در آذر 62 ، کمین خوردم و به دست نیروهای ضد انقلاب افتادم. لحظه های سخت و پرمخاطرۀ آ نروزها را فراموش نمی کنم.
به خدا توکل کنید!

در آذر 62 ، کمین خوردم و به دست نیروهای ضد انقلاب افتادم. لحظه های سخت و پرمخاطرۀ آ نروزها را فراموش نمی کنم. تازه، وقتی را ههای صعب العبور را پیاده پشت سر گذاشتیم ما را تحویل عراقی ها دادند.

از این زندان به آن زندان می رفتیم. زندان کرکوک، زندان الرشید، زندان کرادۀ بغداد، زندان ظفرانیه، عامریه، تکریت و اربیل.
زندان عامریه با چهل، پنجاه اتاق، در زیر زمین قرار داشت. همۀ اتاق ها پر از زندانی بود. آن جا با «اکبر صیادی » هم بند بودیم؛ مردی که برای ما امیدآفرین و آرام شبخش بود. او با صدای بلند دعا
می خواند و قرآن تلاوت می کرد.
ساعت های خاصی که در راه روها به هم برمی خوردیم به همه روحیه می داد. می گفت: «شما در برابر زورگویان قد برافراشته اید. مرد باشید. از مردن نهراسید. به خدا توکل کنید و از نماز غافل نشوید. »
بعثی ها از مقاومت او مضطرب می شدند. نمی توانستند او را آن گونه مقاوم ببینند.
چندین بار او را بردند و شکنجه کردند. وقتی دیدند راه به جایی نمی برند، در زیر شکنجه، ضربه های سختی بر سر او وارد کردند و صیادی شجاع، بر اثر خونریزی مغزی شهید شد.
آزاده کاکاخاص شهبازی در کتاب شهدای غریب
منبع: غریبانه ها/ کنگره ملی تجلیل از شهدای غریب آزاده/ علی رستمی/ 1393
برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
سید حسن
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۱۶ - ۱۴۰۱/۰۶/۰۸
0
0
سلام و درود خدا بر تمامی شهدا جنگ تحمیلی ،شهدای مدافع حرم ،شهدای امنیت و سلامت و شهدای اسلام
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده