در محاصره دشمن

يك روز بعد از عمليات والفجر 10، در منطقه ي شاخ شميران بود كه با سردار شهيد علي بسطامي فرمانده شجاع اطلاعات، جمعي از پرسنل تحت امرش و چند نفر ديگر براي انتقال مجرومين و شهيدان در سينه ي شاخ اعزام شده بوديم.
با عنايت به اشراف دشمن به منطقه، به محض رسيدن اين عزيزان به هدف مورد نظر، آن ها نيروهاي دشمن را در محاصره ي كامل خود گرفتند، به نحوي كه قبل از آن دشمن مي خواست همه ي نيروهاي خودي را به اسارت در آورد، اما با صبر و حوصله و شجاعت علي و همرزمانش و با تدبير و هدايت غلام به اهداف خود رسيديم.
وضعيت به صورتي بود كه وقتي از طرف شهيد علي با شهيد غلام ملاحي در ديدگاه خمپاره اندازه هاي ادوات، با بي سيم تماس حاصل شد و وضعيت را اعلام نمودند و محل دقيق نيروهاي دشمن را به غلام دادند؛ آن گاه شهيد غلام با تدبير، آن چنان با جنگ افزارهاي ادوات بر روي نيروهاي عراقي آتش ريخت كه تلفات سنگيني به آن ها وارد، و ابتكار عمل از آن ها سلب گرديد؛ در نتيجه علي و هم رزمانش توانستند از آن مهلكه جان سالم به در ببرند. چون اين جانب در آن وقت به درخواست شهيد غلام در ديدگاه بودم و اين صحنه را نظاره مي كردم؛ ديدم كه چگونه اين دو شهيد بزرگوار توانستند در اين درگيري نتيجه ي كار را به نفع نيروهاي خودي خاتمه دهند!