گفت‌وگو با محمد حسنی، جانباز جنگ تحمیلی

لحظات پرتنش جنگ و فداکاری رزمندگان ایرانی در برابر دشمنان

جمعه, ۰۵ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۸:۵۲
محمد حسنی، جانباز ۷۰ درصد جنگ تحمیلی، از خاطرات تلخ و شیرین دوران حضور در جبهه‌های نبرد با عراق می‌گوید. او که در سال ۱۳۶۶ به خدمت اعزام شد، در عملیات‌های مختلف جنگ شرکت کرده و در جریان یک حمله شیمیایی دچار آسیب‌های شدید جسمی شد. در این گفت‌وگو، حسنی نه تنها از لحظات پرتنش جنگ و شرایط اسارت سخن می‌گوید، بلکه از فداکاری‌ها و ایمان رزمندگان ایرانی در برابر دشمنان خارجی نیز پرده برمی‌دارد.

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، این مصاحبه با محمد حسنی، جانباز جنگ تحمیلی، به روایت تجربیات ایشان از دوران خدمت در جبهه‌های جنگ ایران و عراق اختصاص دارد. وی که در سال 1366 به خدمت اعزام شد، در طول جنگ چندین بار در عملیات‌های مختلف شرکت کرده و دچار جراحت‌های شدید از جمله آسیب‌های شیمیایی و جسمی شده است. این مصاحبه به مرور حوادث مهم جنگ، از جمله عملیات‌های حساس، مجروحیت‌ها و لحظات سرنوشت‌ساز زندگی او در میدان نبرد می‌پردازد. ایشان در این گفت‌وگو علاوه بر شرح اتفاقات مختلف، از تجربیات انسانی و احساسی خود در دوران اسارت و خدمت در خط مقدم جبهه می‌گوید. این روایت نه تنها سندی از فداکاری‌های جانبازان است، بلکه تصویر واضح‌تری از شرایط سخت جنگ و مبارزات مردم ایران در برابر دشمنان خارجی به مخاطب ارائه می‌دهد.

گفت‌وگو با محمد حسنی، جانباز جنگ تحمیلی

نوید شاهد: بسم‌الله الرحمن الرحيم. امروز در خدمت جناب آقای محمد حسنی هستیم، جانباز جنگ تحمیلی که در سال 1366 به خدمت اعزام شدند و در چندین عملیات حضور داشتند. آقای حسنی، لطفاً از اولین روزهای اعزام خود و تجربیاتتان برای ما بگویید.
محمد حسنی: بله، بسم‌الله الرحمن الرحيم. من محمد حسنی هستم و حدوداً در سال 1366 به خدمت اعزام شدم. بعد از سه ماه آموزش در بیرجند، برای تقسیم نیرو به غرب کشور اعزام شدیم. منطقه‌ای که ما در آنجا خدمت می‌کردیم، در نزدیکی مرزهای عراق بود. در این مدت من چندین بار زخمی شدم؛ حداقل پنج یا شش بار، از جمله جراحاتی که از ناحیه سر، پا، فک و صورت داشتم.
نوید شاهد: خیلی متشکریم که این خاطرات رو با ما به اشتراک می‌گذارید. آیا در عملیات‌ها شرایط خاصی وجود داشت که شما به یاد دارید؟
محمد حسنی: بله، یکی از سخت‌ترین لحظات برای من مربوط به عملیات مرصاد بود. در این عملیات من علاوه بر زخمی شدن، دچار آسیب شیمیایی هم شدم. بعد از آن، ما را به کرمانشاه آوردند و چند روزی مرخصی به ما دادند. اما بعد از مدتی دوباره به منطقه برگشتیم و این بار نامم را در لیست مفقودالاثرها دیدم. اما خوشبختانه زنده بودم و توانستم دوباره ادامه دهم.
نوید شاهد: این موضوع بسیار تکان‌دهنده است. در مورد عملیات‌ها و درگیری‌هایی که در آن حضور داشتید، بیشتر توضیح بدهید.
محمد حسنی: در یکی از شب‌ها، تیم ما در حال پشتیبانی بود و به ناگاه دستور رسید که به خط مقدم برویم. فاصله‌مان از دشمن حدود یک کیلومتر بود و شب‌ها همیشه با ترس از تیراندازی‌های دشمن به سر می‌بردیم. در یکی از شب‌ها، تیم ما در کمین عراقی‌ها گرفتار شد. درگیری شدیدی رخ داد که بسیار خطرناک بود. بعد از آن درگیری، تمام مهمات‌مان تمام شد و تصمیم گرفتیم که عقب‌نشینی کنیم. یکی از لحظات سخت این بود که به اسارت عراقی‌ها درآمدیم. آنها ما را بردند و مدتی اسیر بودیم، ولی بالاخره توانستیم از دست آنها فرار کنیم و خودمان را نجات دهیم.
نوید شاهد: تجربه اسارت و فرار از آن شرایط بسیار سخت به نظر می‌رسد. آیا می‌توانید بیشتر در مورد این موضوع صحبت کنید؟
محمد حسنی: بله، بعد از اسارت، یکی از بچه‌ها به نام عبدلی که رزمی‌کار بود، به ما کمک کرد. زمانی که عراقی‌ها ما را به صف کردند و قرار بود به عقب ببرند، من به سرعت نارنجک‌هایی که در جیب داشتم را به او دادم. او با مهارت نارنجک‌ها را به سمت عراقی‌ها پرتاب کرد و این باعث شد که ما فرصتی برای فرار پیدا کنیم. در نهایت توانستیم خودمان را از آن مخمصه نجات دهیم و به منطقه خودی بازگردیم.
نوید شاهد: این جان‌فشانی‌ها و رشادت‌ها بسیار قابل تحسین است. در مورد آخرین روزهای جنگ و عملیات مرصاد چه چیزی در یاد دارید؟
محمد حسنی: در عملیات مرصاد، درست زمانی که همه فکر می‌کردند جنگ تمام شده است و قطعنامه امضا شده است، من از بالای یک کوه دیدم که تانک‌های عراقی در حال حرکت به سمت ایران هستند. این شرایط بسیار گیج‌کننده بود. ما مجبور شدیم بدون تجهیزات، تنها با لباس‌های زیر، به عقب برگردیم. در مسیر برگشت، یک آمبولانس از دست ما افتاد و راننده آن شهید شد. من و بچه‌ها با دست خود کشته‌شدن او را دیدیم و تصمیم گرفتیم که به سرعت او را به بیمارستان برسانیم.1

گفت‌وگو با محمد حسنی، جانباز جنگ تحمیلی
نوید شاهد: به نظر می‌رسد که شما در آن لحظات نه تنها با دشمن می‌جنگیدید، بلکه با سختی‌ها و فشارهای روانی ناشی از جنگ هم دست و پنجه نرم می‌کردید.
محمد حسنی: دقیقاً، شرایط خیلی سخت بود. ما در آن زمان حتی تصور نمی‌کردیم که ممکن است زنده بمانیم. اما به‌خاطر هم‌وطنانمان و ایستادگی در برابر دشمن، تصمیم گرفتیم که ادامه دهیم. حتی زمانی که زخمی شدم و شیمیایی شدم، دیگر نمی‌دانستم آیا می‌توانم باز هم برگردم به منطقه یا نه. اما به کمک بچه‌ها، دوباره به میدان برگشتم و تا پایان جنگ جنگیدم.
نوید شاهد: واقعاً ارادت و فداکاری شما قابل تقدیر است. آیا پیام خاصی برای نسل‌های آینده دارید؟
محمد حسنی: پیام من به نسل‌های آینده این است که هرگز فراموش نکنند که این کشور و این آزادی که داریم، به‌خاطر جانفشانی‌های مردان و زنانی است که در دوران جنگ ایستادند و برای وطنشان جان دادند. ما باید قدردان این آزادی و امنیت باشیم و هیچ‌گاه اجازه ندهیم که خون شهدا پایمال شود.
نوید شاهد: بسیار سپاسگزارم از اینکه این تجربیات ارزشمند را با ما به اشتراک گذاشتید. ان‌شاءالله همیشه سلامت و شاد باشید.
محمد حسنی: با تشکر از شما، امیدوارم که یاد این روزها و این فداکاری‌ها همیشه در دل‌های مردم ایران باقی بماند.

تمام /ح

استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده