشينم. جا خوردم، او گفت كه به خدا توكل كن. سپس مثال هايي از صبر و متانت حضرت زينب(سلام الله عليها) زد و آرام شدم. با حرف هايش در دلم آرامش واطمينان ايجاد كرد. يك ماه ونيم بعد براي شروع زندگي مشترك و مستقل به قم رفتيم. از نظراقتصادي زندگي ما با شهريه اي كه از حوزه و يا فعاليت هاي تبليغي كه انجام مي داد سپري مي شد. در ساختماني كه زندگي مي كرديم سه تا اطاق داشت، كه دو خانواده آنجا را اجاره كرده بوديم، هر خانواده يك اطاق نشيمن داشت واز اطاق پذيرايي به طور مشترك استفاده مي كرديم. بعد از يك سال زندگي، براي اينكه جاي ما معلوم نشود محل سكونت مان را تغيير داد. بارها اتفاق افتاد كه هر شش ماه يك بار محل سكونت را عوض كرديم. شب ها از طريق شبكه هاي عربي به اخبار فلسطين گوش مي داد. زبان عربي اش خيلي خوب بودتا اينكه دوباره به روستا آمديم؛ سال 1354 همراه برادرم قصد عزيمت از روستاي ايلوار به شهر گرگان را داشت، كه يك لندرور نزديك ايشان ترمز مي كند و راننده از او مي خواهد سوار شود؛ از آنها مي پرسد كه شما كي هستيد؟
مي گويند: از ساواك هستيم.
از فرصت استفاده كرده و به برادرم مي گويد:خيلي سريع برو به خواهرت بگو، اينها به خانه مي آيند، از خانه بيرون برود.
نيم ساعت بعد نيروهاي ساواك به روستا آمدند و با كدخدا به منزل ما مي روند، من پا برهنه به منزل پدرم رفتم، چمدان پراز اسناد ومدارك و اطلاعيه هاي امام خميني(ره) در خانه بود، زن داداش شهيد روحاني فرد زرنگي كرده و به نيروهاي ساواك مي گويد: طبقه دوم را اجاره داده ايم و صاحب خانه منزل نيست! اين اظهارات باعث شدتا اسناد و مدارك به دست ساواك نيافتد.»
سال 1357 كه به همراه خانواده در قم زندگي مي كرد. همراه با همسرش در تظاهرات عمومي عليه نظام شاهنشاهي شركت مي كردند. همسرش در اين خصوص مي گويد: او فرزندم حسين و من نرگس را در آغوش گرفته بودم و در راهپيمايي شركت كرديم. در خيابان صفائيه، نيروهاي شهرباني به مردم حمله كردند، همه پراكنده شدند و من ايشان را گم كردم ،مردم را با باتوم مي زدند و گاز اشك آور پرتاب مي كردند. چشم هايمان مي سوخت و اشك مي ريختيم، نرگس گريه مي كرد، يك كارگاه چوب بري باز بود ، ما را به داخل كارگاه بردند و يك آقايي يك تكه كاغذ را آتش زد و جلوي چشم نرگس گرفت، تا سوزش چشمش از بين رفت...
حدود 45 روز قبل از پيروزي انقلاب محمدعلي روحاني فرد به همراه خانواده به شهر گرگان عزيمت نمود و مبارزات انقلابي خود را در اين شهر ادامه داد.در واقع بين گرگان و قم در تردد بود واعلاميه هاي امام را بسته بندي و داخل بار مي گذاشت به گرگان انتقال مي داد.و براي اينكه كسي شك نكند با وسيله نقليه ي عمومي سفر مي كرد. در واقعه 5 آذر گرگان شركت فعال داشت.
محمدعلي روحاني فرد با پيروزي انقلاب اسلامي مسئوليت و فعاليت هاي فرهنگي چشمگيري را عهده دار شد. از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد:
1. عضويت در كميته تبليغات اقامتگاه امام خميني پس از بازگشت به ايران.
2. داديار دادسراي انقلاب اسلامي گرگان
3. فرماندارشهرستان كردكوي
4. رئيس بنياد شهيد شهرستان كردكوي
5. همكاري در تأسيس هفته نامه مستضعفين در سال 1358
6. تأسيس كانون فرهنگي اسلامي گرگان و دشت
محمدعلي روحاني فرد كه در سمت رئيس اداره نهم وزارت امور خارجه خدمت مي كرد در تاريخ1/12/1364 به همراه شهيد آيت الله محلاتي ـ نماينده امام خميني در سپاه ـ و پس از مأموريتي كه در جبهه هاي نبرد داشتند با حمله ي ميگ هاي عراقي به هواپيماي حامل ايشان، به شهادت رسيد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده