شهید خرداد ماه
شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۴۹
شهید سید حسن حسینیان فرزند سید کمال در سال 1344 در دستجرد از توابع قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 30/3/67 در منطقه عملیاتی والفجر ده به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 
از بنیاد شهید تشکر فراوان دارم که این حرکت جالب و زیبا را برای احیاء نام شهدا شروع کرده­اند و همۀ اینها ان شاءالله نزد خداوند محفوظ خواهد بود. مقام شهید خیلی رفیع است. الشّهید ینظر بوجه الله. «شهید به وجه الله نظر می­کند.» عالم غیب برای او عالم شهادت شده و به همین دلیل به او شهید می­گویند. این برادر عزیز ما صداقت و پاکی عجیبی داشت و در عالم ظاهر و الفاظ بی­معنا خود را گم نکرده بود. سیّد حسن از همۀ ما بیشتر در جبهه بود. حدود شصت ماه در جبهه­ها مقابل دشمن جنگید و دو نوبت هم در جبهه مجروح شدند. سید حسن خیلی بی­باک و متهوّر بود. کسی که این همه در جنگ شرکت داشته دیگر منطقه در دست او موم نرمی شده بود. با مردم بسیار خوب بود و احترام پدر و مادر را خیلی نگاه می­داشت. با بچه­ها هم خیلی مهربان بود. در شهادت او همه گریستند و متأثر شدند. این شهید هم خیلی انقلابی بود و هم مردم­دار. در ایّام شروع انقلاب هم در مسجد به شعار دادن علیه رژیم پهلوی خیلی اقدام کرد و واقعا بچّۀ با محبّتی بود. خیلی در جبهه­ها بود تا خداوند او را فدایی راه قرآن قرار داد.

ـ سنگ مزار برادر

 روی مزار او یک بیت شعر حک شده است: جان داده در ره عقیده/ مظلوم چو من کسی ندیده

ما فکر می­کنیم این یک بیت شعر به آن حجّار الهام شده بوده که روی سنگ قبر اخوی ما حکّ کرده است. چون متن سنگ مزار ایشان توسط هیچکدام از برادرانمان نوشته نشده بود. در آخرین لحظات عمرشان غسل کرده بودند و با طهارت کامل بر اثر اصابت ترکش به سفیدی ران و خونریزی شدید که برایش به وجود آمده بود به شهادت نائل آمدند. طبق گفتۀ همرزم برادرم، آخرین سفارش ایشان دربارۀ دختر 7 ماهه­اش بوده که ما مراقب او باشیم. پدرمان در فراق ایشان واقعا متأثر بود و نهایتا 5 ماه بیشتر زنده نبودند و به رحمت ایزدی پیوستند.

ـ از جمله ویژگی­های اخلاقی ایشان که ما 5 برادر را که خوشبختانه همگی از پاسداران جمهوری اسلامی ایران می­باشیم ممتاز کرده بود این بود که ایشان فوق العاده صداقت داشتند و ساده بودند. آن قدر ساده و بی­غلّ و غش بودند که همۀ ما به سادگی ایشان غبطه می­خوردیم. ایشان افتخاری را برای ما و خانوادۀ ما و همچنین شهر ما آفریدند که ما الان در سایۀ آن به زندگی خود ادامه می­دهیم. از ابتدا با قرآن و مفاتیح و روحانیّت در ارتباط بود.

این همه شهد و شکر کز دهنم می­ریزد/ مزد صبری است که آن شاخه نباتم دادند

او مزد خود را فقط با شهادت دریافت کرد. مزد پاکی و صداقت! او در بارگاه الهی هم اجر شهادت دارد و هم اجر صبر! خدایش رحمت کند.

ـ پذیرایی از عراقی­ها

سیّد حسن خیلی خوش برخورد و شوخ طبع بود. یک بار مادرم به او گفت: شما در جبهه چه کار می­کنید؟ سیّد حسین با یک لبخند ملیح گفت: مادر ما در آنجا به عراقی­ها خربزه می­دهیم و از آنها پذیرایی می­کنیم! «منظورش خمپاره و ... بود.» مادرم گفت: عراقی­ها کوفت بخورند. خربزه­ها را خودتان بخورید و به عراقی­ها زهر مار بدهید!!

ـ در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی یک شور عجیبی بین جوانان دستجرد وجود داشت. این شور عجیب هم درون وجود شهید سیّد حسن بود و هم قاسم سبزعلی که خدایشان رحمت کند. من به یاد دارم یک بار که قرار بود ما علیه رژیم منحوس پهلوی در همین دستجرد برنامه­هایی را اجرا کنیم و شعار «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» را دیگر به دهان مردم جاری سازیم، یک گروه را با هماهنگی برادر بزرگمان جناب حاج رضا حسینیان سازماندهی کردیم. در این میان سید حسن بود، شهید قاسم سبزعلی هم بودند و انصافا خیلی با شور و حرارت هم بودند. اتفاقا در آن برنامه هم جناب آقای گنجی (واعظ مشهور و خطیب توانا) نیز جهت امور دینی و برپایی منبر به دستجرد آمده بود. ما برنامه­هایمان را با جناب گنجی هماهنگ کردیم و قرار شد که کار را به این نحو شروع کنیم که زمانی که حجه الاسلام گنجی در بالای منبر مطالبی را مطرح می­کند از چند جای مختلف مسجد افرادی بلند شوند و کوبنده و پر شور صدای مرگ بر شاه و شعار درود بر خمینی را بلند سر دهند. سیّد حسن یکی از افرادی بود که برای شعار دادن انتخاب شد. ولی ما یک مشکلی داشتیم و آن این بود که نمی­خواستیم افراد شعار دهنده لو بروند و معرّفی شوند. لذا با شهید قاسم سبزعلی هم برنامه­ریزی کردیم که زمانی که حجه الاسلام گنجی (حفظه الله) برای شروع به مرثیه می­خواهند وارد شوند شما با مهارتی که دارید برق مسجد را کاملا قطع کنید و چون ایشان در این امور وارد بود و از مسایل فنّی سر درمی­آورد به بالای منبر رفت تا کار را به انجام برساند. نیم ساعت از منبر جناب حاج آقای گنجی گذشت و ما به همان ساعتی رسیدیم که باید کار را انجام می­دادیم. به موقع شهید سبزعلی برق مسجد را کلا تاریک و قطع نمود و افرادِ از قبل انتخاب شده کوبنده شعار «مرگ بر شاه» را سر دادند. بالتبع مردم نیز بلند صدای «مرگ بر شاه» را سر داده و از آن به بعد کار شعار و راهپیمایی با همّت این شهیدان در دستجرد بالا گرفت تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران!

منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده