ویژه نامه شهیدان رجایی و باهنر " مردان آسمانی"
چهارشنبه, ۰۳ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۳۴
پس از اداى سوگند توسط بنى صدر نام دو تن به عنوان نخست وزير مطرح شد كه يك نفر فرد پيشنهادى رئيس جمهور و ديگرى فرد پيشنهادى حزب جمهورى اسلامى بود. نخستين فردى كه به عنوان شخص مورد نظر رئيس جمهورى مطرح شد سيد احمد خمينى بود و شخص مورد نظر حزب هم جلال الدين فارسى. پيشنهاد سيد احمد خمينى با مخالفت امام مواجه شد و پس از آنكه پيشنهاد جلال الدين فارسى منتفى گرديد، بنى صدر، مصطفى ميرسليم را به مجلس معرفى كرد كه وى نيز با عدم تمايل نمايندگان مجلس مواجه شد و بنى صدر پيشنهاد مسكوت گذاشتن نخست وزيرى وى را داد .
نوید شاهد: چهارسالش بود كه پدرش را از دست داد. با فقر از همين دوران آشنا شد. در فقدان پدر، مادر نان آور خانه شد. در زيرزمين خانه به شكستن بادام و گردو و پاك كردن پنبه مشغول بود و از همين راه با درآمد ناچيزش هزينه زندگى بخورونميرى را تأمين مى كرد. رجايى كوچك سرانگشتان ترك خورده مادر را مى ديد و تا عمق جانش از رنج مادر و ندارى و تنگدستى رنج مى برد. اين مشاهدات او را برانگيخت كه در همان دوران كودكى به فكر معاش خانه بيفتد و همزمان با تحصيل در دوره دبستان در مغازه خويشاوندى به شاگردى مشغول شود. شايد كمى از بار سنگين مادر بكاهد. ۱۴ سالش شد. به فكرش رسيد از قزوين به تهران بروند. شايد كارى بهتر برايش فراهم شود. رجايى نوجوان به هر درى سركشيد، شاگرد مغازه آهن فروشى شد، به دستفروشى پرداخت، هر روز فروش جنسى را تجربه كرد. روزها را به تلاش براى گذران زندگى خود و مادر رنجديده اش مى پرداخت و شب ها به كلاس درس مى رفت. دوسال به همين منوال گذشت، قبل از نهضت ملى شدن نفت آخرين بساطى كه براى دستفروشى پهن كرد در سبزه ميدان بود. مأموران حكومت رزم آرا طى يورشى به دستفروشان به قلع و قمع آنان پرداختند و اين تنها امكان كسب و كار را نيز از او سلب كردند. اين روزها ذهن رجايى جوان درگير يافتن راهى براى امرار معاش روزانه بود. مادر پيرش را ياراى كاركردن بيشتر نبود. ولى آخرين راه هاى كسب درآمد هم برروى او بسته شده بود. سرانجام به صورت پيمانى به استخدام نيروى هوايى درآمد. حقوق ثابت ولو اندك ارتش تا حدى به زندگى او رونق و ثباتى بخشيد و از دغدغه نادارى تا حدى كاست. در پنج سالى كه در ارتش خدمت كرد درس را هم پيگيرانه ادامه داد و ديپلم گرفت. در همين سال ها بود كه او به جريان هاى مذهبى و سياسى موجود راه پيداكرد. با جريان نواب صفوى آشناشد، در فعاليت هاى جبهه ملى مشاركت كرد، مسجد هدايت و سخنرانى هاى گرم طالقانى را شناخت و گمشده اش را در اوجست. اين آشنايى آتشى در دل او افكند كه ديگر خاموش نشد و او را به عرصه هاى ديگر سياسى كشاند. بعد از كودتاى سال ۱۳۳۲ در جريان تصفيه نيروى هوايى او را به نيروى زمينى فرستادند كه موجب اعتراض وى واقع شد. همين مسئله بهانه اى شد كه او در سال ۱۳۳۴ از ارتش استعفا كرده و به شغل معلمى روى آورد. او فقر و محروميت را با جان و پوست خود چشيده بود و در اين سال ها همدردان خود را نيز ديده بود كه در بدترين شرايط در گوشه و كنار سرزمينش عنوان زندگى را با خود يدك مى كشند . آموزه هاى طالقانى با اين مشاهدات زجرآور درهم آميخت و او را به فكر يافتن راه نجاتى ديگر انداخت. اما اين بار ديگر به فكرنجات خود از چنگ فقرنبود كه به نجات ملتش مى انديشيد. با اعلام تشكيل نهضت آزادى در سال ۱۳۴۰، او به اين جريان گرايش پيداكرد و سال بعد به عضويت آن درآمد. سال ۱۳۴۱ تصميم به ازدواج گرفت. ۲۹ سالش بود و به خواستگارى دخترى ۱۹ ساله از آشنايان رفت. برخلاف عرف جارى كه حداقل با وعده وعيدها نويد زندگى خوشى را به همسرشان مى دهند، او صادقانه از ندارى مال ومنال و داشتن بيمارى و ضعف هاى نفسانى خود سخن گفت. صداقت او مهمترين جاذبه اى بود كه همسرش را به سوى او كشاند. همسرى كه با اين انتخاب نشان داد با ديگر همسالانش متفاوت است، نگاهى ديگر به زندگى دارد و سودايى پرشور در سر. اولين آزمايش اين زوج خيلى زود سررسيد. يك سال از ازدواج آنها نگذشته بود كه رجايى را در قزوين همراه با اعلاميه هاى نهضت آزادى بازداشت كردند. كسى نفهميد و هنوز هم نمى داند در يك ماه ونيمى كه رجايى زندان بود همسر جوانش كه به اميدى به خانه اين مرد آمده بود چه شب ها و روزهايى را گذراند و چه نگرانى ها و تشويش هايى در لحظه لحظه هاى آن دوران به جان و روح او چنگ انداخت. اما گويى تقدير براى او رؤيايى ديگر داشت. با دستگيرى سران نهضت آزادى و محاكمه آنان فعاليت نهضت نيز از اوج افتاد. اما رجايى پس از آزادى نيز نتوانست آرام بنشيند. گرچه در اين سال ها در مدرسه كمال و امثال آن به تدريس مشغول بود و كار فرهنگى و روشنگرى براى دانش آموزان را سخت پى مى گرفت، اما همچنان در فكر راهى عمومى تر و فراگيرتر بود. پس از دستگيرى اعضاى مؤتلفه اسلامى با تعدادى ديگر از باقيمانده آنان جمعى سازمان دادند كه در قالب جريانى رسمى و خيريه به نام بنياد تعاون و رفاه اسلامى فعاليت خود را شروع كرد. اين جمع ضمن آن كه به فقرا و محرومين كمك هايى مى كرد، براى ارتباط فعالان سياسى نيز پوشش رسمى مناسبى فراهم كرده بود. اما در پس سال هاى سكوت و خفقان قبل از ۵۰ به تدريج جريانى ديگر به ظهور رسيد كه خيل عظيمى از نيروهاى فعال و مبارز را به خود جذب نمود. رجايى كه با سران سازمان مجاهدين در انجمن اسلامى دانشجويان آشنا شده بود نيز به اين جريان پيوست. تنها امكانى كه داشت خانه شخصى اش بود كه هرزمان لازم بود در اختيار اعضاى سازمان قرار مى داد. همسرش در همه اين مراحل كه بى شك هزينه هنگفتى دربرداشت همراه و ياور او بود. او كه با اعضاى كادر مركزى سازمان در زمان هاى مختلف آشنايى و ارتباط داشت چنان با آرامش و متانت رفتار مى كرد كه به رغم ضربه هاى متعددى كه به سازمان وارد آمد ساواك به ارتباط وى پى نبرد. او با احمدرضايى، رضا رضايى و بعد از آن بهرام آرام و لطف الله ميثمى در ارتباط بود. در مدرسه رفاه نيز با پوران بازرگان همسر حنيف نژاد قبل از مخفى شدن وى همكار بود. بعد از مخفى شدن پوران، رجايى برخى مدارك و نوشته هاى او را در منزل خواهرش پنهان مى كند. يكى از اين كتاب ها توسط خواهرزاده به شخص ديگرى داده مى شود. با دستگيرى وى و گرفتن كتاب مورد نظر سرانجام ساواك به رجايى مى رسد. در ۱۱ ارديبهشت ۱۳۵۳ رجايى دستگير مى شود. ساواك از او رابطه سازمانى مى خواهد و رجايى منكر اين رابطه مى شود. بازجويى و شكنجه هاى طاقت فرسايى را تحمل مى كند بدون اينكه اطلاعاتى درباره سازمان و ارتباط هاى خود بگويد. فعاليت هاى خود را در حد مشاركت در مدرسه رفاه و فعاليت هاى آموزشى و مذهبى و خيريه نشان مى دهد. سرانجام وقتى سازمان با تغيير ايدئولوژى و دستگيرى كادر مركزى در سال ۵۴ متلاشى مى شود، از طريق آنها اطلاعاتى درباره رجايى لو مى رود و او بارديگر به زير شكنجه مى رود. سرانجام بازجوها در حالى كه در گردش كار بازجويى اش نوشتند او عضو سازمان بوده ولى اعتراف نكرده است دست از سرش برداشتند و او را به دادگاه و زندان عمومى فرستادند. او كه همچنان اسرار زيادى از سازمان در سينه داشت بى آنكه حد ارتباط خود را براى دوستان بگويد با كشمكش ها و تنش هاى فكرى درون زندان مواجه شد. تشكيلات مجاهدين در زندان كه در آن زمان رجوى در رأس آن بود هر كس را كه استقلال فكرى داشت و سؤال يا انتقادى نسبت به مواضع آنها مطرح مى كرد طرد و منزوى مى كردند و با برچسب و اتهامات گوناگون مى كوشيدند او را متهم نمايند. پس از آزادى از زندان در ۲۸ آبان ۵۷ از افراد اوليه و اصلى انجمن اسلامى معلمان شد. پس از بازگشت حضرت امام و استقرار ايشان در مدرسه رفاه، رجايى تلاش كرد تا صداى امام را به گوش مردم برساند. در همين زمان تعدادى از سران رژيم در مدرسه رفاه زير نظر وى نگهدارى مى شدند و وى در مقابل عقيده عده اى كه قائل به اعدام اين افراد بودند معتقد به اعمال قانون در قبال ايشان بود.
يكى از كانون هاى مهم جهت معرفى فرهنگ اسلامى - سياسى جديد به جامعه، شبكه وسيع آموزش و پرورش بود. رجايى پس از ورود به آموزش و پرورش با توجه به تغييرات گسترده و ساختارى كه به وجود آورد به سمبل آموزش و پرورش تبديل شد. رجايى و ديگر اعضاى انجمن اسلامى معلمان پس از پيروزى انقلاب نقش بنيادينى در تحقق انقلاب فرهنگى و به ثمررسيدن اهداف آموزش و پرورش نظام جمهورى اسلامى داشتند. پس از استقرار دولت موقت و انتصاب غلامحسين شكوهى در اسفند ۵۷ به عنوان وزير آموزش و پرورش رجايى به عنوان مشاور وى برگزيده شد و در تاريخ ۱۸ شهريور ۵۸ زمانى كه دكتر شكوهى به علت بيمارى از آموزش و پرورش استعفا داد، تا مهرماه سال ۵۸ رجايى به عنوان سرپرست موقت وزارت آموزش و پرورش به كار خود ادامه داد و در هفتم مهرماه هنگامى كه مهندس بازرگان تركيب جديد كابينه خود را اعلام كرد وى به عنوان كفيل آموزش و پرورش منصوب شد. پس از استعفاى مهندس بازرگان، رجايى از تاريخ ۲۵ آبان ۵۸ به عنوان وزير آموزش و پرورش دولت شوراى انقلاب به كار خود ادامه داد. با شروع حركت براى تشكيل مجلس وى از شهر تهران در اولين دوره انتخابات كه در تاريخ ۲۴ اسفند ۵۸ برگزار شد، شركت نمود و به عنوان نماينده دوازدهم حوزه انتخابيه تهران وارد مجلس شد.
پس از انتخاب حجت الاسلام اكبر هاشمى رفسنجانى به رياست مجلس شوراى اسلامى در ۲۹ تير ۵۹ و سوگند ابوالحسن بنى صدر در ۳۱ تير همان سال در مجلس مسئله انتخاب نخست وزير به وجود آمد. پس از اداى سوگند توسط بنى صدر نام دو تن به عنوان نخست وزير مطرح شد كه يك نفر فرد پيشنهادى رئيس جمهور و ديگرى فرد پيشنهادى حزب جمهورى اسلامى بود. نخستين فردى كه به عنوان شخص مورد نظر رئيس جمهورى مطرح شد سيد احمد خمينى بود و شخص مورد نظر حزب هم جلال الدين فارسى. پيشنهاد سيد احمد خمينى با مخالفت امام مواجه شد و پس از آنكه پيشنهاد جلال الدين فارسى منتفى گرديد، بنى صدر، مصطفى ميرسليم را به مجلس معرفى كرد كه وى نيز با عدم تمايل نمايندگان مجلس مواجه شد و بنى صدر پيشنهاد مسكوت گذاشتن نخست وزيرى وى را داد . در نهايت قرار شد با توافق رئيس جمهور و مجلس، هيأتى انتخاب شود تا صلاحيت افراد موردنظر براى نخست وزيرى را بررسى و معرفى كند. افراد هيأت عبارت بودند از على اكبر پرورش، آيت الله امامى كاشانى، حجت الاسلام محمد يزدى و جلالى نماينده رئيس جمهور. هيات مذكور در نهايت ۱۴ نفر را براى تصدى مقام نخست وزيرى مورد بررسى قرار داد. اين ۱۴ نفر عبارت بودند از:
۱.سيد محمدكاظم بجنوردى ۲.حسن حبيبى ۳.صادق خلخالى ۴. مصطفى چمران ۵ .محمدعلى رجايى ۶.عزت الله سحابى ۷.احمد سلامتيان ۸.رضا صدر ۹.محمد غرضى ۱۰.محمد غروى ۱۱. جلال الدين فارسى ۱۲.موسى كلانترى ۱۳.مصطفى ميرسليم ۱۴.محسن يحيوى
پس از بررسى ها و مذاكرات پنهان و آشكار هيأت مذكور در تاريخ ۱۸ مرداد ۵۹ نظر نهايى خود را مبنى بر انتخاب محمدعلى رجايى به عنوان نخست وزير اعلام كرد و بنى صدر وى را در ۱۹ مرداد به مجلس براى اخذ رأى اعتماد معرفى كرد. رأى گيرى در تاريخ ۲۰ مرداد صورت گرفت و رجايى با ۱۵۳ راى موافق، ۲۴ رأى مخالف و ۱۹ رأى ممتنع از مجموع كل ۱۹۶ رأى با اكثريت آرا به عنوان اولين نخست وزير نظام جمهورى اسلامى انتخاب شد. پس از بحث و كشمكش هاى فراوان ميان بنى صدر و رجايى وى (رجايى) ليستى ۲۱ نفره از وزراى پيشنهادى خود را به بنى صدر اعلام كرد و همچنين ليست خود را بدون تصويب بنى صدر در تاريخ ۹ شهريور ۵۹ به مجلس معرفى كرد. از تاريخ نهم تا پانزدهم به بحث و بررسى در زمينه انتخاب وزرا سپرى شد و در اين روز بنى صدر طى نامه‌اى صورت اسامى ۱۴ نفر از ۲۱ نفر پيشنهادى رجايى را به شرح زير براى كسب رأى اعتماد به مجلس معرفى كرد:
۱.آموزش عالى و فرهنگ- دكتر حسن عارفى ۲.ارشاد ملى-عباس دوزدوزانى ۳.بهدارى -دكتر هادى منافى ۴.بهزيستى -دكتر محمدعلى فياض بخش ۵.پست و تلگراف و تلفن -دكتر محمود قندى ۶.دفاع -سرهنگ جواد فكورى ۷.راه-مهندس موسى كلانترى ۸.شهرسازى و مسكن-مهندس محمدشهاب گنابادى ۹.صنايع -مهندس محمدرضا نعمت زاده ۱۰.كشاورزى-مهندس محمد سلامتى ۱۱.كشور-آيت الله مهدوى كنى ۱۲.مشاور و سرپرست شركت ملى فولاد ايران-دكتر محمد احمدزاده ۱۳.نيرو -دكتر حسن عباس پور ۱۴.مشاور در امور اجرايى - مهندس بهزاد نبوى
اسامى هفت نفر از وزراى پيشنهادى كه مورد تأييد رئيس جمهور قرار نگرفتند به شرح زير است:
۱.آموزش و پرورش -على اكبر پرورش ۲.امور اقتصاد و دارايى - دكتر محسن نوربخش ۳.برنامه و بودجه -سيد اسماعيل داوودى ۴.خارجه -مهندس ميرحسين موسوى ۵.كار -احمد توكلى ۶.نفت-اصغر ابراهيمى
دولت رجايى در مدت نخست وزيرى وى با بحران هاى متعددى مواجه بود. از جمله اين بحران ها، بحران گروگانگيرى بود كه رجايى بنا به در خواست مجلس شوراى اسلامى مأمور رسيدگى و حل مسئله گروگانگيرى شد كه در دى ماه ۱۳۵۹ براساس بيانيه دولت الجزاير و پذيرش آن از طرف آمريكا اين مشكل حل شد. از ديگر مسائلى كه دولت رجايى با آن مواجه بود، مسئله جنگ تحميلى در عرصه سياست خارجى و مبارزه مسلحانه احزاب و گروه هاى ضدانقلاب و تشديد بحران هاى قوميتى در عرصه داخل بود. پس از پيروزى انقلاب دو گرايش عمده در ساختار سياسى ايران بروز يافت: گرايش ملى گرايانه يا ليبرال و گرايش مكتبى يا خط امامى و هركدام از اين دو گرايش بخشى از حاكميت را به خود اختصاص داده بودند. در تقسيم بندى فوق بنى صدر به جناح ليبرال و رجايى به خط امام تعلق داشت. پس از انتخاب رجايى به نخست وزيرى جناح ليبرال در اقليت قرار گرفت. اختلاف رجايى و بنى صدر نه اختلاف شخصى و سليقه اى بلكه ناشى از چالش دو خط فكرى مسلط در حاكميت رسمى جامعه بود و به آسانى هم قابل حل نبود. رجايى از همان روز اول نه تنها از آشكاركردن اختلافات خوددارى مى كرد ، بلكه تلاش جدى داشت تا مسائل بر طرف شود و اختلافات موجود بين رئيس جمهور و نخست وزير تا حد ممكن از بين برود. در مجموع وى خيلى تلاش كرد تا فضاى مفاهمه و همراهى بين او و بنى صدر به وجود آيد ولى اين تلاش ها مثمرثمر واقع نشد. پس از مدت ها كشمكش بين ابوالحسن بنى صدر و همفكرانش از يك سو و نيروهاى موسوم به خط امام از طرف ديگر، با اوج گيرى اختلافات و كارشكنى ها در شرايط بحرانى، امام خمينى در تاريخ ۲۰ خرداد ۶۰ بنى صدر را از فرماندهى كل نيروهاى مسلح بركنار كرد و سرانجام پس از آنكه مجلس رأى به عدم كفايت سياسى بنى صدر داد، در تاريخ ۱ تير ۶۰ امام(ره) وى را از رياست جمهورى عزل كرد.در پى اعلام انتخابات رياست جمهورى، رجايى نيز به عنوان يكى از نامزدها ثبت نام كرد. وى در تبيين برنامه هاى خود اعلام داشت كه تنها وعده اش اين است كه قانون اساسى را به عنوان مهمترين برنامه كارى در مقابل داشته باشد.دومين انتخابات رياست جمهورى در دوم مردادماه ۱۳۶۰ برگزار شد و رجايى با اكثريت مطلق آراى اخذ شده يعنى ۱۳۰۰۱۷۶۱ راى از ۱۴۷۶۳۳۶۲ راى به عنوان رئيس جمهور انتخاب شد. وى در دوازدهم مرداد ۶۰ در جلسه علنى مجلس شوراى اسلامى ، مراسم تحليف را به جا آورد و اولين اقدام وى در مقام رياست جمهورى معرفى محمدجواد باهنر به عنوان نخست وزير بود. وى در دوره كوتاه مدت رياست جمهورى خود (۲۸ روز) راه و خط مشى انقلابى و مكتبى را كه در دوره نخست وزيرى در پيش گرفته بود ادامه داد.ساعت 14:45 دقيقه روز يكشنبه هشتم شهريور ۱۳۶۰ طى جلسه شوراى عالى امنيت ملى كه آخرين جلسه اى بود كه به رياست رجايى برگزار مى شد هنگامى كه وحيد دستجردى رئيس شهربانى كل كشور داشت گزارشى در مورد شهادت سرگرد همتى فرمانده يگان مالك اشتر ارائه مى كرد ناگهان در ساعت ۱5:۱۵ بمب آتش زايى در طبقه اول ساختمان نخست وزيرى منفجر شد و رجايى و محمدجواد باهنر به شهادت رسيدند.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده