شهید اردیبهشتمحمدرضا توکلی مطلق
پنجشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۳۰
شهید محمدرضا توکلی مطلق فرزند احمد در سال 1334 در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. او در تاریخ 31/2/60 در جبهه سوسنگرد به آرزوی خود رسید و به مقام والای شهادت نائل گشت.

 

مادر شهید از پسرش تعریف می­کند می­گوید: پسرم روابط خوبی با ما داشت و با من و پدرش خیلی مهربان بود، از دوران نوجوانیش خیلی علاقه به امام خمینی و سخنرانیش بود و هر جا که می­شنید امام قرار است صحبت کند خودش را به آنجا می­رساند و می­گفت مامان بالاخره امام خمینی محمّد رضا را بیرون می­کند. شهید محمّد رضا توکلی در طول دوران انقلاب در پخش اعلامیه­ها و سخنرانیهای امام شرکت می­کرد و نوارهایش را به منزل می­آورد و من برایش پنهان می­کردم پدرش به او می­گفت من بالاخره می­ترسم که تو را دستگیر کنند ولی محمّد رضا می­گفت بابا نگران نباش جّد خود آقا امام خمینی ما را حفظ می­کند.

مادر می­گوید پسرم پیش پدرش کار می­کرد و چون با پدرش می­رفت بازار و برمی­گشت هر موقع که پدر را می­برد یا می­رساند پیش من می­آمد و می­گفت مادر جان کاری نداری که برایت بکنم و همیشه به من و پدرش احترام خاصّی می­گذاشت هیچ وقت جلوتر از پدرش قدم برنمی­داشت و همیشه درب ماشین را برای پدرش باز می­کرد و می­گفت احترام پدر و مادر واجب است. بعضی وقتها از جبهه تعریف می­کرد می­گفت مامان در جبهه همۀ بچّه ­ها مثل هم هستند و ساده زندگی می­کنند و غذای ساده می­خورند و همه با هم مثل برادرند و هر وقت که به مرخصی می­آمد کارتن بزرگ پودر بچّه برای پاهای رزمندگان که تاول می­زد و یا کمپوت برای خودن آنها می­خرید و به جبهه می­برد.  

شهید با پسر دائی­اش با هم در جبهه بودند. پسر دائی­اش تعریف می­کرد و می­گفت محمّد رضا همیشه غسل شهادت می­کرد و به من می­گفت که من بالاخره شهید می­شوم ولی جنازۀ من را حتماً برای پدر و مادرم ببرید چون آنها خیلی غصّه می­خورند و ندیدن من به ایشان خیلی مشکل بوده پدرش همیشه می­گفت من می­دانم محمّد رضا با این شوقی که در کارها و رفتن به جبهه دارد بالاخره به مقام بلند شهادت می­رسد و همین هم شد و او به آرزوی خود رسید. والسّلام

منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده