خاطرات/ توجه به یتیمان

فرزند شهید «سیدمحمود قریشی شه بندی» می‌گوید: «روزی بر مزار پدرم رفتم دیدم پیرزنی در آن جا نشسته است. مزارش را شسته بود من هم کنار او نشستم. دیدم گریه می‌کند. من او را نمی‌شناختم وقتی فهمید که من فرزند شهید هستم گفت: پدرت مرد بزرگی بود. من چند یتیم دارم و هیچ درآمدی نداشتم او به یتیم هایم توجه و دست گیری می‌کرد.»

به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «سیدمحمود قریشی شه بندی» سوم ابان 1317، در شهرستان ساری به دنیا آمد. پدرش میرشعبان و مادرش منور نام داشت. تا مقطع ابتدایی درس خواند. از سوی بسیج وارد جبهه شد. دهم فروردین ۱۳۶۱، در دارخوین بر اثر اصابت راکد به شهادت رسید. پیکرش در گلزار ملا مجدالدین ساری به خاک سپرده شد.

خاطرات/ به یتیم‌ها توجه زیادی می‌کرد

 چند خاطره از شهید «سیدمحمود قریشی شه بندی»:

یکی از اخلاقیات خوب شهید کمک و دستگیری به نیازمندان بود. در این باره خواهرش باذکر خاطراتی نقل می کنند : در نزدیکی ما خانمی بود که بچه دار نمی شد چون اوضاع مالی خوبی نداشت شهید هزینه دارو و درمان او را تقبل می کرد بعد از مدتی آن ها صاحب فرزند شدند. چون ایشان حضرت رقیه را بسیار دوست داشتند به خانم پیشنهاد داده که نامش را رقیه بگذارید آن هم قبول کرد و اسم فرزند خویش را رقیه گذاشت.

روزی سید محمود را دیدم که با دوچرخه به خانه آمد و فقط لباس زیر به تن دارد . پدرم دلیلش را پرسید. سرش را پایین گرفت و گفت لباسم را به شخصی که وضع مالی خوبی نداشت بخشیدم.

یکی از روزهای انقلاب پدرم با مقداری نان و پنیر به خانه آمد و گفت ساندویچ درست کنید و بعد با ماشین خود که دو ظرف بزرگ آب نیز در آن بود نان و پنیر را در بین معترضین در خیابان ها توزیع کرد .

در همان زمستان با کمبود نفت مواجه بودیم چون هوا خیلی سرد بود اما ایشان برای نیازمندان نفت و زغال تهیه می کرد .

 فرزند شهید می گوید: روزی بر مزار پدرم رفتم دیدم پیرزنی در آن جا نشسته است . مزارش را شسته بود من هم کنار او نشستم . دیدم گریه می کند . من او را نمی شناختم وقتی فهمید که من فرزند شهید هستم گفت: پدرت مرد بزرگی بود. من چند یتیم دارم و هیچ درآمدی نداشتم او به یتیم هایم توجه و دست گیری می کرد.

انتهای پیام/

استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده