سه‌شنبه, ۰۹ شهريور ۱۳۸۹ ساعت ۰۷:۵۴
براي بررسي صحنه هاي جنگي در هنري پنجم ، مطالعه ي دقيق كل نمايشنامه ضروري بود . اين نمايشنامه بارها توسط نگارنده خوانده شد . براي شناخت و درك عميق تر آن ستاد راهنماي ارجمند ، امر كاووس بالازاده مطالعه ريخت شناسي ، نشانه شناسي ، ساختار شناسي ، مردم شناسي ، روان كاوي ، تاريخ تئاتر و نقد و نفسير و تحليل نمايشنامه را پيشنهاد كردند . مطالعه حوزه هاي مذكور ، دريچه هاي ديگري را به روي نگارنده گشود : اسطوره شناسي ، دين شناسي ، الهيات ، و علوم سياسي . در زمان مطالعه اين حوزه ها ، نگارنده متوجه شباهت ، تطابق و يا تضادي قابل ملاحظه ميان قصه ها و افسانه هاي اروپايي و ات اندازه اي نيز مصري و ميان روداني و ميترايي ( مهر پرستي ) با نمايشنامه ي مذكور شد . دوباره آن نمايشنامه خوانده شد و شباهت ها ، تطابق ها و يا تضادهاي محتمل ، يادداشت برداري شد . در پژوهشي كه پيش رو داريد به روشي پوزيتيو يستي و علمي ، شخصيت هاي نمايشي مهم و خاص نمايشنامه ي مذكور ، از ديد اسطوره شناسي ، ريخت شناسي و نقش شان در ريختار داستاني نمايشنامه مورد بررسي قرار گرفته اند .

علي فرهادپور
براي بررسي صحنه هاي جنگي در هنري پنجم ، مطالعه ي دقيق كل نمايشنامه ضروري بود . اين نمايشنامه بارها توسط نگارنده خوانده شد . براي شناخت و درك عميق تر آن ستاد راهنماي ارجمند ، امر كاووس بالازاده مطالعه ريخت شناسي ، نشانه شناسي ، ساختار شناسي ، مردم شناسي ، روان كاوي ، تاريخ تئاتر و نقد و نفسير و تحليل نمايشنامه را پيشنهاد كردند . مطالعه حوزه هاي مذكور ، دريچه هاي ديگري را به روي نگارنده گشود : اسطوره شناسي ، دين شناسي ، الهيات ، و علوم سياسي .
در زمان مطالعه اين حوزه ها ، نگارنده متوجه شباهت ، تطابق و يا تضادي قابل ملاحظه ميان قصه ها و افسانه هاي اروپايي و ات اندازه اي نيز مصري و ميان روداني و ميترايي ( مهر پرستي ) با نمايشنامه ي مذكور شد . دوباره آن نمايشنامه خوانده شد و شباهت ها ، تطابق ها و يا تضادهاي محتمل ، يادداشت برداري شد .
در پژوهشي كه پيش رو داريد به روشي پوزيتيو يستي و علمي ، شخصيت هاي نمايشي مهم و خاص نمايشنامه ي مذكور ، از ديد اسطوره شناسي ، ريخت شناسي و نقش شان در ريختار داستاني نمايشنامه مورد بررسي قرار گرفته اند .
سپس در طول پژوهش ، به شكل و نحوه ي حضور همين شخصيت ها در صحنه هاي جنگي اشاره شده است ، شباهت ، تطابق يا تضاد آن شخصيت ها با مشابه هاي اسطوره اي شان با توجه به صحنه هاي جنگ و ستيز در نمونه هاي اسطوره اي و نمايشنامه ي مذكور ، مورد بررسي قرار مي گيرد .
متغيرهاي پژوهش
متغير مستقل : اسطوره هاي اروپايي ، سرزمين و مردم انگلستان
متغيرهاي وابسته : اشخاص و ريختار نمايشنامه ي هنري پنجم

متغير هاي تعديل كننده : انديشه هاي رنسانسي ماكياولي و گزينش خود شكسپير
بررسي تئوري هاي موجود درباره ي موضوع تاريخ ، اسطوره و ادبيات
پژهشگراني مانند برادران چادويك مي گويند : تاريخ هر قوم ، يك دوره ي پهلواني بوده كه افسانه ها گرد آن پديد آمده . لرد راگلان نيز گفته است : بعد از 150 سال هر سنت تاريخي به صورت افسانه بيرون مي آيد .
اسطوره نگاران درباره ي انگلستان ، از اليزابت تصويرهايي آييني اسطوره اي مي پرداختند ، اسطوره هايي يوناني چون آسترائيا ( الهه ي دادگري ) ديانا ( الهه ي پاكدامني ، شكار و ماه ) و پاندورا ، بنابراين درست به همان گونه كه اسطوره ، جلوه اي تاريخي مي يابد ، تاريخ نيز مي تواند به اسطوره تبديل شود .
مرجع و خاستگاه اسلوب كهن و باستاني ( rchsigue ) نمايشنامه ي ريچارد سوم ، نمايشنامههاي مذهبي قرون وسطي و پس از آن است و در آن از عناصر و هم آلوده و تشابه هايي كه از آينده خبر مي دهند و روياهاي غيب آموز و پيش گويي و اشباح استفاده شده است .
شخصيت ريچارد ، جنبه هايي عديده دارد كه برخي از آنها اسطوره اي و ملهم از منابع افسانه اي و ديني است .
ريچارد نقش هرود ( Herode ) را بازسي مي كند و مظهر نفس جنايت و هرزگي بنا بر اخلاقيات قديم است او دشمن صلح و آشتي است ، دجال است ، كفر گوي بزرگ و غول تك افتاده اي است عناصر مورد استفاده در تحرير نمايشنامه و ساخت آن نيز كه يادآور و آداب و تشريفات آييني است ، بيانگر روح اثر است.
ريختار شناسي قصه هاي پريان
در فصل نخست كتاب ريشه هاي تاريخي قصه هاي پريان كلودلوي استروس ، مكتب خود را ساختار شناسي مي داند و ولاديمير پراپ هم كه مكتب خود را ريخت شناسي مي نامد . ما اهل نوشتن معمولا به خطا واژه اي ساختار را به جاي ريختار به كار مي بريم . ساختار شناسي به گفته ي خود لوي استروس عبارت است از اين كه پژوهشگر عين واژه ها ، نام ها و شكل هاي يك اسطوره ، داستان يا آيين را در موارد مشابه با آن بازيابي و فهرست بندي كند و شباهت ها ، تطابق ها و يا تضادئهاي آن را بيابد . مثال بارز آن
شايد مقاله ي ( لب شكري ها و دوقلوها در كتاب اسطوره و معنا ي استروس باشد . ولي ريخت شناسي به گفته هاي استرس ( به نقل پراپ تقليل دادن اسامي ، اشخاص و شكل ها به واژه هايي تجريدي تر و انتزاعي تر است يعني اگر دو داستان داريم كه در يكي قهرماني از اژدهايي را مي كشد و در داستان ديگر قهرماني ديگر گاوي را مي كشد طبق آن چه من از مقاله ي استروس در كتاب ريشه هاي تاريخي قصه هاي پريان دريافتم ، استروس ، ساختار اين دو داستان را مشابه نمي داند ولي پراپ ريختار اين دو داستان را يكي مي داند روش پراپ به ردوكسيونيسم ( Le Redutionisme ) نزديك است .
در جايي ديگر استروس در توضيح تفاوت ساختار شناسي با ريخت شناسي مي گويد : ريخت شناسي بررسي ساختار خطي يا سطحي و عيني قصه است و ساختار شناسي بررسي ساختار عمودي يا عميقي و پنهان اسطوره ها و قصه ها . غير ممكن است انسان بتواند درباره ي معناي يك افسانه نظر بدهد ، مگر آنكه آيين اه ، آداب ، فنون ، دانش و معتقدات مردمي را كه آن را ساخته اند بشناسد .
در پژوهش حاضر ، بيشتر از روش ريخت شناسي پراپ براي بررسي نمايشنامه استفاده شده اگر چه ساختار شناسي نيز به كار برده شده است همچنين نگارنده واژه ي ريختار را گوياتر ، دقيق تر ، و كاربردي تر از واژه ي ريخت دانسته و واژه ي ريختار را به كار برده است چرا كه در زبان فارسي ، واژه ي ريخت را براي چهره ي انسان نيز به كار مي برند و معنايي عوامانه و كلي تر دارد .
جنگ با ماهي ، كه قهرمان را مي بلعد و اولين مرحله ي جنگ با اژدها است قبلا آن كسي كه بلعيده شده بود قهرمان بود و ستوده مي شد حالا كشنده بلعنده قهرمان است واژگونگي بعدها بلعيده شده از ميان مي رود و فقط اژدها كشي مي ماند .
پراپ هفت شخصيت عمده را بر مي شمارد :
1 – شرير ؛
2 – ياريگر جادو
3 – بخشنده
4 – جست و جو شونده
5 – اعزام كننده ،
6 – قهرمان
7 – قهرمان دروغين
گرماس متاثر از پراپ هفت نقش كشي را از هم تمايز كرده و آن ها را اشخاص بازي Dramatis personas ناميده است كه عبارتند از :
1 – آدم شرور ،
2 – اهدا كننده
3 – ياري رسان
4 – شخص گمشده و پدرش
5 –فرستنده
6 – قهرمان
7 – قهرمان دروغين
الن سوريو همچون پراپ اما شاهرا مستقل از نوعي ريخت شناسي يا حساب ( Calculus نقش ها را ارائه كرد او معتقد بود كه متون تحليل شده را مي توان به آن ها تقليل داد او به جاي هفت عامل نقش شش مورد را مشخص مي كند او اصطلاحا كاركرد function مي نامد او اصرار دارد كه اين الگو در مورد درام همه اعصار و همه ژانرها معتبر است او نام هاي نجومي متنوعي به اين نقش ها داده و از نمادهاي قراردادي براي بازنويسي صوري اين حساب دراماتيك استفاده كرده است
1 – اسد ( شير ) يا نيري موضوع عينيت يافته ي درام كه در شخصيت اصلي پروتاگوئيست قهرمان پراپ ) متمركز شده است
2 – خورشيد يا نماينده ي خير و ارزشي كه قهرمان به دنبال آن است ( مانند تاج و تخت ، آزادي ، جام مقدس ، و ....
3 – زمين يا گيرنده خورشيد كه قهرمان به دنبال يافتن آن است به عبارتي هدف يا مقصد نهايي گيرنده ي خورشيد است كه قهرمان خورشيد را براي او مي خواهد براي مثال پروتاگونيست آزادي را براي ميهنش مي خواهد
4 – بهرام يا رقيب ( آنتاگونيست و مانعي است بر سر راه قهرمان براي رسيدن به مقصود
5 – ميزان يا حكم كه نقشش آن است كه خير را براي مثال به شير يا بهرام بدهد . اين نقش را ممكن است اين ها بازي كنند خدا ، خدايان ، فرمانروا و ....
6 – ماه ، يا ياري رسان كه نقشش تقويت هر يك از پنج مورد ديگر است و حالت كاتاليزور دارد
بر اساس نظر سوريو تطبيق اين ريختار درباره مكبث اين گونه مي شود :
1- شير – قهرمان = مكبث ، كه تجسم عيني نيروي موضوعي يعني جاه طلبي است
2 – خيري كه جسته مي شود تاج و تخت اسكاتلند است
3 – دريافت كننده بالقوه ي اين خير ، خود مكبث است
4 – مسير شخصيت اصلي را دانكن پادشاه سد مي كند
5 – تقدير ، كه در پيشگويي هاي جادوگران متجلي شده است خير مطلوب را به مكبث مي دهد
6 – ليدي مكبث در اين راه به مكبث كمك مي كند .
پرفسور رادن ، در كتاب خود دوره هاي قهرماني وينه باگوها ، وينه باگوها قبيله اي بومي در آمريكاي شمالي اند چهار دوره را در تحول اسطوره هاي قهرمان از يكديگر متمايز كرده است :
1 – حيله گر ( خرگوش – روباه ) ، شخصيت حيواني ، كارهاي شرورانه سلطه ي اميال و هوس ها و هرزه گردي ، سپس كم كم به سوي انسان كامل شدن حركت مي كند
2 – سگ تازي ، آفريننده فرهنگ است آن كه تغيير مي دهد هنوز غريزي و حيواني عمل مي كند ولي كمي اصلاح شده است
3 – شاخ قرمز ، كهن الگوي قهرماني كه از آزمون هايي ماندن سواري يا جنگ ، سربلند بيرون مي آيد پشتيبان او پرنده ي رعد ، ضعف هاي احتمالي شاخ قرمز را جبران مي كند كم كم به دنياي انساني ها نزديك مي شود
4 – دوقلوها يا پسران خورشيد دو چهره ي طبيعت انساني اند الف Flesh گوشت ، تن ، جسم ، شهوت ، ب Stump ريشه ، بيخ ، بن ، كنده ، Flesh بردبار و ملايم و بدون ابتكار است Stump پويا است و آماده عصيانگري Flesh انديشه است stump عمل كننده ي كارهاي بزرگ است در زمين و آسمان ، هيچ اهريمني هماورد آنان نمي شود در دوره ي دو قلوها با مضمون قرباني و مرگ قهرمان ، به عنوان تنها راع علاج غرور بيش از حد ، بر مي خوريم .
شخصيت حيله گر را به روشني در شخصيت گلاستر متجلي مي يابيم . سگ تازي كمي شبيه به مكبث است شاخ قرمز به هنري پنجم نزديك است و استامپ و فلش ، ما را به ياد مكبث و ليدي مكبث مي اندازد .
اينك براي آشنايي بيشتر خوانندگان با ريختارهاي مشابه يا مطابق با صحنه هاي جنگي در نمايشنامه ي هنري پنجم فهرستي از آنها را مي آوريم .
قهرمان براي عزيمت آماده مي شود هنري پنجم ، بازيگران ، سرهنگان و سربازان و اسقف ها ، نبرد = در هنري پنجم جنگ با ماهي است به عنوان مقدمه ي جنگ با اژدها = فتح هارلفور پيش از شكست نهايي فرانسه ، عروس = دختر شاه فرانسه ، پيري = شاه فرانسه و دوك يورك ، قهرمان دروغين ،= شاهزاده دوفين و شاه فرانسه .
شخصيت هاي قصه هاي پريان ممكن است در داستان هاي ديگري به كار گرفته شوند ولي اين داستان ها از هنجارهاي قصه هاي پريان خارج اند ، مانند داستان هاي گونه ، اندرسون و برنتانو .
پراپ مي انديشيدم كه قصه هاي پريان را مي توان از ديگر قصه ها جدا كرد ولي اكنون بر آنم كه بررسي انواع ديگر قصه ها ، انديشه و عقيده ما را درياره تشكيل قصه هاي پريان ديگر گون تواند ساخت
ماريناوارنر اسطوره شناس : شكسپير مدلي از فرايند اسطوره شناختي در عمل ارائه مي دهد ولي عصاره اجزاء اسطوره اي را از منابع متعدد به خدمت مي گيرد او هم از قصه هاي عاميانه پريان سلتي استفاده مي كند هم از قصه هاي نخستين سياحان هم از اسطوره ها و افسانه هاي مديترانه و كلاسيك . شكسپير با قالب ريزي محدود اين عناصر ، اسطوره هايي چند زبانه و جود واجور خلق كرد . اين اسطوره ها نيز در بسياري از اسطوره هاي جديدتر مربوط به انگلستان هنري پنجم و ريچارد سوم ) و آغاز اين امپراتوري ( طوفان) دگرديسي پيدا كرده اند.
يكي از شادماني هاي هنرمندان رنسانس ، كنار هم نشاندن اسطوره هاي كافر كيشي و مسيحي بود
تدهيوز مي گويد :
اسطوره هاي مذهبي ، بن مايه ساختمان كليه نمايشنامه هاي شكسپير را تشكيل مي دهد ، از نمايشنامه هر آنچه پايانش خوب است نيكوست تا طوفان .
كهن نمونه ها
فرويد براي روان انسان دو لايه اصلي را تصور مي كند
1 – ناخودآگاه يا لايه ي زيرين و پنهاني روان كه مانند 95 درصد از كوه يخ كه زير آب است بسيار پنهان و مخفي است
2 – خودآگاه
يونگ تقسيم بندي دقيق تر ، واقعي تر و كاربردي تري را انجام مي دهد .
1 – ناخودآكاه جمعي يا ازلي
2 – ناخودآگاه فردي
3 – خود آكاه به گفته يونگ مانند ويژگي هاي ژنتيكي كه از راه كروموزوم ها منتقل مي شود ناخود آگاه جمعي نيز نسل به نسل منتقل مي شود و هرگز از ميان نمي رود كهن نمونه ها به نظر يونگ تنها آگاهانه ظهور نيافته و از راه هاي عيني انتقال پيدا نمي كنند راه يافتن شان بر سر ساخته هاي بشري نيز آگاهانه مي تواند نباشد و هنرمندان و نويسندگان آنها را ناخودآگاه به كار مي گيرند .
تعريف و تبيين جامعه و نمونه آماري
سرزمين و مردم انگلستان
بريتانيا از عصر حجر همواره مسكوني بوده است ستون اهي استون هنج Stonehenge تقريبا 4000 سال پيش ساخته شده و در تشريفات مذهبي بريتون ها brythons استفاده مي شده اند بريتون ها قويم بودند كه نام بريتانيا از آن است .
ايزيدور مي گويد :
نام بريتون ها از bruti احمق مي آيد و آن ها را بريتون مي نامند چون احمق اند اگر چه هنري ، شجره شناسي جاعلي را اجير كرد تا اعقاب خود را از واپسين شاه بريتانيا ( كادوالادر به برتوس تروايي پيوند زند.
در سال 55 پ . م روميان از درياي مانش گذشتند و انگلستان را شكست دادند و تا 443 م بر انگلستان حكومت كردند بريتون ها رنگ رومي به خود گرفته و بازيهاي رومي را تماشا مي كردند و به محض اين كه امپراتوري روم مسيحيت را پذيرفت بريتانيا نيز مسيحي شد البته در ويلز و كورنوال بريتون هايي بودند كه دور از چشم گروهبانان سندل پوش رومي قادر به حفظ زندگي و رسوم ديرين خود شدند .
سپس گوت ها Goths وحشي هاي آلماني نژاد ، در سده ي 3 و 4 م ، به روم ها حمله كردند سلت ها Celts از ايرلند به غرب انگلستان يورش مي آوردند اسكاتلند از شمال هجوم را آغاز كردند و ساكسون ها پا در ركاب آماده بودند تا از شرق به انگلستان بتازند .
با گذشت زمان ، خانه ها و قرارگاه هاي انگليسي با بخش هاي ساكسون پهلو به پهلو شد و هر دسته و گروهي از دسته و گروه طرف مقابل ، آموزش و اطلاعاتي گرفت ساكسون ها مردمان خشن و بي ادبي بودند سرشار از حدت و نيرو و مردان دريا و ملوانان لايقي خوانده مي شدند بريتانيايي ها بوميان انگليس متمدن تر و هنرمندتر ولي تند خود بودند و كمتر از فاتحينشان صبر و استقامت داشتند .
تقابل تمدن و وحشي گري را به روشن ترين شكل در هنري پنجم مي بينيم ؛
در 850 م دوباره هجوم آغاز شد ، اين بار دريانوردان نروژي و دانماركي به انگليسي هاي كشاورز حمله كردند .
بيشتر بخش هاي جنوب و شرق و حتي لندن نصيب دانمارك شد . اگر لياقت يك مرد در كار نبود ، شايد انگلستان ، امروز از كشورهاي اسكانديناوي مي بود .
اين مرد شاه آلفرد ( فرمانرواي ساكسون هاي غربي ) بود ؛ چون در خشكي شكست خورد ، خود را در جنگل ها به عقب كشاند ، و بين دهقان ها پنهان شد . وي اولين نيروي دريايي بريتانيا را تشكيل و دانماركي ها را شكست داد .
تا يك هزار سال بعد ، انگليسي ها درسي را كه آلفرد به آنها آموخت از ياد نبردند و آن اين بود بريتانيا بايد از خود در دريا دفاع كند.
حتي در روزگار فئودال ها نيز رشد و نمو آزادي شخصي ميسر نبود فئوداليزم انگليسي هرگز مانند اشرافيت در فرانسه سخت گير نبود در سال هاي 1086 م چنين تفاوتي ميان فرهنگ و تمدن انگليس و فرانسه وجود داشت .
اين تفاوت ، در نمايشنامه ي هنري پنجم به ويژه در صحنه هاي جنگ مشهود است براي اشراف فرانسوي در صحنه هاي نبرد ، حفظ آبروي اشرافي و ملي شان مهم است ، در حالي كه بزرگان ارتش انگليس ، به ويژه خود هنري پنجم ، بر اتحاد شاه با مردم خود تاكيد مي كند تكنيك جالبي كه شكسپير در هنري پنجم دارد اين است كه مردم طبقات پايين جامعه ي انگليس را نيز در نمايشنامه نشان داده ولي در مورد فرانسه چنين كاري نكرده است شايد تنها شخص غير اشرافي كه در نمايشنامه ديالوگ دارد شخصيت سرباز فرانسوي در پرده ي 4 صحنه ي 4 باشد كه با ديالوگ هاي دو سرباز انگليسي و فرانسوي ، فضايي كميك نيز به وجود مي آيد.
چوپان يور كشايري به زحمت ، زيان يك كوره نوالي ( كورنيش ) را مي فهمد و اهالي ليورپول و اسكاتلند و ايرلند حرف همديگر را نمي فهمند حتي تلفظ اسامي شهرها در همه جا يكسان نيست
اين ويژگي را نيز به بهترين نحو در هنري پنجم مي يابيم ، آن جا كه سرهنگ فلونلن با سرهنگ ممك موريس مجادله و حرف هاي يكديگر را ناسزا و طعنه تلقي مي كنند و صحنه اي كميك آفريده مي شود هنري پنجم پرده ي 3 صحنه ي 2
توصيف داده ها
اسطوره هاي اروپايي
در ميان اسطوره هاي سلتي ، اسطوره اي وجود دارد به نام كوهالن ، به نظر نگارنده ، ريختار و شخصيت هاي اين اسطوره ، پيش زمينه و الهام بخشي براي پرداخت دراماتيك و داستاني مكبث ، ريچارد سوم و حتا هنري پنجم بوده اند اينك ريختار اسطوره ي كوهالن را بر اساس روايت كتاب جهان اسطوره ها ، صص 472-469 مي آوريم :
1 – قهرمان ، سگي را مي كشد و خودش به جاي او مي نشيند .
2 – سلاح هاي اسرار آميزي از جمله يك نيزه ي ويژه را براي خود بر مي گزيند .
3 – يك پيشگو به او تعليمات جنگي را به آو آموزش مي دهد
4 – از نفرين ماخا معاف شده و به دور مي ماند
5 – نشانه ها شومي آشكار مي شود .
6 – وقتي كه شور جنگ بر او غلبه مي كند دوست و دشمن را هم نمي شناسد .
7 – بدنش در داخل پوست گره مي خورد و به يك هيولا تبديل مي شود
8 – سلاح هايش كنده مي شود بر زمين مي ريزند .
9 – در نبرد كشته مي شود و سرش را از تن جدا مي كنند كوهالن را با هنري پنجم بسنجيم .
1 – قهرماني دروغين جاي قهرمان راستين را گرفته است
2 – قهرمان به تازگي از يك زندگي حيواني دست كشيده و بر خواسته هاي حيواني خود لگام زده است
2 – دو روحاني جاي و جايگا قهرمان راستين را به او يادآوري مي كنند
4 – قهرمان براي پس گرفتن جايگاه خود آماده مي شود
5 – از گزند توطئه اي كه كشف مي كند به دور مي ماند
6 – در جنگ ، دوستاني را كه به حقوق دشمنان تجاوز كرده اند اعدام مي كند
7 – سپاهيانش خسته اند ولي باز هم مي جنگد
8 – بر دشمن پيروز مي شود ، دختر قهرمان دروغين را به زني مي گيرد و بر جايگاه راستين خود تكيه مي زند .
9 – پس از پيروزي ، در دوران جواني مي ميرد .
نمادها ، باورها و آيين هاي آريايي در اروپا و بريتانيا
ژرژ دومزيل مي نويسد :
ميان اقوام هند و اروپايي ، از سواحل بالتيك و درياي شمال تا ايران و هند ، متكلم به زبان هاي سانسكريت ايراني ، يوناني ، لاتيني ، ژرمني ، سلتي و .... مناسباتي ساختاري در مرام و مسلك كه همان جهان نگري واحد مشتمل بر ايدئولوژي سه كار ويژه است ( و در اسطوره ها نيز انعكاس يافته ) برقرار شده است .
در روم ، Flamin هاي اعظم كاهنان خدمتگزار خدايي خاص ) 3 تن بودند ، يكي كاهن ويژه پوپيتر ( خداي خدايان ) ، دومي كاهش ويژه مارس ( خداي جنگ ) و سومي كاهي ويژه كويرينوس خداي پشتيبان كشاورزان كه فقط به كشت و زرع اشتغال داشت .
در داستان آرتور شاه اشياء سحر آميزي كه در كاخ شاه ماهيگير نگهداري مي شود ، يعني شمشير ونيزه اي كه از آن خود مي چكد ، جام جهان نماي گرال ( Graal ) ، و بر بشقاب ظرف چوبي براي پاره كردن گوشت ، به ترتيب نمودار جنگ و پادشاهي و روحانيت و كشاورزي ودامپروري اند آرتور شاه پس از پيروزي در سه آزمون بر تخت شهرياري مي نشيند بيرون كشيدن شمشير از سنگ ( كار ويژه جنگ ) ، دادن پاسخي خردمندانه و درست ( كار ويژه شاهي و دينداري ) و تقسيم عادلانه ثروت .
در قرن 10 م مسيحيت در مضامين تورات ، ساختار سه بخش هندواروپايي را كشف كرد : سام و يافث ، نماد روحانيون و جنگجويان و سستي و كاستي طبقه اول ، شاهان و موبدان ) ، جنگ ( نماد كژي و كاستي طبقه دوم ، جنگجويان ، ) و قحطسالي ( نماد وارونه طبقه سوم ، كشاورزان و پيشه وران ) .
به نظر دو مزيل ، سلت ها ( اجداد انگلستان ) حافظ و ناشر سنت هاي هن و اروپايي در اروپاي مسيحي اند ، در سه مجلد از كتاب Mythe et Epopee تجلي هاي سه كار ويژه هند و اروپايي را در اسطوره هاي هندي ، ايراني ، يوناني ، رومي ، اسكانديناويايي و سلتي نمونه مي آورد و فرضيه خويش را اثبات مي كند .
آيين مهر
بيشترين مهر كده ها در روم باستان و بعد از روم ، آلمان و انگلستان بيشترين مهر كده ها را داشته اند مهر در باور مهر پرستان در 25 دسامبر روزي كه بعدها زادروز عيسي شد متولد مي شود پدر او طبق بعضي از روايات ، خداي خورشيد است در كودكي با گاوي بزرگ مي شود و در نوجواني به شكار مي پردازد سپس كلاغي از سوي ايزد خورشيد پيام مي آورد كه گار را قرباني كند
مهر سر گاو را مي برد از گوشت و خون گاو طعام و شراب مقدسي مي سازد كه در شام آخر با خداي خورشيد ( سل ، هل ، هليوس ) صرف مي كند ، خداي خورشيد براي او گردونه اي آتشين مي فرستند و مهر ، سوار بر گردونه ي خورشيد به سوي آسمان و خورشيد به معراج مي رود .
در كيش مهر زروان ( كرونوس ، خداي زمان ) را به شكل خدايي دو جنسي نشان مي دادند كه سر او سر شير و تن او تن انسان بود و اژدهايي دور بدن او پيچيده شده بود شير در نمادگرايي مهري بيشتر نماد خود مهر استو اژدها نماد كرونوس زروان .
مهر پرستان تفاوت روشني ميان كرونوس و مهر نمي گذاشتند و مهر را خداي تقدير و زمان و جنگ و پيروزي و دادگري و باروري و مستي و شراب و روشنايي و داوري مي دانستند .
مهريان هفت طبقه داشتند :
1 – كلاغ (پيك ) ، ماسك كلاغ بر چهره مي زد و هنوز در جرگه ي مهريان در نيامده بود اجازه ي ديدن آيين ها را داشت ولي شركت نداشت . فايده ي ماسك اين بود كه اگر نخواهد مهرپرست شود هنوز ناشناس باشد و بيرون برود .
2 – همسر ، جشن ازدواجي نمادين همسر مهر مي شد و با او پيمان مي بست .
3 – سرباز را به طور نمادين مي كشتند و رنده مي كردند ، نمادي از اين كه حاضر است سر خود را در راه مهر فدا كن .
4- شير ، ماسك شير بر چهره مي زد و نماد او آتش و عسل بود
5- پارسي طي مراسمي به مقام پارسي Perses مي رسيد
6 – پيك خورشيد ، راز دار پيرمغان مي شد و احتمالا در نمايش هاي آييني نقش خداي خورشيد را بازي مي كرد .
7 – پدر ( Pater ) ، پير مغان و مرشد و پير آنان بود و بر زندگي مهرپرستان ولايت مطلق داشت ، توصيه هايش بايد انجام مي شد و چون و چرايي در آن ها نبود ، پير ، احتمالاً در نمايش هاي اييني مهريان نقش ايزد مهر را بازي مي كرد و گاوي را مي كشت كه طعام و شراب مقدس را از گوشت و خون او درست كرده و پخش مي كردند .
كيش مهر پيش از اشكانيان به اروپا رفته بود ولي تيرداد اشكاني با سه هزار پاري نزد نرون رفت تا او را مهر پرست كند مهر در اروپا آيين سربازان و سرداراني باقي مي ماند كه از مهر ، دلاوري و پيروزي را طلب مي كردند و به پيشگاه او نذر و نياز مي آوردند .
شكسپير و ماكياولي
دلتمردان كليسا نخست شهريار را پسنديده بودند و سپس در 1557 م آن را در فهرست كتابهاي ممنوع قرار دادند كتاب گفتارها تا 1636 و شهريار تا 1640 به انگليسي ترجمه نشده بود و دانش انگليسيان درباره ماكياولي از كتابي سرچشمه مي گرفت كه نويسنده اي به نام ژانتيه به زبان فرانسه با عنوان ماكياولي نوشته بود شكسپير ، وبستر ، ماسينگر ، فورد و بن جانسن شيفته ي بازتاب دادن انديشه هاي ماكياولي در آثارشان بودند .
هانري سوهامي مي گويد :
در آثار شكسپير ، ماكياولي گرايي ، مصلحت بيني سياسي ، جاه طلبي ، انتقام جويي هاي فئودالي و پيكارهاي طايفه اي در اشخاص مختلف متبلور است بي آن كه به روشني و مستقيما از جناح و ديدگاهي جانبداري شود
شهريار ، مي يابد هم شيوه روباه را بياموزد و هم شيوه شير را زيرا شير از دام ها نمي تواند گريخت و روباه از چنگال گرگان ، از اين رو روباه مي بايد بود و دام ها را شناخت و شير بايد بود و گرگ ها را رماند .
كهن نمونه ي شير در گذر زمان
زوج شاهي شيرها ، نماد تماميت و كمال است در نمادگرايي قرون وسطي سنگ كيميا نماد با شكوه تماميت و كمال انسان به وسيله ي يك جفت شير يا انسانهاي سوابر بر شير نشان داده شده است .
در قصه هاي عاميانه ي يونان باستان ، شيري ، گرگي را مي درد .
شير و خورشيد در ايران در تصوير ميترا ( = مهر ) با سر شير ، با يكديگر ديده مي شوند .
ماري كه شش بار به دور آن پيچيده ، نماد راه خورشيد از طريق كسوف است و مهر در اين جا ، كره خورشيد را در دست دارد در اساطير هندويي ، شير نماد درنده خويي مخرب يكي از خدايان است بدين ترتيب ويشنو در يكي از تجسم هاي خود ، به صورت شير مرد در آمد ، تا يك ديو ، شاه را از ميان ببرد .
دوي در جنبه درنده خويي خود ، به عنوان دورگا ، بر شيري سوار است ، كه نماد نيروي غضب آلود آن در نبرد با گاوميش ، ديو ، به شمار مي رود . شير طايفه ساكي ، شناخته شده بود و مواعظ و تعليمات او به غرش شير تشبيه مي شد .
طبق الگوي سوريو ، شير نماد نيروي موضوعي عينيت يافته ي درام است كه در شخصي اصلي ( پروتاگونيست – قهرمان پراپ ) متمركز شده است شخص بازي محوري ، محيط را آشفته مي كند و كشمكش را به وجود مي آورد او از قبول آنچه هست سرباز مي زندو شرايط موجود را بر هم مي زند .
بررسي صحنه هاي جنگ در هنري پنجم
حماسه ، در ساختار هنري پنجم جايگاه برجسته اي دارد حماسه ، بيان بحراني نمادي در زندگي يك ملت است كه از رهگذر نبردي پرماجرا به هويت ، خلق و خو و سرنوشت خود آگاهي مي يابد ، گئوگ لو كاچ مي گويد :
داده هاي سياسي براي شاعر ، در شكل مستقيم خود ، از لحاظ كميت ، بي پايان و پراكنده اند و جز با وسايل حماسي به درستي قابل تجسم نيستند .
پرده ي 1 :
پيشخوان . همسرا ، قهرمان ، مكان و موقعيت نمايشنامه را معرفي مي كند .
صحنه ي 1 ( لندن ، سرسرايي در قصر شاهي ) 1 – توصيف احتمال ضعيف شدن موقعيت آسماني ، 2 – توصيف غيبت قهرمان و مرگ و تولد دوباره ي آن . 3 – توصيف عاقلانه قهرمان به نيروي هاي آسماني . صحنه ي 2 ( قصر شاه ) 1 – بحت درباره ي ناحق بودن قهرمان دروغين ( شاه فرانسه ) ، 2 – وعده ي كمك نيروهاي آسماني به قهرمان . 3- رجز خواني نيروهاي آسماني 4 – آمادگي براي سفر 5 – پيام قهرمان دروغين براي قهرمان .
6 – پاسخ قهرمان براي قهرمان دروغين 7 – رجز خواني قهرمان
پرده ي 2 :
پيشخوان ، پيشگويي آينده ، صحنه ي 1 : ( خياباني در لندن ) 1 – توصيف اختلاف ياريگران قهرمان ، 2 – آشتي و اتحاد ياريگران قهرمان ، 3 – آمادگي براي سفر ،
صحنه ي 2 : ( ساوثمتن ، اتاق شورا ) 1 – قهرمان از خطري كه او را تهديد مي كند ( خيانت ) به سلامت مي رهد . 2 – خطر آفرينان ( خائنان ) را مي كشد 3 – آمادگي قهرمان براي سفر 4 – رجز خواني قهرمان صحنه ي 3 ( لندن در برابر يك ميكده ) 1 – آمادگي ياريگران قهرمان براي سفر 2 رجز خواني قهرمان دروغين 3 – نفرين به قهرمان 4 – پيام قهرمان براي قهرمان دروغين 5 – رجز خواني پيك قهرمان
پرده ي 3 :
پيشخوان پيشگويي آينده . صحنه ي 1 ( فرانسه در برابر دروازه هارفلور ) 1 – رجز خواني قهرمان براي ماهي . 2 – نبرد با ماهي به عنوان مقدمه ي نبرد با اژدها ( قهرمان دروغين )
صحنه ي 2 ( در برابر دروازه هارفلور ) 1 – ياريگران ترسوي قهرمان 2 – ياريگران شجاع قهرمان 3 – اختلاف ميان ياريگران قهرمان .
صحنه ي 3 ( در برابر يكي از دروازه هاي هارفلور ) 1 – رجز خواني قهرمان براي ماهي 2 – تسليم شدن ماهي
صحنه ي 4 ( روان ، قصر شاه فرانسه ) آمادگي دختر اسير اژدها براي آمدن قهرمان
صحنه ي 5 ( روئن تالاري در قصر ) 1 – گزارش توصيف جنگ ، 2 – ضعيف شدن ياريگران قهرمان دروغين ، 3 –رجز خواني ياريگران قهرمان دروغين
صحنه ي 6 اردوگاه انگليسيان در پيكاردي 1 – توصيف ( گزارش جنگ 2 – بروز اختلاف ميان ياريگران قهرمان 3- اعدام ياريگران شرور قهرمان 4 – پيشنهاد قهرمان دروغين به قهرمان براي تسليم شدن 5- رجز خواني قهرمان صحنه ي 7 ( اردوگاه فرانسويان نزديك اجينكورت ) رجز خواني ياريگران قهرمان دروغين .
پرده 4 :
پيشخوان 1 – توصيف جنگ 2 – نشانه اهي شر ( پچپچه ، ظلمت خيره خشم ، قربانيان ف شب مفلوج كندرفتار همچون جادوگري پلشت و زشت ( صحنه 1 : ( اردوي انگليسيان در اجينكورت ) ، 1 – آمادگي قهرمان براي جنگ ، 2 – آمادگي ياريگران قهرمان براي جنگ ، 3- به دست آوردن اطلاعات درباره ي ياريگران قهرمان توسط قهرمان 4 – وابستگي شديد ياريگران قهرمان به قهرمان . 5 – احساس مسئوليت قهرمان در برابر ياريگرانش . 6 – ابراز نارضايتي قهرمان نسبت به دارايي هاي مادي اش 7 – فروتني قهرمان به رغم جايگاهش 7 – حركت قهرمان به سوي ميدان جنگ
صحنه ي 2 : ( اردوگاه فرانسويان ) : 1 – رجز خواني قهرمان دروغين و ياريگران او / 2 – آمادگي آن ها براي نبرد ، 3 – حركت به سوي ميدان جنگ /
صحنه 3 ( اردوگاه انگليسيان ) : 1 – آمادگي ياريگران قهرمان براي جنگ ، 2 – رجز خواني قهرمان در برابر ياريگران اش 3 – آخرين پيشنهاد قهرمان دروغين به قهرمان براي تسليم شدن پاسخ منفي قهرمان . 5 – رجز خواني قهرمان در برابر پيك قهرمان دروغين . 6 – حركت قهرمان و ياريگران او به سوي ميدان جنگ
صحنه 4 : ( ميدان جنگ ) 1 – ضعيف ترين باريگر قهرمان يكي از ياريگران قهرمان دروغين را دستگير كرده است 2 – ياريگر قهرمان دروغين جانش را با پول مي خرد
صحنه ي 5 : ( بخش ديگري از ميدان جنگ ) 1 – شكايت ياريگران قهرمان دروغين از نزديك بودن شكست 2 – تصميم ياريگران قهرمان دروغين براي رفتن دوباره به ميدان جنگ و پيروز شدن
صحنه 6 : ( بخش ديگري از ميدان جنگ ) : 1 – پيروزي قهرمان نزديك است . 2 – بعضي از ياريگران قهرمان كشته مي شوند . 3 – ياريگران قهرمان دروغين دوباره حمله مي كنند .
صحنه ي 7 : ( بخش ديگري از ميدان جنگ ) : 1 – توصيف پيروزي قريب الوقوع قهرمان . 2 – مقايسه قهرمان با قهرماني قديمي 3 – هدايت ياريگران توسط قهرمان در ميدان جنگ 4 – قهرمان دروغين ، شكست خود ر پذيرفته و تسليم شدن خود را به قهرمان اعلان مي كند 5 – قهرمان، ياريگران پراكنده ي خود را به نظم فرا مي خواند ،
صحنه ي 8 : ( در برابر پرده شاه هنري ) : 1 – اختلافات جزئي ياريگران قهرمان 2 – از ميان رفتن اين اختلافات به پيشنهاد و فرمان قهرمان . 3 – اعلان نام كشته شده گان از جمله پسر قهرمان دروغين 4 – سپاس گذاري قهرمان از نيروهاي آسماني
پرده 5 : پيشخوان : توصيف شادي مردم سرزمين قهرمان براي پيروزي او
صحنه ي 1 : ( اردوگاه انگليسيان ) شوخي ياريگران قهرمان با هم
صحنه ي 2 : 1 – ورود قهرمان به كاخ قهرمان دروغين 2 – خوش آمد گويي اطرافيان قهرمان دروغين به قهرمان 3 – درخواست اطرافيان قهرمان دروغين از قهرمان براي صلح . 4 – اعلان موارد پيشنهادي قهرمان براي صلح 5 – اعلان عشق قهرمان به دختر قهرمان دروغين ( كه مانند دختري در بند اژدها است )6 – پذيرش عشق قهرمان از سوي دختر قهرمان دروغين ، 7 – پذيرش موارد پيشنهاد قهرمان از سوي قهرمان دروغين ، 8 – موافقت قهرمان دروغين با ازدواج آن دو ،9 –دعاي ياريگران قهرمان و ياريگران قهرمان دروغين براي ازدواج آن دو و صلحي كه بسته اند ، 10 آماده شدن قهرمان براي ازدواج
ختامه :
1 – پيشگويي آينده ، 2 – مرگ قهرمان ، 3 – از ميان رفتن صلح ، 4 – حاكم شدن هرج و مرج بر كشور قهرمان
نتيجه گيري
1- در هنر پنجم بيشترين صحنه ها به جنگ اختصاص يافته است چون حاشيه هاي جنگ را دقيق تر نشان مي دهد و به مسافت طي شده توسط سپاهيان نيز بيشتر مي پردازد .
2 – اگر صحنه هاي غير جدي و حاشيه هاي جنگ را از هنري پنجم كنار گذاريم ، نمايشنامه اي ، شعاري ، پروپاگاندار ( تبليغاتي ) ملي و حماسي خواهيم داشت كه هر گز ارزش هاي جهان شمول در آن ديده نخواهد شد شكسپير اولين و ساده ترين راه را انتخاب نكرده و با خلاقيت خود به حاشيه هاي ميدان جنگ پرداخته است پرداختن به اشخاص لهجه داري چون فلوئلن ، مك موريس ، و جمي نيز نگاه شكسپير به گستره ي افراد جامعه و ابعاد مختلف جنگ را بيشتر نشان مي دهد .
3 – كلوسويتر : جنگ مكان يك دوگانگي است فرمانده فرمان مي دهد و اهداف نظامي و سياسي حاكم بر كشمكش را دنبال مي كند سرباز ، فقط يك قطعه از ماشين بزرگ ارگانيك ارتش است و درجه و موقعيت او از يك رفتار مكانيكي ناشي مي شود
در هنري پنجم رفتار فرماندهان فرانسوي بيشتر مكانيكي مي نمايد تا رفتار سربازان انگليسي چون پيستول باردالف و نيم شكسپير به سربازان انگليسي به عنوان قطعاتي از ماشين بزرگ ارگانيك ارتش نگاه نكرده بلكه سربازان فرانسوي را مكانيكي نمايانده است در پرده ي 4 صحنه ي 4 نيز سرباز فرانسوي رفتاري مكانيكي دارد كه زبان فرانسوي او آن را تشديد هم مي كند شايد دليل آن ، مخاطبان انگليسي زمان شكسپير بوده اند كه انساني نماياندن دشمنان شان مورد پسندشان نبوده است .
4 – شكسپير صحنه هاي كميك را به دوليل در هنري پنجم گنجاده است .
1- كاستن از بار سنگين جديت و حماسه كه در سخنان همسرا ، هنري و صداهاي شيپور و شليك توپ است .
2 – با نگاهي عميق تر در مي يابيم كه آن دلاوري كه هنري با خطابه و رجز خواني از سربازان ش انتظار دارد در صحنه هاي تئاتر به سختي قابل نمايش و اجرا است بنابراين ، تصويري از سربازان بي مايه و بي زهره و بي جربزه ي انگليسي را نشان مي دهد تا مخاطب به قرينه ، هم دلاوري سربازان شجا ع انگليسي را تصور كند ، هم بر ترس و جبوني امثال نيم و پيستول و باردالف نفرين كند .
5 . فرانسويان ، نظم و آرايش و صبر و حوصله و واقع بيني دشمن نگرانه را رعايت نمي كنند . شايد اين سه دليل باعث شكست آن ها مي شوند :
1 – دست كم گرفتن انگليسي ها و رجز خواندن و لاف زدن هاي بي پايه ،
2 – رعايت نكردن نظم و آرايش نظامي
3 – شتاب و عجله در جنگ ، بدون برنامه ريزي و آماده گي راستين
6 . شكسپير نيز مانند وبستر ، ماسينگر ، فورد و وبن جانسن شيفته ي بازتاب دادن انديشه هاي ماكياولي در آثارش بوده است هنري نماد واقعي شيري است كه در شهريار ماكياولي از آن سخن رفته است ، شيري كه نماد انگليس نيز هست .
7 – شكسپير در هنري پنجم زير تاثير اسطوره هاي اروپايي ( ستلي ، ميترايي ، اسكانديناويايي ، عيسوي ئ مانند اين ها ) بوده است مثال : ريختار اسطوره ي كوهالن را با هنري پنجم بسنجيم .
1 – قهرماني دروغين جاي قهرمان راستين را گرفته است .
2 – قهرمان به تازه گي از يك زندگي حيواني دست كشيده و برخواسته هاي حيواني ش لگام زده است .
3 – دو روحاني جاي و جايگاه قهرماني راستين به او يادآوري مي كنند .
4 – قهرمان براي ژس گرفتن جايگاه خود آماده مي شود
5 – از گزند توطئه اي كه كشف مي كند به دور مي ماند.
6 – در جنگ ، دوستاني را كه به حقوق دشمنان تجاوز كرده اند اعدام مي كند
7 – سپاهيانش خسته اند ولي باز هم مي جنگد
8 – بر دشمن پيروز مي شود دختر قهرمان دروغين را به زني مي گيرد و بر جايگاه راستين خود تكيه مي زند
9 – پس از پيروزي در جواني مي ميرد
8 – در نماد گرايي مهري ، گاو ، نماد دنيا ، شهوت ، ماديات ، غرور ، نفس اماره و به طور خلاصه ديو يا تيتان بزرگ است كه با كشتن او جهان زنده مي شود و نظم ايزدي خود را باز مي يابد . شخصيت هنري پنجم نيز به قول اسقف پس از كشستن ديو درون ، زنده شده و نظم ايزدي خود را بازيافته است . همچنين هنري پنجم مانند مهر پس از انجام رسالت اين جهاني اش دعوت مرگ را لبيك مي گويد و مي ميرد.
نشانه هاي آيين مهر در هنري پنجم ، اهريمن ، سوگند به آفتاب و اين روز ، سوگند به زئوس ( مهريان ، مهر را با زئوس يكي مي دانستند ) سگ ، اسكندر وار ، شاهين ، ( هنري ، من آرزومند طلا نيستم ) = در پي تاج نبودن در كيش مهر ) صخره اي ساييده از درياي سركش، شكار، پگاوس اسبي با نفس هاي آتشين ، پدر هنري با افسري از آفتاب زرين بر سر ( در اين تشبيه ، پدر هنري مانند خداي خورشيد و خود هنري مانند پسر خداي خورشيد – مهر نمايانده مي شود ) خوراكي از گوشت گاو ، مريخ كبير ( خداي جنگ : مهر ) در قشون هنري ، كوپيد ( پسر بچه ي تيراندار ، ايزد عشق در يونان باستان ، كه در اروپا با مهر تركيب شود در اين نمايشنامه سگ از نشانه هاي مهري با معنايي مثبت به كار برده شده و سپاهيان هنري با اين نام خطاب مي شوند چه در زبان هنري و چه در زبان فرانسويان در اين نمايشنامه ، مهر به عنوان خداي جنگ با نشانه هاي آييني حضوري مثبت دارد سوگند هنري به زئوس ( خداي خدايان ) نيز او را به شاه شاهان تشبيه و نزديك مي كند .

منبع: كتاب نت گمشده/ مجموعه مقالات چهارمين همايش پژوهشي تئاتر مقاومت/ به كوشش و ويرايش محسن بابايي ربيعي/انتشاراتانجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده