حسنا محمدزاده
دوشنبه, ۰۳ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۳۹
خانه، زیر ضربه­ های آتش و ... چکمه­ی خزان و باد سرکش است مانده روی دوش کوچه­ های شهر، کوله­ بار داغ و اضطراب­ها


«به امید آزادی غزه و بیداری اسلامی»

آی دیده­ های بی حواس شهر! از چه مانده­اید بین خواب­ها!؟

چشم ِ خیس ِ مادری تمام شب، غرق می­شود در التهاب­ها

خانه، زیر ضربه­ های آتش و ... چکمه­ی خزان و باد سرکش است

مانده روی دوش کوچه­ های شهر، کوله­ بار داغ و اضطراب­ها

غزه نیست این، بگو بهار ِ زرد، غزه نه! همیشه درد، پشت ِ درد

یک پری که ماهتاب صورتش، مانده پشت ِ سرخی نقاب­ها

غزه نه ... نگاه ِ دختری نجیب، عکس کودکی گرسنه و غریب

نه... بگو زنی پریده رنگ که، مانده در حصار تَنگ ِ قاب­ها

بین آسیاب­های بادی­اش، جای گندم آرد می­شود هنوز

مشت­های سرخ و سنگ­های سبز، پابه­پای ِ غیرت شهاب­ها

مرگ، روی اسب­ها نشسته و می­دود میان روزنامه­ ها

هی خبر می­آورند روز و شب، از شکنجه­ ها و از عذاب­ها

موج­ها کمر به قتل، بسته­ اند، در نگاه ِ کوسه­ ها نشسته ­اند

تا صدای پای چشمه­ سارها، گم شود در آتش سراب­ها

از میان چین سرخ پرچمت، می­پرد پرنده­ای شکسته بال

فتح می­ کند هزار قله را­، از دل تمام پیچ و تاب­ها

کاتبی صدای انتظار را، این همه دل ِ جریحه­ دار را

با مداد زخمی و شکسته­ اش، می­ برد به خلوت کتاب­ها

منبع: چشمه آیینه، گزیده شعر کنگره ایثار / به کوشش داریوش ذوالفقاری، معاونت فرهنگی و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران، انتشارات مهر تابان 1395.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده