"سالروز شهادت شهید مجید چهار دولی"
سلام بر مادر خوب و عزیزم امیدوارم که حال تو خوب باشد و اگر از احوال اینجانب خواسته باشی به دعاگویی شما مشغولم مادر تو واقعی مادر بودی چون این را به من ثابت کردی، مادر من آن روز ها که تو در کوچه­ها دنبال من می آمدی

نویدشاهدالبرز:

"شهيد مجيد چهاردولي در سال 1343 در دهستان جوكار از توابع شهرستان ملاير در خانواده ايي مذهبي به دنيا آمد و پس از طي دوران كودكيش در تهران وارد دبستان شد و تا پايان دوره ابتدايي در دبستان امير سليماني بود و بعد از آن همراه خانواده اش به كرج نقل و مكان كردند و شهيد دوره راهنمايي را نيز با موفقيت به پايان رساند و پس از آن در زمان اوج گيري انقلاب اسلامي شهيد با وجود سن كمي كه داشت در اكثر راهپيمايي ها و تظاهرات بر عليه رژيم منحوس پهلوي شركت مي كرد و در پخش اعلاميه هاي امام بسيار كوشش مي نمود و پس از پيروزي انقلاب اسلامي و با شروع جنگ تحميلي شهيد نيز همانند ديگر جوانان غيور اين مملكت اسلامي خود را براي خدمت شريف سربازي آماده نمود و خويش را معرفي مي كرد و پس از ديدن آموزش هاي لازم عازم جبهه هاي جنگ حق عليه باطل گرديد و پس از مدت ها رزم بي امان و حماسه آفريني ها در برابر دشمن خوار و زبون با اينكه تازه ازدواج كرده بود باز هم دفاع از مملكتش و ناموسش را مقدم بر هر چيز ديگر دانست و سرانجام در تاريخ سی ام اردیبهشت 1362 در رقابيه به درجه رفيع شهادت نائل گرديد و به خیل عاشقان پیوستند.


نامه شهید به خانواده

به نام خداوند بزرگ و مهربان شما

به نام او که هستی آفرید و او که کاخهای ستم را زیر و رو کرد. به نام امام امت خمینی بت شکن آن رهبر بزرگ که واقعی رهبر بود و سخنان خود را آغاز می کنم.

اول چند کلامی با پدر بزرگ مهربانم سخن دارم.

سلام بر پدر خوب و مهربانم بر پدری که چنین فرزندی آفرید که جان بی قابل خود را نثار خاک میهن و دین خود کرده، پدر من از زحماتی که شما برای من کشیدی بسیار سپاسگذارم آن زحمات که هیچوقت نتوانستم، آن را جبران کنم پدر بدان وقتی که من به چهره تو می نگرم، افتخار می کنم و احساس غرور می کنم که چنین پدری دارم. پدر امیدوارم که از مرگ من و یا شهادت من ناراحت نشوی و افتخار کنی، درست است 18 سال زحمت کشیدی ولی باید فکر آن دنیا هم کرد که تو مونس و یاوری داشته باشی. پدر به خدا به پدری چون تو افتخار می کنم و امیدوارم که برای من گریه نکنی چون من شهید شده­ام.

سلام بر مادر خوب و نازنینم و مهربانم

سلام بر مادر خوب و عزیزم امیدوارم که حال تو خوب باشد و اگر از احوال اینجانب خواسته باشی به دعاگویی شما مشغولم مادر تو واقعی مادر بودی چون این را به من ثابت کردی، مادر من آن روز ها که تو در کوچه­ها دنبال من می آمدی و مرا به درس خواندن تشویق می کردی، هرگز فراموش نمی کنم و آن روزهایی که در هنگام مریضی مرا به دوش می گرفتی و به بیمارستان می بردی و خیلی کارهای دیگر.

خلاصه مادر من خیلی به تو زحمت دادم، امیدوارم که مرا ببخشی و شیرت و زحمتهایت را حلالم کنی، مادر من چیزی بجز غم برای تو نداشتم.

مادر نمیدانم چه جور از تو قدردانی کنم، اگر وقت این کار را داشته باشم، از تو قدردانی می کنم که سختی­هایی که بتو داده­ام، فراموش کنی مادر امیدوارم که با پدرم بسازی و امیدوارم که از مرگ یا شهادت من ناراحت نشوی و به من هم و همسالان من افتخار کنی.

دوستت دارم، دوستت دارم تا دنیا دنیا است. مادر تو این را بدان که من نمی­میرم و برای من گریه نکن چون در این صورت من عذاب می کشم.

خدمت برادر عزیزم عباس

سلام ای عباس امیدوارم که حالت خوب باشد عباس جان و امیدوارم که مرا ببخشی چون من تو را خیلی اذیت کرده­ام. عباس جان بدان من تو را دوست دارم چون تو عصای دست من بودی و جای چنگهایی که در صورت تو انداخته­ام یادگاری نگه دار عباس درس بخوان و جای مرا در خانواده پر کن عباس مادرمان را اذیت نکن و حرفهای او را گوش کن چون بهشت زیر پای مادر است عباس اگر مادرمان را اذیت کنی، مرا عذاب داده­ای؛ این را بدان! و فراموش مکن عباس چون چیزی در زندگی ندارم به تو بدهم و کار و سنگر و نوارهایم را بتو می دهم.





منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده