سه‌شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۰۸:۰۲

اين شهيد بزرگوار در يك جمله سرداري مؤمن، مخلص، صبور، صادق، شجاع و خردمند بود. ايمان او را از رفتارش، عملش و اطاعتش از امام مي توان درك كرد كه اين جوان چقدر مؤمن بوده است. سردار شفيع زاده تمام عمر خود را، جواني خود را در راه پاسداري از دين كه تبديل شده به جمهوري اسلامي و در راه دفاع از دين و كشور و ملت وقف كرد. او از ابتداي ماههاي پيروزي جمهوري اسلامي با ايمان در ميدان جهاد ايستادگي كرد تا روز شهادت، 8 ارديبهشت 66.
از نظر خصوصيات اخلاقي بسيار آدمي خاكي بود. خيلي خضوع در برابر بسيجيها داشت. هيچوقت لباس بسيجي را از تن خود درنمي آورد با اينكه پاسدار بود و همين لباسهاي خاكي را بر تن مي كرد و آنچنان مخلص بود در مقابل مؤمنين ولي در مقابل دشمن، فرماندهي شجاع و قاطع و خردمند بود. شايد به معناي واقعي مصداق آيۀ « اَشِدّاء عَلَي الكُفّار وَ رُحَماءُ بَينَهُم » بود. در مقابل دشمنان قوي و قدرتمند بود ولي در مقابل مؤمنان خيلي خضوع مي كرد و خود را كوچك مي شمرد.
سردار شفيع زاده از دانش نظامي، از عقل و خردمندي بسيار بالائي برخوردار بود. قدرت مديريت و فرماندهي داشت به صورتي كه در كارنامۀ عملكرد او من بايد اين طور اشاره كنم : بنيانگذار دانشكده توپخانه و موشكهاي نيروي زميني سپاه. ما در سال اول و دوم جنگ 59 تا 60، توپخانه نداشتيم. تقريباً در اواخر سال 60 بود كه تعداد زيادي توپخانه از ارتش عراق به غنيمت گرفتيم. اين بزرگوار همزمان هم توپخانۀ سپاه را راه اندازي كرد و هم مركز آموزش توپخانه و دانشكده توپخانه را كه نيروي كادر تربيت بكند و هم زمان به توسعۀ توپخانه در سپاه پاسداران كه تا زماني كه عمر اين بزرگوار بود بيش از 6 گروه توپخانه كه هر گروهي چندين قبضۀ توپخانه با بردهايي از 15 تا 20 تا 30 و 40 كيلومتر يعني صدها قبضۀ توپخانه و 6 گروه توپخانه را ايشان سازماندهي كرد. او در امر آموزش و تربيت نيروي انساني و كادر سازي نيروي متخصص يك فرمانده دور انديش بود. به آينده توجه داشت.
از عملكرد ديگر ايشان مي توان تشخيص درست و به كارگيري جوانان مستعد از ايران را براي توپخانۀ سپاه عنوان كرد. او نگاهش به جوانان يك نگاه ملي و جامع بود. او يك نگاه قوميتي و صنفي، منظورم از صنفي يعني فقط به توپخانه داشته باشد، را نداشت او نگاهش يك نگاه جامع بود. او جوانهاي مستعد را از هر استاني كه بودند مي برد آموزش مي داد و تربيت مي كرد براي فرماندهي توپخانه به طوري كه او از توان و استعدادهاي همۀ فرزندان اين آب و خاك از سراسر كشور استفاده مي كرد و الان در جلسۀ شما همۀ فرماندهاني كه ايشان تربيت كرده اند از سراسر كشور آمده اند و در جلسه حضور دارند. بعد از 22 سال كه از شهادت ايشان مي گذرد اين فرماندهان از سراسر كشور آمده اند و در اين مراسم شركت كرده اند. از ديگر عملكردهاي سردار شفيع زاده طرح ريزي آتشهاي قدرتمند توپخانه در عملياتهاي مختلف خصوصاً در عملياتهاي فاو و كربلاي 5 در شلمچه بود كه نقش آتش توپخانه در پيروزي رزمندگان سپاه و بسيج چه نقش مهمي بود. اين آتش پشتيباني، اين آتش قدرتمند كه مثل قهر الهي بر سر دشمن مي باريد.
شهدا را بشناسيم يعني چه؟ سردار شفيع زاده را شايد در تبريز كسي نمي شناخت كه چه انسان مؤمن و مخلص و چه فرمانده نابغه اي در راه اندازي توپخانه سپاه، جزء همين مردم تبريز بود. آنقدر ايشان آدم مخلصي بود كه نمي خواست شناخته شود و معروف شود. باور كنيد تا آخر جنگ و تا لحظۀ شهادت، اين فرمانده توپخانه سوار يك وانت مي شد و هيچ گاه ماشين درست حسابي دستش نبود. ما بايد اين انسانهاي مخلص را الگويي براي خود قرار دهيم.
در اين پيروزي نقش توپخانه و نقش شفيع زاده يك نقش منحصر به فرد بود. چه كار كرد شفيع زاده؟ ما بايد با حدود 60، 70 هزار نيرو از اروند عبور مي كرديم و منطقۀ فاو را تصرف مي كرديم. در عملياتهاي قبلي كه در سال 63 در عمليات بدر، بدري كه آقا مهدي باكري به شهادت رسيد و در سال 62 در عمليات خيبر كه آقا حميد باكري به شهادت رسيد ما از نظر پشتيباني آتش توپخانه مشكلاتي داشتيم. آن طرف عراقي ها با آتش توپخانه خيلي اذيت مي كردند. در عمليات خيبر در جزاير مجنون يك ميليون گلوله بر سر نيروهاي ما ريختند. دور تا دور جزيره آب بود و مثل يك گهواره تكان مي خورد. آتش دشمن خيلي تلفات به ما زد. سردار شهيد شفيع زاده در طرح ريزي آتش توپخانه در والفجر 8 تلافي اين آتش را بر سر عراقي ها درآورد. منطقه فاو از بصره تا روبروي خرمشهر حدود 80 كيلومتر فاصله داشت يعني از بصره كه دشمن مي خواست راه بيفتد و بيايد به طرف فاو، 80 كيلومتر بايد روي جاده كه دو تا جاده بود، جاده البهار و جاده استراتژي. سردار شفيع زاده آمد تمام توپخانه ها را از روبروي بصره تا انتهاي جزيره آبادان در امتداد اروندرود آنچنان سازماندهي كرد و مستقر كرد و دكلهاي ديده باني كه طولش 12 تا 20 متر بود. ايشان اعتماد به آتش ديدباني شده داشت. يعني چه ديدباني شده؟ يعني مي گفت ديدبان بايد ببيند ماشينها و نيروهاي عراقي را كه وقتي اين توپخانه مي زند درست روي سر آنها بزند تا اين توپها به خطا نرود.
وقتي عمليات شروع شد عراقي ها با غافلگيري روبرو شدند، تصور نمي كردند ما در منطقه عمليات انجام بدهيم. مجبور شدند نيروهاي خود را سراسيمه يا با هواپيما ببرند سمت بصره و يا از زمين و از طريق ماشين و اتوبوس، در مسير اين دو جاده به نيروهاي خود مي گفتند برويد و اين ايرانيها را كه آمده اند فاو را بگيرند به خليج فارس بريزيد. از زماني كه اينها آمدند تا از خرمشهر ما رد شوند و بيايند به جلوي آن منطقه اي كه نيروهاي سپاه و بسيج تصرف كرده بودند برسند در طول اين 80 كيلومتر راه، مدام آتش توپخانه بر سرشان مي ريخت تعداد زيادي تلف شدند، تعداد زيادي فرار كردند. تازه وقتي به منطقه اول نبرد كه مي رسيدند به اول منطقۀ لجمن، لجمن يعني ابتداي منطقه كه ما به شكل U درست كرده بوديم به شكل نعل اسب. وقتي به اين منطقه رسيدند نيروهاي ما پشت سر اينها را احاطه كردند و بستند و خيلي ها را اين طوري اسير كردند و اگر نبود قدرت آتش ريزي توپخانه كه هم توپخانه سپاه و هم توپخانه ارتش در آن شركت داشتند، حقيقتاً اگر قدرت آتش توپخانه نبود، عمليات فاو پيروز نمي شد. عمليات فاو بيش از 70 شبانه روز ادامه داشت. 70 شبانه روز جنگ پي در پي كه شبها ما حمله مي كرديم و روزها دشمن حمله مي كرد. 70 شبانه روز برادران پاسدار و بسيجي شما نخوابيدند. مي دانيد يعني چه؟ بعضي از بسيجيها در خاكريز اسلحه به دست با كلاه آهني سرشان را روي خاكريز مي گذاشتند و خوابشان مي رفت. اين همه هم آتش مي آمد ولي از شدت بي خوابي خوابشان مي گرفت. يا آن فرماندهاني كه مي خواستند هدايت عمليات را بكنند 70 روز جنگ را چطور گذراندند و هر چقدر عراقي آمد منهدم شد. شايد دو سوم ارتش عراق در اين منطقه يعني فاو منهدم شد.
در عمليات كربلاي 5 در منطقۀ شلمچه كه روبروي بصره قرار دارد نيروهاي سپاه اسلام در سال 65 از جمله لشكر عاشورا مستحكم ترين خطوط عراق را كه در شرق بصره بود همان شلمچه را شكستند و پيش روي را بسوي بصره شروع كردند. ارتش عراق 75 درصد نيروهاي خود را بيش از 50، 60 تيپ و لشكر خود را آورد تا نيروهاي ما را از شلمچه عقب براند. آنجا هم، هم منطقۀ محدودي بود و هم از دو تا جاده پيشروي مي كردند. يك شب اينها تمامي نيروهاي خود را آماده كردند تا صبح به ما حمله كنند وضعيت ما هم در روز 18 يا 20 عمليات واقعاً وضعيت خوبي نبود. به سنگر سردار شفيع زاده رفتم. سردار زهدي، كه جانشين ايشان درعمليات بود، نيز آنجا بودند گفتم لشكرهايي كه اينها آورده اند (ما از طريق شنود بي سيم هاي عراقيها مي فهميديم چند لشكر آورده اند) احتمال دارد خط ما شكسته شود. باور كنيد وقتي من اين مسئله را به اين دو بزرگوار يعني سردار شفيع زاده و سردار زهدي گفتم، 20 دقيقه طول نكشيد اين دو بزرگوار تكنيك، عقلانيت، قدرت به كارگيري هدايت آتش هاي در حقيقت حساب شده و طرح ريزي شده و اگر اين تقاطع آتشها نبود شايد ما در كربلاي 5 نمي توانستيم ايستادگي كنيم و اين جنگ بزرگ در كربلاي 5 يكي از عوامل پيروزيش قدرت آتش آنها بود.
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده