شهید «کیومرث مهدی نژاد» در یک دست نوشته که از وی به یادگار مانده اینگونه نوشته است: خداوندا مرگ مرا به شهادت تبدیل کن شهادتی که قطعه قطعه بشوم و نصفم در میدان و نصفم را به خانه در قبرستان بسپارند و بقیه در خط بماند.
مادر گرانقدر شهید «علی شالی»، طی مصاحبهای، خاطرات تمیز و کفن کردن پیکر فرزندش را روایت میکند، که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت میکنیم.
محمد حسنی، جانباز جنگ تحمیلی، در سال ۱۳۶۶ به خدمت اعزام شد و پس از آموزش در بیرجند، راهی غرب کشور شد. او در طول خدمت، شش بار مجروح شد؛ از سر و پا تا فک. در عملیات مرصاد هم شیمیایی شد و هم مجروح. وقتی برای...
زیبا امیدیان پور هنرمند ایلامی پوستری به یاد شهیدان گروهبان یکم «محمدرضا صداقت پور» از نیروهای کادر مرزبانی و سرباز وظیفه «علی کریمی» که در راه حفظ امنیت و حراست از مرزهای کشور در حین پایش نوار مرزی منطقه...
«علی حسن شاهی» در حاشیه برگزاری مسابقات قرآنی بنیاد شهید تهران بزرگ اظهار داشت: آشنایی با آیات قرآن، بهویژه وقتی با معنی همراه باشد، مانند آینهای برای رفتارهای روزمره عمل میکند. هنگام برخورد با خانواده،...
جانباز شیمیایی و آزادهی سرافراز، "سعید خلج بابایی"، کسی است که دردهای تنش با خاکریزهای مهران و میمک گره خورده و زخم دلش با رنجهای اردوگاه تکریت. از عملیات تا اسارت، از کابوسهای شبانه تا خواب...
اسماعیل محمدی زارع، جانباز ۲۵ درصد دفاع مقدس، از روزهایی میگوید که نوجوانیاش در هیاهوی انقلاب گذشت و جوانیاش در کوههای کردستان و جبهههای جنوب. او بینام و نشان، از خیابانهای خونین مشهد تا عملیات...
مادر بزرگوار شهید «علیرضا وهابینجات»، به بیان خاطرهای از فرزندش که به یک پسر خانواده نیازمند کمک میکرد تا به مدرسه برود، پرداخته که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت میکنیم.
جانباز «حسن صابری» از نحوه اعزامش به جبهه چنین روایت میکند: بعد از اینکه سربازیام به اتمام رسید در قالب گروههای مختلف بسیج و مردمی عازم جبهه شدم در عملیاتهای والفجر ۸، مسلم بن عقیل و آزادسازی خرمشهر...
دبیر نوید شاهد البرز به مناسبت ۱۸ فروردین روز بمباران موشکی کرج در یادداشتی نوشت: جنگ فرد عادی و نظامی نمیشناسد. موشکها که میبارند کودکان و زنان بی سلاح را هم در بر میگیرند. اندیشه و گرایش انسانها...
کلیپی که در آن روایتی از خواب درباره جبهه مقاومت از زبان شهید والامقام «سردار زاهدی»، بیان می شود، خوابی که به آیت الله ناصری گفته شد و ایشان برای حل و تعبیر آن از امیرالمومنین (ع) در نجف اشرف کمک گرفتند......
مادر شهید «ابوالقاسم اصلاحی» نقل میکند: «پزشکان تصمیم گرفتند برای جلوگیری از پیشرفت عفونت، پایش را قطع کنند. نمیتوانستم قبول کنم. چقدر اشک ریختم و ائمه را صدا زدم. دکتر آمد و عکس جدیدی را که از پایش...
شهید «مهدی تجر» یکم فروردین ۱۳۴۶، در خان ببین شهری از توابع بخش فندرسک شهرستان رامیان در استان گلستان به دنیا آمد. پدرش موسی و مادرش رقیه نام داشت. وی معلم علوم اجتماعی دبیرستان نمونه دولتی بود. این جانباز...
به مناسبت سالروز ارتش جمهوری اسلامی ایرانی، معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان هرمزگان، مسابقه کتابخوانی «آن دو نفر نیامدند» با روایت مروری بر خاطرات شهیدان غریب در اسارت «ابراهیم...
جانباز «دادخدا حیدری» از نخستین روزهای حضورش در جبهه چنین روایت میکند: پس از آغاز جنگ، وظیفه خود دانستم که به ندای امام خمینی (ره) لبیک بگویم و برای دفاع از میهنم راهی جبهه شوم. در طول هشت سال دفاع مقدس،...
در روزگاری که هنوز نوجوان بود، با دلی پر از عشق به وطن از خانه گریخت تا به جبهه برسد. محرم شرف لی، جانباز سرافراز دوران دفاع مقدس، امروز از خاطرات تلخ و شیرینش میگوید؛ از مجروحیتی که نفس را برایش سخت...
جانباز اکبر سلامت ، بسیجی جانبرکفِ لشکر علیبنابیطالب(ع)، از سال ۱۳۶۱ تا پایان جنگ، در خط مقدم جبههها بود؛ از عملیات خیبر تا کربلای ۵. خاطرهای از همرزم شهیدی که نیمهشبها با اشک و نیایش از سنگر...
شهید «شیرزاد بلقدر»، فرزند محمدعلی، در سال ۱۳۴۳ در روستای کهریز از توابع شهرستان نهاوند دیده به جهان گشود. او که به دلیل مشکلات مالی فرصت تحصیل نیافت، با کارگری امرار معاش میکرد. با این حال، عشق به انقلاب...
کتاب «عروج از شاخۀ زیتون» روایتهایی درباره زندگی احمد متوسلیان از کودکی تا اسارت، به قلم «جواد کلاته عربی» نگارش شده و توسط نشر ۲۷ بعثت به چاپ رسیده است.
سید مرتضی آوینی و آثارش را همۀ کسانی که به انقلاب اسلامی و اندیشه در خصوص آن علاقمند هستند میشناسند. کمتر کسی است که حداقل یکی از نوشتههای او را نخوانده و صدای دلنشینش را به هنگام «روایت فتح» نشنیده باشد.
مصطفی رحیمی نویسنده کتاب «پروازهای بیبازگشت» گفت: سیدمحسن خوشدل دهها تانک و نفربر عراقی را با موشک مایوتکا منهدم کرد اما کسی تاکنون به این سوژه نپرداخته بود، فلذا بر آن شدم که با پرداخت به این سوژه کار بزرگی که ایشان انجام داده بود را روایت کنم.