برگفته هایی از خاطرات شهدا
اگر آب نبود حتماً تیمم می کرد و نمازش را می خواند.

با این که اختلاف سنمان زیاد بود اما نشست و برخاست کردن با او را دوست داشتم. اولین چیزی که از او در ذهنم مانده، مربوط به زمانی است که نوجوان بود و در بیابان به پدرش کمک می کرد. اگر آب نبود حتماً تیمم می کرد و نمازش را می خواند.

با وجود خستگی به یاد ندارم پایش را جلوی من که دایی اش بودم دراز کرده باشد. از راه که می رسیدم حتماً جلوی پایم بلند می شد.

برگرفته از خاطره اسماعیل اسیری (دایی شهید)


منبع : اسناد / بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده