قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه اعلام کرد: بر اثر حمله عوامل تروریستی در محور خاش-زاهدان، سروان پاسدار «موسی بامری» به شهادت رسید.
او را باید «شمس الحق تبریزی» غریب مجنون و هور خواند. این خورشید بینشان و بیمزار «بدر» که آبهای دجله، به رنگ خونش، با هر طلوع و هر شفق، صبح میکنند و به شب مینشینند، اسطوره سلوک شهادتطلبی است. کسی که وقتی خبر شهادت برادرش؛ سردار بزرگ و نامآوری دیگر: «شهید حمید باکری» را شنید، گفت: «من به وصیت و آرزوی حمید که باز کردن راه کربلا بود، همچنان در جبههها میمانم و به خواست و راه شهید ادامه میدهم تا اسلام پیروز شود.»
ستارهای بود که یکدم از آفتاب وجود پیر جماران جدایی نداشت. محو و فانی در جذبه عشق پیر مرادش بود که نه فقط پدر او، که جانان و جان یک ملت و یک امت در همه جهان بود و قلب هر آزاده و حق طلب و عدالتخواه در این کره خاک، به عشق او میطپید. خود را فراموش کرده بود و خودی نمیدید و سایه آن آفتاب دلهای عاشق شده بود. وقتی که آن پیر، در سرازیری به سمت بیمارستان، ناگهان و در میان حیرت همگان، یادگارش را درآغوش گرفت، همه دانستند که «احمد امام» چقدر محبوب دل اوست.
شهید حسن درویش به روایت یکی از هم رزمانش: «از پایان عملیات تا شاید روزها بعد از عملیات، دائم از آن مسائل و مشکلاتی که برای نیروهایش پیش آمده بود، نسبت به نیروهای بسیجی یگانش، دائم چند روزی گریه می کرد و اشک می ریخت و حتی مدتها از همین ناراحتی هایی که نسبت به نیروهای بسیجی برایش پیش آمده بود و آن عشق و علاقه ای که به نیروهای بسیجی داشت، مدت ها شاید سری به خانواده خویش هم نمی زد که به عنوان استراحت یا مرخصی باشد.»
آیین «شب هنر ایثار» تجلیل از هنرمندان حوزه ایثار و شهادت عصر روز شنبه ۲۵ اسفندماه در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شد.
20 خاطره کوتاه و خواندنی از شهیدان باکری در شماره 117 ام نشریه شاهد یاران آمده است که در ادامه به بهانه چهلمین سالروز شهادت شهید مهدی باکری آن را می خوانیم.