دوشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۰۹

پس از عمليات فتح المبين، عمليات بيت المقدس طراحي شد. لشكر ثارالله با سازمان رزمي تيپ ثارالله و تحت امر قرار گاه قدس در اين عمليات شدكت كرد
در اين عمليات، افتخار جانشيني گردان ادغامي شهيد با هنر با گردان دوم تيپ تكاور ذوالفقار را داشتم. دو طرف ما را تيپهاي نورو بيت المقدس مي پوشاندند. مأموريت اصلي، تصرف پادگان حميد و جفي، ايجاد اختلال در پشتيباني و قطع ارتباط نيروهاي دشمن در دشمن - لشكر پنج و شش زرهي - بود.
بعد از تمامي شناسايي او تهيه مقدمات كار، با اصغر ايرانمنش تقسيم كار كرديم و مأموريت گردان در شكست خط دشمن، تصرف خط اول و تصرف خاكريز دوم انهدام نيروهاي آن و پاكسازي خط دوم با شعاع يك كيلومتر مشخص شد. ايرانمنش در پذيرش هر كدام از مأموريت شكستن خاكريز و خط اول دشمن به عهده ايرانمنش افتاد و او با اشتياق توصيف ناپذيري از اين قرعه استقبال كرد. شب عمليات فرارسيد. نماز مغرب و عشا را به جماعت خوانديم. حاج آقا حقيقي، يكي از علماي بزرگ كرمان نيز حضور داشتند. شنيديم كه پس از حركت ما به سوي دشمن، ايشان محاسن مبارك را روي خاك جاي پاي رزمندگان گذاشته و براي نصرت اسلام و پيروزي آنان دعا كرده است.
عمليات آغاز شد. چاشني اژدر بنگال براي گشايش معبر مفقود شد؛ اما معبربه تدبيري ديگر گشوده شد. با فرياد الله اكبرو شجاعت و جسارت رزمندگان اسلام، آتش پر حجم دشمن خاموش شد و خاكريز دشمن سقوط كرد. هر قدم از خاك پاك ميهن در معبر عمليات را خون شهيدي رنگين و متبرك كرده بود. با فرياد الله اكبروراهنمايي، نيروها را به خاكريز دوم كشانديم. تيپهاي نور و بيت المقدس به علت برخورد با باتلاق و رود خانه و ... موفق به تصرف اهداف از پيش تعيين شده نشدند. نيروهاي ما از ساعت شروع عمليات تا ساعت يازده و نيم ظهر فردا،10 ارديبهشت 61 – با دشمن درگيربودند. در اين چند ساعت، تعدادي از نفربرهاي دشمن به آتش كشيده شد. تعداد قابل توجهي ازنيروها ي آنان كشته واسير شدند و ما به اميد رسيدن نيروهاي كمكي مقاومت مي كرديم.
البته اين اميد چندان رؤيايي و واهي نبود. فرماندهي، ارسال نيروهاي كمكي و تقويت مواضع تصرف شده و حفظ مناظق آزاد شده را پيش بيني كرده بود، ولي شرايط، عكس اين تدابيرو اميدها بود. اهداف از قبل تعيين شده ي تيپ ثارالله تصرف شده بود؛ در حالي كه مواضع طرفين از نيروي خودي خالي بود.
پاتك دشمن، همزمان با سپيده ي صبح آغاز شد و زد و خورد در آن نقطه تا ساعت يازده و نيم ادامه داشت؛ ولي خالي بودن دو جناح؛ عدم پاكسازي دقيق مناطق پشت سر با طول چهار كيلومتر، شناسايي پي درپي هليكوپترهاي دشمن و عدم ارسال نيروي كمكي به علت شرايط خاص، ماجرا را در آن نقطه و ساعت به نفع دشمن تمام كرد.
از اين به بعد، فصل جديدي در زندگي ما آغاز شد. عده اي از رزمندگان شهيد شدند و به وصال حق رسيدند و گروهي نيز با جراحت يا سالم اسير شدند. يك ساعت قبل از اسارت، تيري به شكم من اصابت كرد و زمين گير شدم. پيش از جراجت، بيسيمچي مان كه جمعي تيپ 58 ذوالفقار بود، شهيد شد و به صورت روي زمين افتاده بود گوشي بيسيم دست من بود و با پشت خط، بسيار تند و احساسي صحبت مي كردم. برادري به نام عربآن سوي بيسيم مخاطبم بود. در همان حال، با يكي دو نيروي پياده ي عراقي درگير بودم. يك خشاب 45 تايي روي سلاحم بود و آخرين فشنگها را شليك مي كردم. ناگهان، از پشت س، برادري به نام رحيم طالقاني كه از سپاه كرمان بود، گفت: «حسني، من تير خوردم»
نگاه كردم. تير نزديك قلبش خورده بود و خون با فشار زياد از زير لباس بيرون مي زد. پرسيد:« چه كار كنم؟»
گفتم: « اشهدت را بگو.»
خيلي آرام شهادتين را گفت و ادامه داد: « خشابهاي من را هم بزن» در موقعيت بدي قرار گرفته بوديم . از پشت س، بچه ها يكي يكي شهيد مي شدند و از جلو هم امنيت نداشتيم. فشنگهايم تمام شده بود.
در آخرين دقايق، سلاح خالي را به طرف نيروي عراقي گرفتم. نيروي عراقي با ديدن تفنگم به سرعت پايين رفت و اين حركت دو سه بار تكرارشد. در حالي كه چشمهايم مواظب دشمن بود، دستم را به پشت سرم دراز كردم و به رحيم طالقاني گفتم: « خشابهايت را بده»
پاسخي نشنيدم. براي لحظه اي به عقب برگشتم. طالقاني شهيد شده و به ديدار دوست شتافته بود. از كمر روي زانو خم بود. دست بر سينه اش گذاشتم او را به پشت خواباندم. سپس خشابها را از جيت خشاب بيرون آوردم و انها را هم شليك كردم؛ در حالي كه گروه زيادي از عزيزان همرزمم شهيد، عده اي زخمي شده و نيروهاي كمكي هم نرسيده بودند. البته سياهي شاد كننده اي از دور مي ديدنم؛ ولي با شدت آتش دشمن، آنها هرگز نتوانستند به كمك ما برسند.
در همين لحظات، ناگهان تيري به سمت راست شكمم اصابت كرد. تير فانسقه ، لباس و شكم را دريد و خون بيرون زد. با چفيه زخمم را بستم؛ اما خون همچنان روان بود. مقدار قابل توجهي خون از لباسها و قسمتي از بدنم را فرا گرفت.
سوزش زخم، درد، ضعف، خستگي و بي خوابي، همه به سراغم آمده بودند. عمق زخمم را نمي ديدم؛ ولي احتمال شهادت دادم. از اين رو پا به قبله شدم اشهد خود را گفتم. رمقي در بدنم حس نمي كردم، اما مي توانستم پاها يم را تكان دهم. متوجه شدم كه رفتني نيستم. فركانس بي سيم پي آر سي 77 همراهم را به هم زدم. نيروهاي دشمن ديگر از خاكريز، عبور كرد ه و تقريباً اسير شده بوديم. با اسلحه تهديد شديم كه دستمان را بالا بگيريم.
دستم را محكم روي شكمم گذاشتم و لنگان و افتان و خيزان، در حالي كه احساس مي كردم دنيا روي سرم خراب شده، حركت كردم، دستهايم را روي سر كه نگذاشتم، بالا هم نگرفتم. نجفي، بسيجي هرمزگاني هنوز مقاومت مي كرد. هيچ مهمات و فشنگي نداشت. با سنگ و كلوخ به آن عراقي ها افتاده بود و در حالي كه محاصره ي كامل شده بوديم، تسليم نمي شد. يكي از نيروهاي دشمن، او را با شليك چند تير به شهادت رساند. نوشته ي پشت پيراهنش هنوز در خاطرم است: « مسافر كربلا»
لحظاتي قبل از اين ماجرا، دو نفر گفتن: « ما مي خواهيم برگرديم»
يكي به آن دو گفت : « ميل خودتان است ؛ ولي تير بار از پشت شر شما را مي زند»
آن دو چند قدمي برنداشته بودند كه هدف قرار گرفتند و شهيد شدند. تيرها كه به بدن پاكشان خورد، از زمين كنده شدند سپس از پاي افتادند. تنشان بر خاك خفت و روحشان به آسمان رفت. اسحاق يحيي زاده ، بسيجي تكابي، هنوز نارنجكي باخود داشت. دقايقي از اسارتمان نگذشته تود كه دورهم جمعمان كردند ؛ زخمي و مجروح و سالم. نفربر تانكشان را هم براي تهديد گرداگرد ما به حركت دراوردند. نيروهاي پياده دشمن هم اطراف زده بودند.
ناگهان اسحاق ضامن نارنجك را كشيد و آن را وسط نيروهاي دشمن و خودي انداخت. چند نفر از دو طرف زخمي شدند. يكي از نيروهاي دشمن، در حالي كه به شدت از ناحيه ي دهان زخمي شده و خون از صورت و دهانش جاري بود؛ گلنگدن تفنگش را كشيد و همه ي ما را به رگبار بست. قصد داشت همه را بكشد، ولي چند نفر از دوستانش محكم او را گرفتند و از ادامه ي تير اندازي منعش كردند. سپس زخمي ها را با نفربر وسالم ها را پياده به سوي مقر فرماندهي شان حركت دادند. مقر به مقر گروه به گروه ما را پياده كردند. تمام نيروهاي مستقر در پايگاهي كه ما پياده شديم، دورمان حلقه زدند. خيال مي كردند با اسارت ما چند نفر، لشكري را به اسارت گرفته اند. نمي دانستند در برابر گروه اندك ما ، نوزده هزار نفر از نيروهايشان در همين عمليات به اسارت در خواهند آمد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده