منصور صمیمی رو هجدهم فروردین 1366 در عملیات کربلای هشت منطقه شلمچه پس از اقامه نماز ظهر به شهادت رسید.

نگاهی به زندگینامه شهید (مفقودالاثر) منصور صمیمی

نوید شاهد: منصور صمیمی فرزند قوی اله و شاه جهان  در سوم اردبیبهشت سال 1329 در شهر طالقان متلد شد.

منصور دوران کودکی را در شهر طالقان گذراند. شش ساله بود که خانواده او به تهران مهاجرت کرد. خانواده صمیمی شرایط مالی و اقتصادی چندان مناسبی نداشت . آنها مانند بیشتر مردم زندگی معمول و ساده ای داشتند. منصور هم با رشد یافتن در این شرایط درس و تحصیل را در تهران و در محلّه نارمک آغاز کرد. او مطابق نظام قدیم آموزش و پرورش دوره شش ساله ابتدایی را گذراند.

منصور پس از پایان دوره ابتدایی ، تحصیلات دوره متوسطه را شروع کرد. در همین دوران بود که خانواده صمیمی از محله نارمک به محله سه راه آذری نقل مکان کردند. او تحصیلات متوسطه را نیز با موفقیت به پایان برد و در رشته علوم طبیعی از دبیرستان امیر کبیر گواهی دیپلم را گرفت.

با پایان تحصیلات متوسطه زمان انجام خدمت سربازی برای منصور فرا رسید. او به اداره نظام وظیفه رفت و برای انجام خدمت سربازی به خدمت سپاه دانش پیوست، تا این دوره را با آموزش به دانش آموزان روستایی به انجام رساند. او این دوره را در روستاهای شهرستان سراب گذراند و گواهی پایان خدمت سربازی را نیز به دست آورد.

منصور پس از پایان دوره سربازی وارد بازار کار شد. او مدتی را به فروشندگی و کارهای دیگر گذراند.

سال 1351 بود که با داشتن گواهی دیپلم طبیعی، در مؤسسه اصلاح و تهیه بذر و نهال که وابسته به وزارت کشاورزی ( سابق ) بود، استخدام شد. او به عنوان تکنسین در این مؤسسه مشغول کار شد و کم کم توانست با تأمین مخارج خود و تأمین شرایط زندگی مستقل، زمینه ازدواجش را فراهم سازد.

خانواده صمیمی برای ازدواج منصور از «منیژه ذوقی» خواستگاری کردند. با پذیرش منیژه و خانواده اش، شرایط ازدواج آنها فراهم شد. روز 16 شهریور ماه 1352 پس از برگزاری مراسم ساده ای که در خانه و در محله سه راه آذری برگزار شد، منصور و منیژه زندگی مشترک را شروع کردند.

زندگی با صفای آن دو به گرمی ادامه داشت و تولد فرزندانشان، محسن مسعود، مجید، مهدیه و فاطمه، نیز پیوند محبت و کانون خانواده آنها را استوارتر ساخت.

منصور با اخلاقی خوش و محبت فراوان همه دوران زندگی را به خاطراتی شیرین برای همسر و فرزندانش تبدیل می کرد. او به همه اعضای خانواده احترام می گذاشت و با یکایک آنها مشکلاتشان را بررسی و حل و فصل می کرد. برخوردهای گرم و صمیمانه او با پدر و مادرش نیز همواره با دلسوزی و محبت همراه بود. با همه دوستان و همکارانش نیز با مهربانی و یکرنگی همراه با احترام و عزت رفتار می کرد. او تلاش خود را برای رفع مشکلات همکارانش نیز به کار می بست.

سال 1357 با اوج گیری جریان مبارزات مردمی با رژیم پهلوی به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، منصور نیز وارد مبارزه شد. او با پخش اعلامیه و نوارهای سخنرانی حضرت امام (ره) در پیشبرد مبارزات انقلاب اسلامی می کوشید. فعالیتی که در آن زمان خطرات زیادی را برایش به همراه داشت.

زمانی که مبارزات مردمی از شکل راهپیمایی و تظاهرات خیابانی به درگیری هی مسلحانه رسید، او نیز با قبول همه خطرات در این درگیری های شرکت جست و در تسخیر پادگان حشمتیه ( سابق) و توزیع اسلحه بین مردم نقش آفرین شد.

منصور به دلیل فعالیت گسترده توسط توسط مأموران امنیتی شاه دستگیر شد. او را دو روز زندانی و شکنجه کردند اما از او مدرکی نداشتند و پس از آزار و شکنجه و تهدید، وی را آزاد ساختند.

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در روز 22 بهمن ماه سال 1357، منصور دست از تلاش و مبارزه بر نداشت و کوشش خود را برای پاسداری از انقلاب اسلامی در قالب شرکت در نیروهای داوطلب کمیته و پاسداری شبانه در مسجد محلّه و مناطق اطراف به کار گرفت. او بیشتر اوقات نزدیک صبح از مسجد به خانه بر می گشت.

منصور قبل و بعد از انقلاب اسلامی، به دلیل پایبندی به اعتقادات دینی در جلسات قرآن و مذهبی و در هیأت طالقانی های مقیم کرج، نیز عضویت و فعالیت داشت.

منصور مدتی پس از ازدواج از تهران به شهر کرج نقل مکان کرد و ادامه زندگی را در کرج گذراند. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی با شوق و اشتیاق بیشتری به کار خود ادامه داد و نسبت به مسائل انقلاب نیز حساس بود.

نیمه اول سال 1359 به پایان رسیده بود. روز آخر شهریور ماه، بمباران هوایی هواپیماهای رژیم بعثی عراق، و صدای انفجار در چندین شهر مهم کشور از جمله تهران، خبر آغاز جنگ را به گوش همه رساند. همراه با این بمباران ها نیروهای زمینی و دریایی عراق نیز مرزهای کشور را مورد تهاجم و حمله خویش قرار دادند.

در ماه های اول جنگ با فرمان حضرت امام خمینی (ره) مردم داوطلبانه راهی جبهه های جنگ شدند، تا مانع پیشروی دشمن شوند. شهرها و روستاهای مرزی به تصرف دشمن در آمد و مردم زیادی کشته و یا بی خانمان شدند.

سال 1359 با همه شرایط سخت ناشی از جنگ تحمیلی، گذشت. مقاومت مردم سازمان یافته تر و نیروهای ارتش و رزمندگان جمهوری اسلامی ایران تسلط بیشتری بر عملیات جنگ پیدا کردند. حرکت و پیشروی دشمن کم کم متوقف شده بود و در خیلی از جبهه ها نیز دشمن مورد هجوم رزمندگان قرار داشت.

نهاد انقلابی جهاد سازندگی که به فرمان حضرت امام خمینی (ره) برای آبادانی روستاها در 27 خرداد ماه سال 1358 تأسیس شده بود، پیشاپیش رزمندگان و در کنار نیروهای رزمی، در جبهه های جنگ به زدن خاکریز و ساختن سنگر و ساختن جاده و تأسیسات دیگر مشغول بود و کمک های مردمی را از پشت جبهه جمع آوری کرده و به مناطق عملیاتی می رساند.

منصور با اعتقادی که نسبت به سرنوشت انقلاب اسلامی داشت، بیش از این تحمل و صبر نکرد. او بالاخره با موافقت مسئولین، در سال 1360 برای اولین بار داوطلبانه عازم میدان نبرد شد. او به عنوان رزمنده و برای سه ماه عازم منطقه جنگی جنوب شد.

منصور از روزهای اولی که در جبهه حضور یافت، دل در گرو جهاد و خدمت گذاشت و پیمان خود را با اهداف دفاع مقدس استوار ساخت. او پس از بار اول، برای بارهای بعد نیز دوباره عازم مناطق عملیاتی شد و این حضور مکّرر حدود هفده ماه از دوران زندگی او را در بر گرفت.

نبرد با دشمن فراز و نشیب زیادی داشت. اما هرروز که می گذشت، در جریان جنگ ابتکار عمل رزمندگان اسلام بیشتر نمایان می شد. منصور روز 21 بهمن ماه سال 1365 برای آخرین بار عازم مناطق عملیاتی شد. جنگ در آن سالها در شرایط حسّاسی قرار داشت. فشار دشمن از ترس شکست نهایی به اوج رسیده بود. منطقه شلمچه صحنه سرنوشت ساز استراتژی جنگ به حساب می آمد و تحرک رزمندگان از بروز عملیاتی جدید حکایت می کرد.

روزهای بهاری سال 1366 فرا رسید، عملیات کربلای هشت، روز هجدهم فروردین ماه آغاز شد. تبادل آتش، شلمچه را به میدان آتش مبدّل ساخت. صدای پی در پی انفجارها همراه با غریو الله اکبر رزمندگان شور عجیبی می آفرید. منصور که همیشه نمازش را اول وقت می خواند، آن روز هم با شنیدن اذان ظهر نمازش را اول وقت زیر آتش دشمن به پا داشت . همسنگران منصور درباره آن روز می گویند:

« منصور پس از ادای نماز ظهر آمد و به ما گفت، من نمازم را خوانده ام شما هم بروید به نماز اول وقت برسید، من کار شما را ادامه می دهم. ما حدود پانزده متری از ایشان دور شده بودیم که صدای انفجار گلوله توپ برخاست. ما متوجه منصور شدیم، ترکش گلوله توپ پیشانی او را شکافته و سرش را متلاشی کرده بود، او در همان دم به شهادت رسید. شدت آتش توپ های عراقی آن قدر زیاد بود که ما اکثراً همدیگر را گم کردیم، عده ای هم به عقب کشیده شدند و پس از آن که به جستجوی پیکر منصور آمدیم، او را پیدا نکردیم.»

منصور پس از ادای نماز ظهر در اول وقت هجدهم فروردین ماه سال 1366 سری که به سجده حق آشنا بود و هوای دیدار حق داشت را تقدیم درگاه ربوبی کرد.

شهید « منصور صمیمی » نام و یادش را درتاریخ دفاع مقدس به یادگار گذاشت و ادامه راهش را به رهپویانی سپرد که اهدافش را هیچ گاه فراموش نخواهند کرد.

پیکر « شهید منصور صمیمی» هیچ گاه نزد خانواده و آغوش مردم باز نگشت، اما قلب بازماندگان و همرزمانش یادمان دلاوری و فداکاری او خواهند ماند تا روزی که همه به سوی حق باز برگردیم.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده