سه‌شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۲۳
محال بود که برادر امینی هنگام اذان و نماز را فراموش کند.
محال بود که برادر امینی هنگام اذان و نماز را فراموش کند. یک بار که همه در فکر انجام مأموریتی خطرناک بودیم و کسی حواسش به اذان نبود، دیدیم ماشینی که رجبعلی در آن بود متوقف شد. ما هم که پشت سر بودیم توقف کردیم.
سریع پیاده شدم و به سمت ایشان رفتم و پرسیدم: برادر امینی! اینجا جای خطرناکی است. چه موضوع مهمّی پیش آمده که توقف کردید؟
پاسخ داد: مگر کاری مهمتر از نماز هم سراغ دارید؟ مگر نمی دانید کسی که نماز را سبک بشمارد، از شفاعت ائمه بهره مند نمی شود؟ شما که شهادت را با آن عزت و بزرگی می خواهید، معطل چه هستید؟ وضو بگیرید تا با هم نماز را به جماعت بخوانیم.

برگرفته از کتاب ترمه نور

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده