خاطرات جانباز شهید اسماعیل مطلب نژاد (1)
در میان خاک و سنگرهای دشمن بودیم که من ضامن نارنجک را کشیدم و کمی سینه خیز رفتم تا نارنجک را بیاندازم اما یکدفعه ضربه ای محکم بر سرم وارد شد که آن لحظه احساس کردم که یک چشمم افتاد.


نوید شاهد آذربایجان غربی: جانباز 70 درصد اسماعیل مطلب نژاد، یکم مرداد سال 35 در خانواده پاک و متدین در ارومیه، قدم در دنیایی می گذارد که با باید از سختیها بگذرد و با امید به خدا قدم در راهی بگذارد که سعادت همیشگی را به دنبال خود دارد. اسماعیل مطلب نژاد راه خود را انتخاب و در این راه در بیستم اردیبهشت سال 61 در شلمچه دو چشم خود را در راه خدا و برای خدا اهدا می کند، سالیان سال بود که با این آشنا شده بود تا اینکه چهاردهم آبان سال 93 به همرزمانش می پیوندد. 
اینک به خاطراتی از خود جانباز شهید اسماعیل مطلب نژاد گوش فرا دهیم: 

فیلم/ لحظه جانباز شدنش را توصیف می کند؛ جانباز شهید اسماعیل مطلب نژاد


مرحله آخر عملیات، ساعت 12 شب بود که دسته ما را پشت خاکریز آوردند، مدتی پشت خاکریز ماندیم سپس زیر قرآن گذشتیم و سپس از خاکریزها که نقطه کور بودند، بالا رفتیم و وارد خاک عراق شدیم تا آنها را به اصطلاح از پشت قیچی کنیم.
مقداری از مسیر خاک عراق را به ستون یعنی یک به یک پشت سر هم رفتیم تا اینکه آتش بازی شروع شد بطوریکه با دشمن، نفر به نفر مبارزه می کردیم. من آخرین نفری که در این حین دیدم آقای چرخیان بود، من از ایشان یاد گرفته بودم که ابتدا ضامن نارنجک را بکشم و سپس پرت کنم. در میان خاک و سنگرهای دشمن بودیم که من ضامن نارنجک را کشیدم و کمی سینه خیز رفتم تا نارنجک را بیاندازم اما یکدفعه ضربه ای محکم بر سرم وارد شد که آن لحظه احساس کردم که یک چشمم افتاد. در همان حال خودم را به مردن زدم تا دشمن تیر خلاص نزند.
مدتی که گذشت صدای امدادگران را شنیدم، کمی که دقت کردم متوجه شدم که ایرانی هستند؛ برای همین رمزیکه در عملیات داشتیم را چند بار با صدای آرام گفتم تا صدای مرا بشنوند. آنها متوجه من شدند و مرا پشت خاکریز در داخل تانکی بردند که پر از جنازه بود. آنجا بیهوش شدم و وقتی به هوش آمدم دیدم در بیمارستان جندی شاپور اهواز هستم.

منبع : بنیاد شهید آذربایجان غربی



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده