خاطره شهيد حبيب الله کريمی «13»
شهيد حاج «حبيب الله کريمی» در دفتر یادداشت خود از خاطرات روزهای حج می‌نویسد: «بقيع اين قبرستانی که 4 تن ائمه اطهار و شيرمردان و شير زن اسلام را در دل خود جای داده است وقت وداع فرا رسيده، بقيع با حالت بی‌زبانی با ما سخن می‌گفت اگر کسی گوش شنوا داشته باشد صدای گريه وداع بقيع را خواهد شنيد که...» متن کامل خاطره قسمت 13 این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

خاطره

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد حاج «حبيب الله کريمی» هفتم اسفندماه سال 1336 در يک خانواده مذهبی در شهرستان آبادان دیده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد. پس از گذراندن دوران تحصیلی و اخذ مدرک دیپلم به خدمت سربازی رفت. با آغاز جنگ تحمیلی در آبادان ماند و از میهن اسلامی دفاع کرد. سال 1361 دوره عمومی سپاه را در اهواز گذراند. سال 1360 پدرش را در درگیری اشرار از دست داد. وی سرانجام پس از 8 سال حضور مستمر در جبهه 22 فروردین 1366 به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای شیراز به خاک سپرده شد.

خاطره‌ شهید حاج حبیب‌الله کریمی در سفر حج سال 1365 قسمت 13: 

12 مرداد 1365 مدينه المنوره. يکی ديگر از مسجد تاريخی مسجد مباهله يا مسجد اجابه است که گويند روزی يهود با پيامبر قرار گذاشته بود که بحث کنند و در روز مقرر پيامبر با حضرت علی(ع) و حسين به اين مسجد عازم شدند وقتی که يهود اين صحنه را ديدند بدون هيچگونه بحثی حقانيت را پذيرفتند از اين پس به مسجد مباهله يا اجابه معروف شد.

نکته ها قابل ذکر در مدينه: 16مرداد سال 1365 در ساعت 8 صبح آيت‌الله اردبيلی قرار شد که به قبرستان بقيع بيايد و عمال سعودی درب قبرستان را باز کردند تا فقط آيت‌الله اردبيلی به داخل روند ولی مردم با تکبير به داخل قبرستان ريختند و بعضی‌ها به مرادشان رسيدند ولی اين بی‌انصاف‌های سعودی حتی چندين سال است خاک به روی اين قبرها ريخته‌اند به محض پای گذاشتن اطراف قبر امام حسن(ع) قبر ريزش کرد و پس از بيرون کردن ايرانيان از قبرستان اين از خدا بی خبران وهابی دوربين فيلمبرداری آوردند و چندين ساعت عکس و فيلم گرفتند که بروند بر عليه ايران تبليغ کنند ولی از آنجا که خدا هميشه گفته است و مکرو مکرالله و الله خير ماکرين. تمام مکرها دشمنان دين و مشرکين به ضرر خودشان تمام می‌شود در همين روز با بقيع خداحافظی کرديم.

بقيع اين قبرستانی که 4 تن ائمه اطهار و شيرمردان و شير زن اسلام را در دل خود جای داده است وقت وداع فرا رسيده بقيع با حالت بی‌زبانی با ما سخن می‌گفت اگر کسی گوش شنوا داشته باشد صدای گريه وداع بقيع را خواهد شنيد که در حين زاری می‌گويد که من فقط يک ماه موسوم صبح را زوار دارم و يک ماه حج است که چراغ‌هايم روشن است. بقيه ايام در سکوت تاريک بسر می‌برم.

اين زمين مقدس می‌گويد که من ابتدا تصور می‌کردم چون در خودم 4 ائمه بزرگ و ابرمرد تاريخ را جای می‌دهم ديگر هيچ وقت بدون زائر نخواهم بود ولی من می‌بينم که به‌جز شيعه و ايرانی‌ها کسی برای من سر و دست نمی‌شکند ولی با وجود اين در مدت 11 ماه سکوت صدای پرطنين شما در شهر مدينه و در اين قبرستان به‌گوش می‌رسد باشد که ان‌شاءالله بقيع درب بسته تو را باز کنيم و تو را با جلال و شکوهی که در خور تو باشد تو را بسازيم و آنقدر چراغانی کنيم که تلافی اين تاريکی‌ها درآيد.

آری در روز 16 مرداد سال 1365 با بقيع و سپس با حرم رسول‌الله خداحافظی کرديم با پيامبر گرانقدرمان که هميشه احساس می‌کردم مانند پدرم به حرف ها و صحبت‌هايم بخوبی گوش می‌دهد وداع کردم و آخرين درد دلم و دل همسنگران و هم‌ميهنانم را گفت.

ادامه دارد...

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده