سه‌شنبه, ۰۴ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۳۳
نوید شاهد: مدتی که در قهرود بود، همه سعی می کردند یک جوری او را به ازدواج راضی کنند، اما انگار عباس حال و هوای دیگری داشت. حتی در این ایام برای من نامه ای فرستاد که وقتی آن را خواندم، تازه فهمیدم عباس را نمی شناسم.
عباس در مرحله دوم عمیلات فتح المبین، دچار مجروحیتی شد. مدتی در بیمارستان نجمیه تهران بستری بود. با اصرار خانواده اش، قرار شد چند روزی در قهرود استراحت کند. وقتی خواستند عباس را به قهرود منتقل کنند، حاضر نشد با ماشین سپاه برود. مدتی که در قهرود بود، همه سعی می کردند یک جوری او را به ازدواج راضی کنند، اما انگار عباس حال و هوای دیگری داشت. حتی در این ایام برای من نامه ای فرستاد که وقتی آن را خواندم، تازه فهمیدم عباس را نمی شناسم. او نوشته بود:
حسین جان! مدتی است که بسیار ناراحت هستم و آرزو دارم تا باز، به نزد برادران رزمنده و قهرمانان و ایثارگران اسلام برگردم، چون به نظر من، آن جا بزرگ ترین دانشگاهی است که انسان می تواند خود را بسازد و مهترین مسائل را در ابعاد مختلف بیاموزد. شهادت و پیروزی به معنای واقعی کلمه. حسین جان! این چند مدت که من از جبهه آمده ام، برخورد با بعضی از افراد و مشاهده نمودن بعضی از مسائل در شهرهای مرکزی که تقریبا در یک رفاه نسبی به سر می برند، روح مرا عذاب می دهد ودلم می خواهد که هر چه زودتر برگردم، چون فکر می کنم شاید این مسائل مرا تحت تاثیر خود قرار بدهد و مرا به طرف مسائل مادی و رفاهی بکشد. لذا در این رابطه باید مسئله ی نماندن من در کاشان به همسر آینده، مطرح شود.
راوی: رسولیان، همرزم شهید عباس کریمی
 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده