سه‌شنبه, ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۴۹
برادر شهید «علی خسروی» نقل می‌کند: «گفت: می‌خوام برم جبهه، بابا و مامان نمی‌ذارن! گفتم: علی دیپلم گرفتی برو! گفت: جنگ تموم می‌شه، ما روسیاه‌ها می‌مونیم که چرا به جبهه نرفتیم، اونوقت شرمنده خانواده شهدا می‌شیم!»

به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید علی خسروی» پانزدهم تیرماه ۱۳۴۴ در شهرستان فیروزکوه به دنیا آمد. پدرش حشمت، شکاربان محیط زیست بود و مادرش زهرا نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و ششم اسفند ۱۳۶۳ با سمت آرپی‌جی‌زن در شرق رود دجله عراق به شهادت رسید. تاکنون اثری از او به دست نیامده است. پیکر وی مدت‌ها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص در سال ۱۳۸۰ در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

نمی‌خواست شرمنده خانواده شهدا شود

شرمندگی در قبال خانواده شهدا

صدای گریه‌اش بلند شد. کار از شوخی گذشته بود. گفتم: «چی شده؟»

گفت: «می‌خوام برم جبهه، بابا و مامان نمی‌ذارن!»

گفتم: «علی دیپلم گرفتی برو!»

گفت: «جنگ تموم می‌شه، ما روسیاه‌ها می‌مونیم که چرا به جبهه نرفتیم، اونوقت شرمنده خانواده شهدا می‌شیم!»

(به نقل از برادر شهید، داریوش خسروی)

عهد شفاعت

غروب شده بود و داشتم برمی‌گشتم خانه. با دیدنش می‌خواستم پر دربیاورم. گفت: «می‌خوام برم جبهه!»

همدیگر را بغل کردیم. پیشانی‌ام را بوسید. از همدیگر حلالیت خواستیم. گفت: «داودجان! در دنیا محرم راز همدیگه بودیم و هستیم. تو من رو داداش صدا می‌زنی و من هم تو رو. دوست دارم الان که داریم جدا می‌شیم، عهد ببندیم روز رستاخیز شفیع هم باشیم.»

جدا شدیم و علی مثل همیشه در شهادت هم از من جلوتر رفت تا شفاعت کننده، او باشد.

(به نقل از دوست شهید، داود رهبر)

هفده سال چشم انتظاری

بابا پرسید: «امتحان‌هات کی تموم می‌شه؟»

علی جواب داد: «امتحان آخری هفته دیگه است. پنج شنبه می‌یام.»

بابا را بوسید و رفت. نامه‌اش آمد. نوشته بود: «در مشهد اعزام نیرو بود و من توانستم بروم جبهه.»

بعد آن خداحافظی هفده سال طول کشید تا دوباره علی را دیدیم؛ آن هم فقط استخوان و پلاک او را.

(به نقل از خواهر شهید)

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده