زندگی و وصیتنامه شهید سید محمود اوجانی
من با خداي خود عهد بسته ام كه جز به شهادت در راه خدا به هيچ چيزي علاقه نداشته باشم تا اينكه در هجدهم مردادماه 1362 در خاك عراق در منطقه حاج عمران در هنگام ستيز با دشمن... اما مادرو خواهرانم با شما سخنانی میگویم اولا اززحمات شما تشکرمیکنم دوستتان دارم ولی دوست داشتن شما باعث طلاق دادن معشوق نمیگردد...
عشق به شهادت در زندگی و وصیت شهید سید محمود اوجانی


نوید شاهد البرز:

"شهید سید محمود اوجانی" در سال 1340 هجري شمسي در يكي از روستاهاي طالقان به نام "اوجان چشم به جهان گشود و در سن هفت سالگي به مدرسه ده رفت و دوران تحصيلي خود را در زادگاهش گذراند و در سن دوازده سالگي مادرش را از دست داد و بعد از چند سالي به شهرستان كرج نزد برادر بزرگش آمد و در دورة شبانه براي ادامة تحصيل ثبت نام نمود و در همين حين در يكي از كارخانجات صنعتي مشغول به كار شد. اوايل انقلاب در اكثر تظاهرات شركت ميكرد تا اينكه انقلاب پيروز شد و در سال 1359 در بسيج محل كارخانه قند كرج ثبت نام نمود و پس از آموزش به جبهة حق عليه باطل اعزام گشت و در مدت دو سالي كه در جبهه بود گاهي به مرخصي مي آمد و در همين حين ديپلم خود را گرفت. وي در بهار سال 1362 در كنكور دانشگاه شرکت نمود و در دانشگاه قبول شد. ولي او بيش از هر چيزي به جبهه فكر مي كرد و

نقل قول از خانواده است که

چندين بار خانواده به ايشان پيشنهاد ازدواج دادند ولي در جواب مي گفت: من با خداي خود عهد بسته ام كه جز به شهادت در راه خدا به هيچ چيزي علاقه نداشته باشم تا اينكه در هیجدهم مردادماه 1362 در خاك عراق در منطقه حاج عمران در هنگام ستيز با دشمن زبون به فيض شهادت نائل آمد و پیکر پاکش در امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شد.

فرازی وصیت نامه شهید سید محمود اوجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

اینجانب برای دفاع ازاسلام و حیثیت انقلاب اسلامی و دفاع ازمملکت اسلامی به فرمان بزرگ رهبر مسلمانان جهان و مرجع عالیقدرم حضرت امام خمینی (ره) به جبهه حق علیه باطل شتافتم وامید است که خون ما نهال نو پای اسلامی را بارور کند وشهادت ما موجب آگاهی و رشد فکری جامعه جهانی اسلام گردد. انشاالله.

ای کاش بازماندگان، خون شهیدان را زیرپانگذارندو فراموش نکنند و حال که این رزمندگان جوان و تازه شکفته خود را ازلذایذ زندگی بیرون کردند و میکنند .

بازماندگان شهیدان و غیرشهیدان مسلمان کسانیکه شهید نداده اند نیزحسین وار و زینب وار زندگی کنند و معرفت و شرف را فراموش نکرده و همیشه به یادداشته باشند که روزی فرزندانی هم بودند بین آنها و رفتند وجانشان را فدای اسلام و قرآن و ملت و انسانیت و قانون الهی کردند و با شناخت حقیقت این کار را کردند و آنگاه حقیقت ها را درلوحه های نوشتند و برای شما گذاشتند بخوانید دروصیت نامه های آنان حقیقت را تا بیابید.

فوق هرنیکوکاری نیکی است تا وقتی که انسان درراه خداکشته شود که بالاتر از آن دیگرنیکی نیست و هیچ قطره ای نزد خداوند محبوب ترازقطره خونی که درراه خدا میریزد نیست.

بنام خداوند بخشنده مهربان و تنها معبود رزمندگان اسلام و معشوقی که همه مومنین عاشق اویند و معشوقی که به مانند او نباشد و آنگاه بنام 14 معصوم و نایب برحق آنان رهبرکبیرانقلاب و بزرگ مرد تاریخ امام خمینی و آن گاه به نام امت شهید پرور ایران زمین ومومنان آن و دیگرکرانه های جهان و با درود فراوان به ارواح پاک شهیدان .

پدرجان دوستت دارم به اندازه ای که هنوز سراغش را کسی ندارد و اما بیش ازاین معشوقی دارم که ازشما عزیزترو پرارزش تراست کسی که مرا به عنوان امانت به شما سپرده و حال شاید طلب کند و شاید هم هنوزاحتیاج نداشته باشد .

به هرحال روزی طلب خواهد کرد و این عشق که من نسبت به تو ای پدردارم ازهرموجودی احتیاج نداشته باشد به هرحال روزی طلب خواهد کرد و این عشق که من نسبت به تو ای پدردارم ازهرموجودی جز خالق موجودات و بندگان او چون معصومین ازدیگران ساقط است .

حال خداوند عاریه ای که من بودم به شما داده بود حالا میخواهد پس بگیرد پس هیچ ناراحتی ندارد و به جای اینکه بخواهی ناراحت باشید خوشحال باش که توانستی امانت اورا درست نگه داری و به او بسپاری همانطوری که خودش خدا میخواست .

اما مادرو خواهرانم با شما سخنانی میگویم اولا اززحمات شما تشکرمیکنم دوستتان دارم ولی دوست داشتن شما باعث طلاق دادن معشوق نمیگردد.

به هرحال ازشما چند چیز میخواهم مادر خواهرانم فریادتان بلند باشد به قدری که دشمن بلرزد و لحظه ای دریغ نکنید چون زینب س انقلاب و امام را یاری دهید به خدا سوگندیاد میکنم اگرشما دراین دنیا نسبت به این انقلاب و روحانیت و امام کوچکترین بی لطفی کنید بدانید که روح مرا دارید آتش میزنید .

بدانید که مرا درظلمت نگه داشته اید یعنی اینکه اتاق کوچک من ازنورمحروم است ومرا داریدعذاب می کنیداما لحظاتی که شما درنمازهای جمعه وجماعت مسجد محل شرکت میکنید وامام و انقلاب و روحانیت را یاری میدهید .

من دراتاق کوچک و نورانی هستم و چراغها مانند منورآنجا را روشن می کنندو این روشنی به دلیل انجام کارهای شماست. روح من همیشه درمیان شما خواهد بود و شما را خواهددید ولی درساعاتی که کارشما عکس توصیه های بالا است، روح من در زنجیراست قادربه حرکت نیست واما فعلا خدا حافظ .

اما برادران عزیزم که اگر کسی برادری را ازدست بدهد کمرش می شکندیادتان نرود که من درچه خطی بودم وبرای چه ازپیش شما هجرت می کنم. شما را امین این خط میکنم لحظه ای ازاین خط خارج شدن باعث در آتش افکندن روح من است یعنی لحظه ای مخالف امام عزیزم و روحانیت محترم سخن میگویید.

یادتان باشد که من عذاب می کشم این سخنان را حقیقتا می گویم ولی درعوض لحظاتی که به آنها یاری میدهید و دشمنان آنان را سرکوب می کنید روحم شاد است و درمیان شماسخنان شما رامیشنوم.

برادران عزیزم من میروم به امید شما که آینده را شهید نکنید، آری! برادرانم باید رفت اما چگونه رفتن را باید تصمیم بگیرید، انسانها همه میمیرند حتی در بستر و در مبارزه با یک بیمارکه باشند باید بمیرند.

چرا انسان زیبا نمیرد ؟
پس کشته شدن انسان درراه خدا ودرمیدان جنگ علیه کفارو تکذیب کنندگان خدا بسیارجلیل تر و زیباتر است.

آری! برادران عزیزم نکند در رختخواب ذلت بمیرید که امام حسین ع درمیدان نبرد شهید شد.ای برادرانم! مبادا در غفلت بمیرید که امام علی (ع) د رمحراب شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیریدکه علی اکبر حسین (ع) درراه حسین (ع)و با هدف شهید شد.

و اما بالاخره خانواده عزیزم مبادا ازرفتن فرزندتان به جبهه پشیمان باشید و یا ازبچه های دیگرتان جلوگیری کنیدکه فردا در محضرخدا نمیتوانید جواب حسین (ع) و زینب (س) وفاطمه (س) و علی (ع) را بدهید.

واما خانواده عزیزم درامام بیشتردقیق شوید وسعی کنید عظمت اورا بیابید و خودرا تسلیم او سازید و صداقت و اخلاص خود راهمچنان حفظ کنید .

آری خانواده عزیزم نکند یک موقع روی سنگ قبر من بنویسید جوان ناکام شهید زیرا من با کام تمام که شهادت باشدازدنیا رفتم .

واما سلام به رهبرعزیزم برسانیدو بگویید تا آخرین قطره خونم سنگراسلام را ترک نکردم و ازفرمان رهبرم نافرمانی نکردم تا اینکه ازجانم گذشتم واما برادرعزیزم اکبر دعای کمیل و توسل و غیره را برگزارکنید یعنی چون ازطرف بسیج جمع میشوند و هرهفته به خانه یکی میروند و دعای کمیل و توسل را برپامی کنند.

شما هم جهت یادبود من لااقل هرچند وقت یکباراین جلسه دعا را درخانه بگیریدو ازبسیج دعوت کنید تا دراین اجتماع شرکت کنند تا من هم درمیان مجلس شما و درخانه بغل دست تو بنشینم و تو را ببینم و با لطفی که درحق من می کنید و جهت یادبودم مجلس باشکوه را برپامی کنید، ازشما تشکرمیکنم البته شاید شما مرا نبینید ولی من شما را خواهم دید.

برادرجان! ازیک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و ازدیگرسو باید شهیدشویم تا آینده بماند هم باید امروزشهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود عجب دردی !؟

چه می شد اگرامروز شهید می شدیم و فردا زنده می شدیم ودوباره شهید شویم آری همه یاران به سوی مرگ رفتند درحالیکه نگران فردا بودند پس برادرجان میبینی که مامیرویم دیگربرنمی گردیم تا روز موعود و قیامت.

امیدمان شما هستیدکه نگذارید فردا شهید شود بوسیله پست و فرومایه .

ما امروز شهید می شویم شما نگذاریدآینده شهید شود این تنها پیام مهم شهیدان است من با امامم میثاق بستم و رفتم واگردوباره زنده شوم به همان عهد وفادارخواهم بود.

حتی اگرمیلیون بار زنده شوم و دوباره بمیرم بازبه عهد خود وفادارخواهم بود حتی اگربارها درآتش بیندازیم و دوباره زنده گردم بازدرراه امام عزیزخمینی بت شکن شمشیرخواهم زد و با دشمنان او خواهم جنگید پس حالا که من دیگرزنده نمیشوم شما جای من بجنگید .

آنکس که تو را شناخت جان را چه کند

فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هردو جهانش بخشی

دیوانه تو هردو جهان را چه کند

هرکه مراطلب کند میابد و هرکه مرا یافت میشناسد وهرکه مرا شناخت دوست میدارد وهرکه مرا دوست داشت بمن عشق میورزد و هرکه به من عشق ورزید من نیز بدو عشق میورزم و هرکه را عاشق شدم، می کشم هرکه را کشتم خونبهای او برمن است و هرکه راکه خونبهای او برمن است خود، دیه وخونبهای اوهستم.

خانواده عزیزم برایم دعا کنید که من درزمره شهیدان قرارگیرم خداحافظ خدایا خدایا ترا به جان علی و جان زهرا تا انقلاب مهدی حتی کنارمهدی خمینی را نگهدار.

سید محمود اوجانی 10 /3 /62

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده