عارفه دهقانی
يکشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۱۲
در کدامین تپش، رها شد و رفت نَفَس آخر از گریبانت؟


یوسفم! یونس آمدی ز سفر
چهره­ات بی نشان­تر از جانت!
دستِ خود را جدا نکرد از تو
بندِ سرسختِ روی دستانت
آه ای شاه ماهیِ دریا!

رود، حاجت طلب شد از تو ولی
عمقِ گودال، پُر شد و نرسید
دستِ اروند هم به دامانت
خاکِ سرخِ «ابوفلوس» آن­روز
175 دفعه تپید
در کدامین تپش، رها شد و رفت
نَفَس آخر از گریبانت؟
عطش و دست بسته و گرما
آب و گودال و مادرت زهرا
کربلای چهار و خاطره‌ها
مانده در گیسوی پریشانت
من و اعماقِ نفسِ بی احساس...

تو و اوجِ شرایطی حساس...
دست من را بگیر ای غواص!
جانِ دریادلان به قربانت


منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده