شهید حسن تهمک؛
شهید حسن تهمک در وصیت نامه خود می نویسد: من پاسدارم تسليم با امر خدا و معتقد به خروش انقلاب و مقلد حکم امام . من پاسدارم حجله ام سنگر بود و در حجله سنگر عروسي شهادت را بر خواهم گرفت...
پاسدارم و تسليم امر خدا

به گزارش نوید شاهد فارس، شهید حسن تهمک در 6 آبان ماه 1347 روستای چاهورز دیده به جهان گشود. هفت ساله بود که به مدرسه رفت و تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش و دوره ي راهنمايي را در روستاي " بيرم " به پايان رساند . انقلاب اسلامي که نظام شاهنشاهي را در آستانه ي هزاره سوم استبداد فرو ريخت ، بر انديشه ي زلال وي تاثير فراوان گذاشت و با کوله باري از آموزه هاي ديني و انقلابي وارد فضاي عطر آگين جمهوري اسلامي شد .
در شانزدهمين بهار زندگي به خیل سبزپوشان سپاه در آمد و شيرين ترين لحظات زندگي را در آن کانون معنوي گذراند. طي چهار سال همراهي با سپاه ، در عملياتهاي بزرگي از جمله عمليات خيبر و والفجر 8 شرکت کرد و چندين بار بدنش  آماج کينه ي دشمن قرار گرفت و مجروح شد . سرانجام در حالي که مشغول دفاع از کشور آخرين بار در فضايي آکنده از معنويت با خانواده وداع کرد و به مادرش سفارش نمود براي شهادتش آماده باشد .
وی سرانجام در فکه بر اثر  اصابت ترکش خمپاره مجروح شد و پس از 20 روز بستري بودن در بيمارستان در دهم آبان ماه 1365 به فيض شهادت نائل آمد.

متن وصیت نامه:
خون شهداء راه گشايش عبور کشتی های صدور انقلاب اسلامي
بسم الله الرحمن الرحيم" و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل اله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون ".
خيال نکنيد آنهائي که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزي مي طلبند . «قرآن کريم»
اينکه بياد خدا به جبهه آمده ام و آماده حمله بر سپاه کافر مي شوم نه براي انتقام بلکه به منظور احياي دينم و تداوم انقلابم و اهميت ميهنم و سلامتي رهبرم پا در چکمه مي کنم
و خدا را به ياري مي طلبم و از او مي خواهم که هدايتم کند. به سوي آن راه که خود صلاح داند اکنون مي روم به ياري خدا و رهبري مهدي موعود پرچم لا اله الا الله و محمد رسول الله را برفراز کاخ سفيد واشنگتن و کاخ کرملين و تمام بلاد غير مسلمان برافرازيم و اگر خدا بخواهد تا به اين هدف نائل گردم دست از مبارزه برنخواهم داشت و اگر خداوند نظر و لطفي بر اين بنده حقير و ناتوانش داشته باشد و اين فیض عظيم شهادت را در اين راه مقدس نصيبم گردد الحمدلله ، الحمدلله ، الحمدلله
چه سعادتي و آن هنگامي است که از پيوستن قطره هاي ناچيز خون سرخم بر درياي بيکران ، خون شهداء راه گشايش عبور کشتی های صدور انقلاب اسلامي اين ثمره خون هزاران شهيد و معلول و مجروح به ديگر محرومان جامعه بشري خواهد بود و آن هنگامي است که اين مسئوليت خطير از دوشم برداشته خواهد بود.

گمشده ی خود را در جبهه یافت

 اي مادرم و اي پدرم و اي دوستانم ديگر انتظار بدن مرا نداشته باشيد زيرا من گمشده خود را در اينجا يافته ام و ديگر دست از او بر نمي دارم و به جهانخواران شرق و غرب بگوئيد که اگر خانه و کاشانه ام را به آتش بکشيد و اگر گلوله هاي شما قلبم را سوراخ کند آرزوي يک کلمه ضعف و زبوني و آبروي فرو ريختن دين مرا نخواهم گفت و به آنها بگوئيد اگر پيکرم را تکه تکه کنيد و تنم را به آتش بکشيد اگر خاکسترم را به دريا بريزيد از دل امواج دريا صدايم را خواهيد شنيد که من پاسدارم ، تسليم به امر خدا و معتقد به خودش انقلابم و مقلد حکم امام .

پاسدارم و تسليم امر خدا
 من پاسدارم تسليم با امر خدا و معتقد به خروش انقلاب و مقلد حکم امام . من پاسدارم حجله ام سنگر بود و در حجله سنگر عروسي شهادت را بر خواهم گرفت و نام فرزندانم استقلال آزادي جمهوري اسلامي خواهد بود و فرياد بر خواهم آورد که اسلام پيروز است و کفر و نفاق نابود است.

انقلاب حسینی
 اينجانب از ملت قهرمان و شهيد پرور ايران به عنوان فرزند کوچکي از شما تقاضا دارم همانطور که تا به حال با اين انقلاب و امام بوده ايد سعي کنيد حتما سطح فکر خود را با مطالعات زياد در مورد اين انقلاب خدائي هر چه بيشتر بالا ببريد تا آگاهي شما نسبت به اين انقلاب حسيني هر چه بيشتر شود و ان شاء الله دشمنان اين انقلاب را قاطعانه سرکوب کنيد و اگر قابل هدايتند هدایت و ان شاء الله پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا آسيبي به اين انقلاب وارد نشود و از شما ملت شهيد پرور قهرمان مي خواهم که پشتيبان روحانيت مبارز و متعهد ، اسلام باشيد ان شاء الله که به قول امام عزيز روحانيت است که تاکنون اسلام را زنده نگهداشته است.

 رزمندگان اسلام را دعا کنيد و بر جميع شهدا رحمت فرستيد . از شما منطقه بیرم و چاهودز مي خواهم که تا به حال وجودتان در جبهه ها بيش از همه بوده ادامه داشته باشد و کمکهايتان به جبهه ها و ارگانها بيشتر شود که پشت ابرجنايتکاران را لرزانديد و در گروههاي مقاومت فعالانه شرکت نمائيد و فنون نظامي بياموزيد که در آينده نزديک و حال نياز نماز جمعه و جماعت را گرم تر نگهداريد که در آن نماز عبادي ، سياسي است که پشت دشمنان را لرزانيده.

اسلحه به زمين افتاده ام را بردارد

 دوستان عزيز همان وقتي که جنازه بخون خفته مرا در برابر خود مي بينيد و به شما لبخند مي زنم و سخن مي گويم ، سخن من اين است : اي دوستان نمي خواهم در بالاي سر من باشيد آن کسي که مرا مي شناسد و مرا دوست دارد نه اينکه به خاطر دوست داشتني من گريه کنيد بلکه برويد راه ما را ادامه دهيد و سنگر خالي ما را پر کنيد و اسلحه به زمين افتاده مرا بردارد و بجنگد ان موقعي است که يکي از دوستان واقعي من مي باشيد و يا در حد توانائي خود نيروي خويش در اختيار اسلام عزيز بگذاريد.

آرزوي بالاتر از شهادت نداشتم
و شما اي دوستان مهربان عزيزم خيلي آرزوها داشتم اما آرزوي بالاتر از شهادت نداشتم و اگر شهيد شدم و جنازه ام را آوردند يک دست لباس فرم در خانه دارم آرزو داشتم که يک شب عروسي بر تن کنم و به حجله گاه بروم ولي همان روزي که جنازه مرا تشييع مي کنند شب عروسيم مي باشد و لباس فرم  بر تنم کنيد و مرا به خاک سپاريد مانند اين است که مرا به حجله گاه مي بريد و در پايان از همه همشهريان عزيز حلاليت مي طلبم و همه شما را به خداي بزرگ مي سپارم و از تمام برادران و خواهران حلاليت مي طلبم و اقوام و خويشانم و پدرم و مادرم حلاليت مي طلبم از تمام دوستان مهربانم حلاليت مي طلبم .برادر کوچک شما حسن تهمک والسلام.

انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده