استوار یکم ارتش شهيد حسين خورابلو
اگر خبر شهادت مرا شنيدي ناراحت و غمگين مباش، افتخار كن كه پسرت در راه ا... شهيد شده است. سرافراز و سربلند باش كه از پنج پسرت يكي را از در راه خدا قرباني کردی و در راه حق هدیه دادی.


نوید شاهد آذربایجان غربی: استوار یکم ارتش شهيد «حسين خورابلو»، سال 1339 در محله امامزاده شهرستان خوي متولد شد. تا سوم راهنمایی درس خواند. سپس برای کمک به پدر، به سوی او شتافت. شانزده ساله بود که وارد ارتش شد. دوران انقلاب، در ارتش خدمت می کرد اما تا آنجائي كه مي توانست، به طور مخفیانه مردم را برای رسیدن به اهدافشان، ياري و كمك مي كرد. با آغاز جنگ تحمیلی، براي پاكسازي منطقه به پيرانشهر ، اشنويه و بانه اعزام شد. بزرگ مردی بود که مقابل دشمن می ایستاد و چنان مبارزه می کرد که همه را به حیرت وا می داشت. بالاخره روز جمعه، بیست و هفتم آذر 60 به آرزوي ديرينه خود رسید. او هنگام بالا رفتن از بلندي هاي بانه در حالیكه «سرود شهيدم» را در زير لب داشت، مورد اصابت گلوله عوامل سازمان مجاهدین خلق (منافقین) قرار گرفت و به شهادت رسید.

افتخار کن پسرت را در راه حق قربانی و هدیه دادی/ سخن شهید

بیستم فروردين سال 1339 در محله امامزاده شهرستان خوي، در هوای بهاری، کودکی متولد شد که به احترام و عزت مولا حسین(ع)، او را حسین نامیدند تا راه و زندگیش در مسیر اهداف حسین و یارانش باشد. و چه زیبا ! او هم به نامش عشق ورزید و در راه مولا قدم برداشت.
پدرش اصغر نام داشت و کشاورزی می کرد. مردی زحمتکش که تمام توانش را برای چرخاندن چرخ زندگی از راه کشاورزی گذاشته بود تا نانی حلال بدست آورد. آری حسین در چنین خانواده ای رشد و نمو یافت. کودکی بسیار آرام و ساکت  که روحی سرشار از محبت و مهرباني داشت. اکنون زمان آن فرا رسیده بود تا روحش را با یادگیری علم و دانش، بیشتر صیقل دهد. دوره ابتدایی را به خوبی خواند و وارد دوره راهنمایی شد. تا سوم راهنمایی درس خواند، سپس برای کمک به پدر، به سوی او شتافت. 
مدرسه رفتن و درس خواندن را دوست داشت اما در آن شرایط، کمک به پدر را مهمتر می دانست. او اولین فرزند خانواده بود و به خوبی سختیهای روزگار را درک می کرد و می دانست پدر و مادرش چقدر در فشار هستند. می گفت: بايستي به پدر پير خود كمك کنم و مسؤوليت خانواده را به عهده بگیرم.
شانزده ساله بود که وارد ارتش شد. حدود دو سال در كردستان خدمت كرد.  با همه روابط صميمانه و برادرانه داشت و همواره با تمام قدرت در خدمت انقلاب اسلامي ايران بود و آرزويش به ثمر رسيدن انقلاب و پيروزي اسلام و ساقط و سرنگون نمودن طاغوت و فرعون زمان بود. در ارتش خدمت می کرد اما تا آنجائي كه مي توانست، به طور مخفیانه مردم را برای رسیدن به اهدافشان، ياري و كمك مي كرد تا اینکه انقلاب شکوهمند اسلامی به پیروزی رسید.

نمازش را سر وقت می خواند و ساير بچه هاي خانواده را هم به نماز خواندن و ياد گرفتن احكام الهي تشويق مي كرد. با خواندن اعلامیه ها و آنچه می شنید، شيفته و دلباخته امام و اسلام شده بود و پيوسته در انتظار فرامين امام امت، خميني بت شكن بود.  نسبت به امام اردت خاصی داشت و به گونه ای وصف ناپذیر او را دوست داشت. 

با آغاز جنگ تحمیلی، شوری دیگر در وجودش نمایان شد و دوست داشت به جبهه اعزام شود. جنگيدن عليه دشمنان اسلام و انقلاب ايران را، وظیفه و افتخاری بزرگ می دانست. او رضايت فرمانده خود را جلب کرد و براي پاكسازي منطقه به پيرانشهر و اشنويه اعزام شد. مبارزات و فداكاري هاي بسیاری در این منطقه از خود به نمایش گذاشت سپس در عاشوراي حسيني سال 1360 به بانه عزيمت كرد. با شوری که در سر داشت، در اين جبهه نيز مانند ساير رزمندگان و سلحشوران، عاشقانه در راه اسلام و سرزمين اسلامی جنگید و از کشورش دفاع كرد. او بزرگ مردی بود که مقابل دشمن می ایستاد و چنان مبارزه می کرد که همه را به حیرت وا می داشت. بالاخره روز جمعه، بیست و هفتم آذر 60 به آرزوي ديرينه خود كه نوشيدن شربت گواراي شهادت در راه ا... و اسلام بود، رسید. او هنگام بالا رفتن از بلندي هاي بانه جهت مقابله با دشمنان زبون كه سرود شهيدم من را در زير لب داشت، مورد اصابت گلوله مزدوران امپرياليسم و جهانخوار و ابرقدرت هاي بي قدرت مجاهدین خلق (منافقین) قرار گرفت و در اثر خونريزي شديد بعد از چند ساعت در حين اينكه شهادتين را زمزمه مي كرد، به لقاءا... شتافت.

آن روز قبل از شروع شدن حمله، شهيد به همرزمانش مي گويد: «بچه ها بيائيد امروز با هم خوش  باشيم و سرود شهيدم من را با هم بخوانيم». برايم الهام شده كه امروز شهيد مي شوم. امروز ما در انتظار شهادت و شهادت در انتظار ماست.

به نقل از خانواده شهید:
حسین وصيتنامه مكتوبي ندارد ولي پيامي پيوسته در كلام داشت. همیشه تاکید می کرد: «مادر اگر من شهيد شدم، برايم گريه نكن و اگر خبر شهادت مرا شنيدي ناراحت و غمگين مباش، افتخار كن كه پسرت در راه ا... شهيد شده است. سرافراز و سربلند باش كه از پنج پسرت يكي را از در راه خدا قرباني کردی و در راه حق هدیه دادی. 
روحش شاد و راهش پررهرو باد. انشاءا...

منبع: اداره اسناد، هنری و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده