حسین فدایی حسین (ع)
سه‌شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۲۵
شهید محمودرضا بیضائی در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۶۰ در خانواده ای مذهبی در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی "مسجد چهارده معصوم «علیه السلام » شهرک پرواز تبریز" درآمد.

حسین فدایی حسین


نوید شاهد: حسین نصرتی، زمانی که این اسم را برای خود انتخاب کرد جوانی بود 22 ساله که تمام وجودش را شور حسین پر کرده بود. نام حسین نصرتی را برای خود انتخاب کرد که لبیکی گفته باشد به ندای «هل من ناصر ینصرنی » مولای خود حسین بن علی «علیه السلام » و در جبهه های مقاومت دفاع از حرم عمه ی سادات تا پای جان مقاومت کرد. در این شماره اشاره ای داریم به زندگی و خاطراتی از شهید محمودرضا بیضایی(حسین نصرتی)، رزمنده ای از نسل جوان، از نسل تشنگان راه حسین «علیه السلام » که علی اکبر «علیه السلام » وار جنگیدند.

شهید محمودرضا بیضائی در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۶۰ در خانواده ای مذهبی در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی "مسجد چهارده معصوم «علیه السلام » شهرک پرواز تبریز" درآمد. در همین ایام با رزمنده هنرمند بسیجی، حاج بهزاد پروین قدس، آشنا شد. این آشنایی، بعدها زمینه ساز آشنایی مبسوط با میراث مکتوب و تصویری دفاع مقدس و انس با فرهنگ جبهه و جنگ شد. در سال ۷۸ با اخذ دیپلم متوسطه ، عازم خدمت سربازی شد. دوره آموزش را در اردکان یزد گذراند و ادامه خدمت را در پادگان الزهراء «سلام الله علیها » نیروی هوایی سپاه پاسداران در تبریز به انجام رساند. بعد از اتمام خدمت سربازی، عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را انتخاب نمود و در بهمن ماه سال ۸۲ وارد دوره افسری دانشکده امام علی «علیه السلام » سپاه شد. ورود او به دانشکده افسری ملازم با هجرت او از تبریز به تهران بود.

او نام مستعار «حسین نصرتی » را در سپاه برای خود انتخاب نموده بود که به گفته خودش برگرفته از ندای «هل من ناصر ینصرنی » مولای خود حسین بن علی «علیه السلام » و کنایه از لبیک به این ندا بود. بدلیل علاقه فراوان به کار خود، برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تبریز نبود و در ۲۵ اسفند سال ۸۷ مقارن با سالروز میلاد رسول مکرم اسلام «صلی الله علیه و آله » و امام صادق «علیه السلام » با همسری فاضله از خانواده ای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد.

ثمره این ازدواج دختری بنام «کوثر » است که در ۲۵ اسفند ۹۱ متولد شد. در ایام فتنه ۸۸ شب و روز آرام و قرار نداشت. تمام اخبار و وقایع فتنه را رصد می کرد و در معرکه دفاع سخت از انقلاب اسلامی در ایام فتنه، چندین بار جان خود را به خطر انداخت.
محمودرضا به زبان عربی تسلط کامل داشت و آنرا با لهجه های عراقی وسوری تکلم می کرد و بخاطر آشنایی با زبان عربی با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباطی تنگاتنگ داشت. با آغاز جنگ در سوریه از سال ۹۰ برای دفاع از حرم های آل الله «علیه السلام » و یاری جبهه مقاومت، آگاهانه عازم سوریه شد.

حسین فدایی حسین


اوج توفیقات خود در این جبهه را حضور در عملیاتی می دانست که در تاسوعای سال ۹۲ در منطقه «حجیره » برای آزادسازی کامل اطراف حرم مطهر حضرت زینب «سلام الله علیها » انجام گرفت و منجر به پاکسازی حرم تا شعاع چند کیلومتری از لوث وجود تکفیری ها شد. در آخرین اعزام خود در دیماه ۹۲ به یکی از یاران نزدیک خود اعلام کرد که این سفر برای او بی بازگشت است. سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعد از ظهر ۲۹ دیماه ۹۲ همزمان با سالروز میلاد رسول مکرم اسلام «صلی الله علیه و آله » و امام صادق «علیه السلام » در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار در حالیکه فرماندهی محور عملیاتی در منطقه «قاسمیة » در جنوب شرقی دمشق را بر عهده داشت، در اثر اصابت ترکش های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد.

وصیتنامه

سپردم همه جا را دنبال وصیتنامه اش بگردند. حتی در وسایل سوریه اش، اما وصیتنامه ای در کار نبود. انگار تنها چیز مکتوبی که از ایشان موجود بود همان نامه به همسرش بود.
اما دوباره محض اطمینان چند روز پیش از همسرش در مورد وصیتنامه سؤال کردم. گفت: یک بار میان حرف ها صحبت وصیتنامه شد، به پوستر حاج همت روی کمدش اشاره کرد و گفت: وصیت من این جمله هست: «با خدای خود پیمان بسته ام تا آخرین قطره خونم در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک لحظه آرام و قرار نگیرم. (راوی برادرشهید احمدرضا بیضایی )

چفیه آقا

مادر دو روز بعد شهادت محمود رضا، روزی که جنازه به تبریز رسید از شهادتش با خبر شد ولی بابا از قبل خبر داشت. وقتی پیکر شهید را داخل قبر گذاشتیم، از طرف همسرش گفتند که محمودرضا وصیت کرده که چفیه ای که از آقا گرفته با او دفن شود. نمی دانستم که از آقا چفیه گرفته. رفتند چفیه را از ماشینش آوردند، مانده بودم چه بگویم! در ارادت آقا خودم را همیشه بالاتر از او می دانستم، چفیه را که روی پیکرش گذاشتم فهمیدم به گرد پایش هم نرسیدم....
به یاد دارم چند سال پیش گفت: شیعیان بعضی از کشورها بدون وضو تصویر آقا را لمس نمی کنند و ما اینجا از آنها عقب افتادیم. «راوی برادرشهید احمدرضا بیضایی »

شهادت

یکی از همسنگرانش می گفت: چند هفته قبل از شهادتش در تهران پای تخته نوشت:
«اذا کان المنادی زینب سلام الله علیها فاهلا با الشهاده »، اگر دعوت کننده زینب «سلام الله علیها » است، پس سلام بر شهادت ....
بعد از ظهر 29 دی 92 ، همزمان با میلاد رسول مکرم اسلام «صلی الله علیه وآله » و امام صادق «علیه السلام ،» 5 سال پیش در یک چنین روزی داماد شد و در سالروز ازدواجش به دیدار معشوق حقیقی خود رفت. «راوی برادرشهید احمدرضا بیضایی »

یا ابالفضل

تاسوعای 92 بود. خبر دادند بچه های مقاومت، عملیاتی وسیع در منطقه زینبیه انجام دادند و موفق شدند تروریست ها را تا 3 کیلومتری از اطراف حرم دور کنند. صبح زود رفتیم آنجا محمودرضا را دیدیم، خیلی خوشحال بود. پرچم سیاه جبهه النصره در دستش بود و می گفت: خودم از بالای آن ساختمان پایین آوردمش. به ساختمانی که اشاره می کرد نگاه  کردم و دیدم پرچم سرخ یا اباالفضل «علیه السلام » را به جایش به اهتزاز در آورده است.
رسیدیم خیابان جلوی حرم که دو سال احدی جرأت نداشت از آنجا عبور کند، چون تک تیراندازها به راحتی می توانستند آنجا را هدف بگیرند و حالا با تلاش محمودرضا و همرزمانش امن شده بود.
رفتیم وسط خیابان و رو به حرم ایستادیم و دیدیم محمودرضا دارد آرام گریه می کند و سلام می دهد .. شمشادی خبرنگار واحد مرکزی خبر »

موسیقی پاپ !

نوجوان که بود چند تا نوار کاست پاپ "از اینها که با مجوز ارشاد منتشر می شوند" گرفته بود و توی خانه گوش میداد.
آن زمان من برای یاد گرفتن نغمات قرآنی و کار روی صوت و لحن در خانه وقت می گذاشتم. یک بار به محمودرضا گفتم اینها که گوش می دهی مصداق لغو است و به استناد آیه «و الذین هم عن الغو معرضون » به گوش داد نشان اشکال گرفتم ولی او می گفت چون وزارت ارشاد اجازه داده پس عیبی ندارد.
یک روز خودش نوارها را جمع کرد و برد بیرون، چند روز گذشت، پرسیدم نوارها را چه کار کردی؟!!
گفت: ریختمشان دور
گفتم: مگر نگفتی از ارشاد مجوز دارند!
گفت: فکر کردم دیدم مگر مهر امام زمان «علیه السلام » خورده پشتشان که مجاز باشند؟!!
آن موقع فقط 16 سال داشت ... شانزده سال! «راوی برادرشهید احمدرضا بیضایی »

نامه به همسر

بسم الله الرحمن الرحیم
الان که این نامه را برایت می نویسم، شب قدر است و شب شهادت حیدر کرار و من در بین الحرمین، دو مظلومه، دو شهیده، یکی خانم زینب کبری «روحی فداها » و دیگری بنت الحسین، خانم رقیه «سلام الله علیها » هستم و به یادتم.
نمی دانی بارگاه ملکوتی 3 ساله امام حسین «علیه السلام » الان هم چقدر غریب است؛ در محله یهودی ها، در مجاورت کاخ معاویه ملعون و در محاصره وهابی های وحشی و آدمکش.
چه بگویم از اوضاع اینجا؛ تاریخ دوباره تکرار شده و این بار ابناءابوسفیان و آل سفیان بار دیگر آل الله را محاصره کرده اند؛ هم مرقد مطهر خانم زینب کبری و هم مرقد مطهر دردانه اهل بیت، رقیه «سلام الله علیها » ولی این بار تن به اسارت آل الله نخواهیم داد چرا که به قول امام(ره) مردم ما از مردم زمان رسول الله(صلی الله علیه و آله) بهترند.
واضح تر بگویم؛ نبرد شام، مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور است و من و تو دقیقاً در نقطه ای ایستاده ایم که با لطف خداوند و ائمه اطهار نقشی بر گردنمان نهاده شده است و باید به سرانجام برسانیمش با هم تا بار دیگر شاهد مظلومیت و غربت فرزندان زهرای مرضیه «سلام الله علیها » نباشیم؛ اگر بدانی صبرت چقدر در این زمان حساس در حفظ و صیانت از حریم آل الله قیمت دارد، لحظه به لحظه آنرا قدر می شماری.
معرکه شام میدان عجیبی است. بقول امام خامنه ای:
«بحران سوریه الان مقابله جبهه کفر و استکبار و ارهاب با تمام قوا، در برابر جبهه مقاومت و اسلام حقیقی است. » در واقع جنگ بین حق و باطل و این خاکریز نباید فرو بریزد؛ نباید. خط مقدم نبرد بین حق(جبهه مقاومت) و باطل در شام است؛ تمام دنیا جمع شده اند؛ تمام استکبار، کفار، صهیونیست ها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بی شرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل داده اند و هدفشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینه سازان ظهور است و بس.
و در این فضای فتنه آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین ناآگاه و افراطی نیز همراه شده اند تا این عَلمَ و این نهضت زمینه ساز را به شکست بکشانند که اگر این اتفاق بیفتد سال ها و شاید صدها سال دیگر باید شیعه خون دل بخورد تا تحقق وعده الهی را نزدیک ببیند. شام نقطه شروع حرکت ابناء ابوسفیان ملعون است و این خاکریز نباید فرو بریزد؛ این حرکت خطرناک و این تفکر آدمکش ارهابی، پر و بال گرفته و حمام خون بین شیعیان و سایر مسلمین راه می اندازد و هیچ حرمتی از حرمین شریفین زینب کبری «سلام الله علیها » و خانم رقیه «سلام الله علیها » که هیچ، حرمت عتبات مقدسه کربلا، نجف، سامرا، کاظمین و را خواهد شکست .
جبهه جدیدی که از تفکر اسلام آمریکایی، صهیونیسم و ارهاب از کشورهای مختلف از جمله افغانستان، پاکستان، آمریکا، اروپا، یمن، ترکیه، عربستان، قطر، آذربایجان، امارات، کویت، لیبی، فلسطین، مصر، اردن و به نام جهاد فی سبیل الله تشکیل شده است، هدف نهایی اش فقط و فقط جلوگیری از نهضت زمینه سازان ظهور و در نهایت مقابله با تحقق وعده الهی ظهور می باشد و هیچ ابایی هم از کشتن و مثله کردن و سر بریدن زنان و کودکان بی گناه شیعه ندارد، کما اینکه این اتفاق را الان به وفور می توان مشاهده کرد و من دیده ام.
مسئولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر نتوانیم از پسش برآییم، شرمنده و خجل باید به حضور خداوند و نبی اش و ولی اش برسیم چرا که مقصریم.
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و بقول سید مرتضی آوینی: « این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. » انشاءالله
در پناه حق و تا تحقق وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً
إ نشا ءالله


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده