يکشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۰۵:۵۳
حوادث عظيم و رويدادهاي تكان دهنده اي كه زندگي و تاريخ يك ملّت را متأثّر و دگرگون مي كند، بي ترديد، فرهنگ، هنر، ادبيات و حتي ‏بينش ها و نگرش هاي مردم آن كشور را نيز در ابعادي گسترده دگرگون مي كند. دفاع هشت سالة اعتقادي و يكپارچة مردم دلاور اين ‏سرزمينِ حادثه خيز، در طول دو سه دهة اخير، بزرگترين رويداد تاريخي كشور ما به شمار مي رود. اين جنگ با جوهره اي تدافعي، معنوي و ‏آزادي خواهانه تأثيرات شگفت انگيزي بر جوانب گوناگون زندگي اجتماعي، سياسي، مذهبي، فرهنگي، ادبي و حتي شخصي مردمان اين مرز و ‏بوم بر جاي نهاد و با دگرگون كردن زندگي و زمانه، ادبيات را نيز كه آيينة زمان است، دچار دگرگوني و تحول كرد؛ و از آنجا كه ادبيات هر ‏دوره اي، با حوادث و مسائل آن عصر رابطه اي ناگسستني دارد و در بازنمايي و انعكاس زير و بم هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، و تاريخي جوامع ‏انساني نقشي محوري ايفا مي كند؛ دفاع مقدس نيز باعث پديد آمدن جريان ادبي گسترده و نيرومندي در كشور گرديد. با حادث شدن اين رخداد پرتلاطم و دردانگيز، ‏نويسندگان ادبيات داستاني جنگ در ثبت و درج هنري آن، از همان روزهاي آغازين جنگ، كه فضايي سرشار از شور و التهاب بر كشور ‏حاكم بود، تا واپسين لحظه هاي نبرد و حتي تا هم اكنون، كه تفاوتهاي فراواني در شيوة نگاه و نگرش هنرمندان و مردم نسبت به جنگ ايجاد ‏شده است، دست از تلاش و نوشتن برنداشته اند تا بتوانند هم ريشه و هويت تاريخي اين ملّت را به هنگام وزش تندبادهاي حادثه هاي هول انگيز ‏استوار و ماندگار كنند و هم راه نوي در برابر ديدگان نسلهاي نو به نوِ آينده بگشايند و مرزهاي رهايي و رستگاري را به آنان نشان بدهند. از ‏آنجا كه اگر بخواهيم همة رويدادهاي بزرگي را كه در تاريخ زندگي پديد آمده و در‎ ‎صفحات تاريخ ثبت شده است، مشخص و ارزيابي كنيم، ‏هيچ كدام از آنها‎ ‎ارزشمندتر و با اهميت تر از شهادت نيست؛ ما نيز دراين مختصر، از ميان بيش از صدها رمان و داستان مربوط به ‏جنگ در‎ ‎ايران، ناگزيريم تنها به شمار ‏اندكي كه داراي‎ ‎ارزش ادبي قابل قبولي هستند و به جايگاه شهادت در ادبيات پايداري ‏كشورمان پرداخته اند، اشاره كوتاهي بنماييم.‏

چكيده
‏ حوادث عظيم و رويدادهاي تكان دهنده اي كه زندگي و تاريخ يك ملّت را متأثّر و دگرگون مي كند، بي ترديد، فرهنگ، هنر، ادبيات و حتي ‏بينش ها و نگرش هاي مردم آن كشور را نيز در ابعادي گسترده دگرگون مي كند. دفاع هشت سالة اعتقادي و يكپارچة مردم دلاور اين ‏سرزمينِ حادثه خيز، در طول دو سه دهة اخير، بزرگترين رويداد تاريخي كشور ما به شمار مي رود. اين جنگ با جوهره اي تدافعي، معنوي و ‏آزادي خواهانه تأثيرات شگفت انگيزي بر جوانب گوناگون زندگي اجتماعي، سياسي، مذهبي، فرهنگي، ادبي و حتي شخصي مردمان اين مرز و ‏بوم بر جاي نهاد و با دگرگون كردن زندگي و زمانه، ادبيات را نيز كه آيينة زمان است، دچار دگرگوني و تحول كرد؛ و از آنجا كه ادبيات هر ‏دوره اي، با حوادث و مسائل آن عصر رابطه اي ناگسستني دارد و در بازنمايي و انعكاس زير و بم هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، و تاريخي جوامع ‏انساني نقشي محوري ايفا مي كند؛ دفاع مقدس نيز باعث پديد آمدن جريان ادبي گسترده و نيرومندي در كشور گرديد. با حادث شدن اين رخداد پرتلاطم و دردانگيز، ‏نويسندگان ادبيات داستاني جنگ در ثبت و درج هنري آن، از همان روزهاي آغازين جنگ، كه فضايي سرشار از شور و التهاب بر كشور ‏حاكم بود، تا واپسين لحظه هاي نبرد و حتي تا هم اكنون، كه تفاوتهاي فراواني در شيوة نگاه و نگرش هنرمندان و مردم نسبت به جنگ ايجاد ‏شده است، دست از تلاش و نوشتن برنداشته اند تا بتوانند هم ريشه و هويت تاريخي اين ملّت را به هنگام وزش تندبادهاي حادثه هاي هول انگيز ‏استوار و ماندگار كنند و هم راه نوي در برابر ديدگان نسلهاي نو به نوِ آينده بگشايند و مرزهاي رهايي و رستگاري را به آنان نشان بدهند.
از ‏آنجا كه اگر بخواهيم همة رويدادهاي بزرگي را كه در تاريخ زندگي پديد آمده و در‎ ‎صفحات تاريخ ثبت شده است، مشخص و ارزيابي كنيم، ‏هيچ كدام از آنها‎ ‎ارزشمندتر و با اهميت تر از شهادت نيست؛ ما نيز دراين مختصر، از ميان بيش از صدها رمان و داستان مربوط به ‏جنگ در‎ ‎ايران، ناگزيريم تنها به شمار ‏اندكي كه داراي‎ ‎ارزش ادبي قابل قبولي هستند و به جايگاه شهادت در ادبيات پايداري ‏كشورمان پرداخته اند، اشارة كوتاهي بنماييم.‏

مقدمه ‏
‏ بقا و دوام هر ملت و جامعه مرهون و مديون پايمردي ها و از خودگذشتگي هاي آن ملت و‎ ‎آن جامعه است و چه بسا ‏ايستادگي و از خودگذشتگي هاي افراد آن جامعه، بيداري‎ ‎و سرافرازي را براي آن جامعه به ارمغان آورده است. با نگاهي اجمالي به ‏تاريخ ملل درمي يابيم كه‎ ‎چنانچه ملتي از فرهنگ ايثار و شهادت برخوردار بوده اند، پيروز و سربلند باقي مانده‎اند. ‏مكتب انسان ساز اسلام، شهادت را حياتي ابدي مي شمارد و در قرآن شريف چنين مي‏‎ ‎فرمايد: «ولا تحسبنّ الذين قتلوا ‏في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»‏:‎ «كساني را كه در راه خدا كشته مي شوند مرده نپنداريد، بلكه زنده اند و در ‏نزد خداوند‎ ‎روزي مي خورند». همين مكتب و همين قرآن براي مسلمانان بهترين الگو و نمونه درجهاد في سبيل الله است. در نقش ادبيات در تهييج و ترغيب رزمندگان اسلام، همين بس كه‎ ‎پيامبر(ص) عظيم الشأن اسلام در جنگ ها، زماني كه ‏لشكر كفر با رجزخواني به ميدان جنگ مي‎ ‎آمد، با كلامي موزون و موجز شعاري را سر مي دادند و به لشكر القا مي كردند ‏و همين‎ ‎امر موجب پيروزي و سرفرازي لشكر اسلام مي شد. پيامبر مي فرمود: چنانچه كشته شويد، به‎ ‎بهشت خواهيد رفت ‏و چنانچه پيروز گرديد و زنده بمانيد، سرفراز خواهيد شد. در نهضت‎ ‎مقدس حضرت سيدالشهدا(ع) نيز نمونه هاي بارزي از ‏نقش ادبيات را در تهييج و ترغيب‎ ‎لشكر اسلام و تضعيف لشكر كفر مشاهده مي كنيم. ‏
‏ پيشينة بازتاب جنگ در ادبيات به دوران كهن و روزگار اسطوره ها و حماسه ها بازمي گردد؛ به طوري كه سهم قابل ‏توجهي از شاهكار هاي ادبي جهان با موضوع جنگ خلق شده است،كه در اين زمينه مي توان ده ها اثر را نام برد ‏كه ‏نويسندگانش با دستمايه قرار دادن جنگ، تصويري از انسان ستيزه جو و صلح جو را به نمايش گذاشته اند.‏ اما جنگ هشت ساله اي كه به ميهن ما تحميل شد، به عللي با جنگ هاي متعارف جهان تفاوت داشت. جنگ هشت ‏ساله ما تجاوز آشكار ارتشي مجهز با پشتوانه سياسي و نظامي چندين كشور بود، آن هم در برابركشوري كه تازه به ‏استقلال رسيده وتحول بزرگ انقلاب را پشت سر نهاده بود و با مشكلات خاص يك انقلاب نوپا هم روبه رو بود. آميختگي ‏فرهنگ ديني و روحيه مقاومت و همت مردمي در برابر متجاوزان، شكلي از جنگ را پديد آورد كه شايد كمتر شباهتي به ‏جنگ هاي ديگر جهان پيدا مي كرد. فرهنگ شيعي وعلوي متأثر از وقايع تاريخي، بويژه عاشورا، جوهره خاصي به اين جنگ ‏بخشيد وآن« فرهنگ شهادت» بود. ‏
‏ جنگ، دوزخ عواطف عالي انساني، نابودگر آرامش و آسودگي زندگي و « صرفگاه عظيم جانها و مالهاست.»‏ (خادمي كولايي، بي تا، ش111). شايد براي ‏پرهيز از اين تابوي بزرگ معرفت بشري است كه در فرهنگ كشور ما در بيشتر اوقات به جاي اين واژه از تعبير«دفاع ‏مقدّس» بهره جسته مي شود؛ با اين همه گاهي انسانها ناگزير مي شوند كه بجنگند تا به آشتي و امنيّت دست يابند. در ‏چنين موقعيتي ادبيات به عنوان قلمرو اصلي ارزشها و انديشه ها، ضمن تقويت روح جمعي حماسه و ايثار به نمايش هنريِ ‏التهاب ها، تب وتاب ها و هيجانات شورانگيز ملت ها در برهه هاي حساس و حياتي نبرد كه عموماً با مصائب و متاعب ‏فراواني همراه است، مي پردازد. بدون شك، ادبيات داستاني، پاره اي جدايي ناپذير و درعين حال گسترده ترين عضو پيكرة ‏ادبيات دفاع مقدس است.‏
‏ جنگ يا ايثار نقشي محرك و كنشگر در خلق ادبياتي با مضمون جنگ و ايثار داشته اند، ولي صرفاً نمي توانيم بگوييم كه ‏ادبيات در اين بازي علت و معلولي، نقش معلول را ايفا مي كند و تنها مي‎تواند در اين ميان تأثير پذيرد؛ بي آن كه تعاملي ‏دو سويه صورت گيرد. ادبيات نيز مي تواند عاملي تأثيرگذار بر جريان جنگ ها،‎ ‎ايثارگري ها و مرگ بر سر آرمان ها ‏باشد.البته، از انصاف نيز نبايد دور شد كه براستي در بيشتر‎ ‎موارد اين ادبيات بوده است كه از جريان عظيمي چون جنگ ‏و به تبع آن پيامدهايش، همچون‎ ‎ايثار و فداكاري تأثير گرفته و آن تأثيرات را به شيوه اي هنري بازتابانده است. درتاريخ ‏بسيار ديده ايم كه جنگ ها و فداكاري ها و رنج هاي مردم درگير در جنگ به‎ ‎آفرينش آثار ادبي منتهي شده باشد، اما ‏نمونه هاي اندكي را مي توانيم برشماريم كه‎ ‎در برانگيختن ايثار و فداكاري همگاني به گونه اي مؤثر افتد كه فرجام‎ ‎پيكاري ‏را رقم زند.‏

شهيد و شهادت در لغت و اصطلاح ‏
‏ شهيد و شهادت از ماده « ش ه د » اخذ گرديده است. شهد در لغت معاني كاربردهاي متعددي دارد. مصدر شهادت به ‏معناي حضور، علم به امور ظاهري، شهادت دادن خبر قاطع دادن، مشاهده نمودن و برخي معاني مشابه به ديگر است. ‏شهيد كه جمع آن شهداست، بر وزن فعيل به معني فاعل بوده، گاه در تأويل به معني مفعول نيز به كار مي- رود(ابن منظور، 1405). ‏ ‏دراصطلاح اسلامي، شهيد كسي است كه در راه خدا كشته مي- شود و يا مجاهدي است كه درطريق حق جان مي سپارد(همان)‏.‏ ‏جرجاني در كتاب تعاريف خود (ص108) در باب واژه شهيد چنين آورده است:‏
‏ « هو كل مسلم طاهر بالغ قتل ظلما و لم يجب بقتله مال لا يرتت اي لم يصبه شيء من مرافق الحياة». بنابراين تعريف، ‏شهيد مسلمان پاك نهاد بالغي است كه از سر ظلم و بدون چشمداشت مادي جان سپرده باشد.گفته مي شود شهيد را از ‏آن جهت شهيد گفته اند كه چون فرشتگان گواه بهشت اويند يا چون او زنده است و نمي ميرد، گويي كه شاهد و حاضر ‏است، يا از آن رو كه دركار ‏ خدا گواه حق بود تا جان باخت، يا چون به خاطر جان سپاري در راه خدا شاهد كرامت الهي است(همان).
شهادت در راه خدا ‏شامل كشته شدن در ميدان نبرد ، ترور و سوء قصد دشمنان نسبت به مؤمنان، كشته شدن دردفاع ازجان، ناموس و مال ‏در هر مكان و زمان مي شود (قرائتي، 1377: 308).

شهيد و شهادت در ادبيات ديني
‏ ادبيات ديني با اين واژه تعامل بسياري دارد. در قرآن كريم ماده شهد 150 بار به صورت مشتقات مختلف ذكر شده كه ‏واژه شهيد 35 بار و جمع آن شهدا 20 بار و مثناي آن شهيدين 1 بار به كار رفته است. علاوه برآيات قرآن، روايات اسلامي ‏نيز در پرداختن به موضوع شهيد و شهادت، از چنان غنايي برخوردارند كه خود تحقيقاتي مفصل و مستقل مي طلبد. وسايل الشيعه، مستدرك، بحارالانوار، ميزان الحكمه، نورالثقلين،كنزالعمال و ديگر منابع اسلامي با بهره گيري از كلام پيامبر ‏اسلام(ص) و امامان معصوم(ع)، ديدگاه ديني را در باب بار معنايي كه واژگان شهيد و شهادت ازآن برخوردار است و اجر ‏منزلتي كه اسلام براي شهيد بر مي شمارد، تبيين نموده اند(همان،ج2: 226-228).
‎‏ اگر بخواهيم تمام رويدادهاي بزرگي را كه در تاريخ زندگي به وجود آمده و در‎ ‎صفحات تاريخ ثبت شده، مشخص و ارزيابي كنيم، ‏هيچ كدام از آنها‎ ‎ارزشمندتر و با اهميت تر از مسأله شهادت نيست. شهادت تنها از ‏خودگذشتگي و‎ ‎فداكاري نيست، بلكه عبارت است ازخود گذشتگي و فداكاري توأم با بيداركردن و‎ ‎زنده نمودن ‏تمام افراد انسانها از حالت خفتگي و بي توجهي، لذا ‏شهيد با واسطه شهادتش‎ ‎خون در رگ و پيوند افراد مرده و خفته ‏اجتماع تزريق مي كند و آنها را زنده و بيدار‎ ‎مي سازد.
به طور كلي، ‏مفهوم شهيد و شهادت داراي دو ركن اساسي: است: ‏نخست اينكه شهادت‎ ‎با آگاهي كامل صورت مي گيرد؛ يعني شخص خودش آن ‏را انتخاب مي كند، در ثاني في سبيل‎ ‎الله ‏است. وجود همين دو ركن، شهادت را از ساير مرگها متمايز كرده و ارزش آن را مشخص‎ ‎نموده ‏است. خداوند كريم ‏مي فرمايد: هر گاه بنده اي ملاقات با من را دوست بدارد،‎ ‎ملاقات او را دوست دارم. پيامبر گرامي (ص‎‏)‏‎ ‎درباره ارزش ‏شهادت فرمود: شريفترين مرگها شهادت است. امام علي (ع) نيز در اين باره‎ ‎فرمود: ‏پربركت ترين، شرافتمندترين، با شكوه ‏ترين و گرامي ترين مرگها، كشته شدن در‎ ‎راه خداست. البته «شهادت» انتخاب اول است، ‏جهادگر ابتدا به پيروزي مي انديشد و در‎ ‎مرحلة بعدي آرزوي شهادت مي نمايد. به فرمودة علي (ع) در دعاي قبل از جنگ، « اگر بر‎ ‎دشمن، ‏پيروزمان ساختي، ما را از تجاوز بركنار دار و بر راه حق استوار فرما، و چنانچه‎ ‎آنها را بر ما پيروز گرداندي، شهادت را نصيب ‏ما ‏بفرما و ...» (نهج البلاغه، خطبه 171) وظيفه ما اينست كه از ارزشها و آن چيزهايي كه شهداي ما به خاطر حفظ آنها جان‎ ‎خويش را نثار ‏كرده اند، ‏محافظت نماييم و به آنها پايبند باشيم.‏

ادبيات داستاني و جنگ ‏
‏ يكي از گونه ها يا به‎ ‎اصطلاح ژانرهاي مهم ادبي در هر كشور، ادبيات جنگ آن كشور است. ملل گوناگوني كه‎ ‎تاريخ آن ها ‏به پديدة جنگ نيز مبتلا بوده، به آفرينش ادبياتي در اين باره دست‎ ‎زدند كه به فراخور نقش و موضع گيري كه در جنگ ‏داشتند، به عناوين متفاوتي شناخته شد:‏‎ ‎ادبيات دفاع كبير ميهني (روسيه)، ادبيات مقاومت (فرانسه)، ادبيات جنگي (ايالات‎ ‎متحده)، ادبيات ضد جنگي (آلمان پس از جنگ)، ادبيات دفاع مقدس و يا پايداري( ايران‎ ‎‏)‏‎ ‎و‎...‎
‏ ترديدي نيست كه پاي ادبيات ديرزماني است در مقولة جنگ گشوده ‏شده و هميشه يك تم اساسي براي ‏‏داستان‏نويسان جهان بوده است. ‏داستان‏هاي بسياري را مي‏شناسيم كه جنگ اگر نه تمامي موضوع كه ‏بخش ‏عمدة اثر ‏داستاني را شامل مي‏شود، اما لزوما همه نويسندگان ‏داستان‏هاي جنگي از نزديك شاهد ‏وقايع جنگ نبوده‏اند.
نوشتن درباره جنگ، عرصة گسترده‏اي را پيش روي داستان‏ نويس قرار ‏مي‏دهد كه مي‏تواند از طريق ‏‏" ثبت ‏هنرمندانه" وقايع، تصويرگر ‏دلاوري‏ها، حماسه‏ها، پيكارها، شكست‏ها و پيروزي‏ها و نگارگر ‏عوارض و ‏تبليغات آن باشد. با ‏بررسي اندكي در سير داستان‏نويسي دو قرن ‏اخير جهان، اين نكته روشن ‏مي‏شود كه رمان‏ها و داستان‏هاي كوتاه ‏بسياري ‏با بهره‏گيري از زمينة رويدادهاي جنگي و ‏مخاصمه‏هاي قومي، ‏كه گاه بين دو يا چند كشور، بين اقوام گوناگون از يك ‏مليت و يا ‏بين طرفداران دو ‏نحله فكري و عقيدتي صورت گرفته، نوشته شده است. ‏جنگ‏هاي اول و دوم جهاني در اين ‏ميان، ‏بخصوص انگيزة خلق آثار ‏ادبي بسياري شده است. ‏
‏ "همينگوي" ضمن اينكه در مبارزات داخلي اسپانيا حضور داشت و ‏رمان ناقوس‏ها براي كه مي‏نوازد ‏او برگرفته از ‏اين جنگ ‏داخلي است، خود از زخميان جنگ جهاني اول نيز بود. "تولستوي" نيز ‏تصويرگر ‏زواياي دقيق و صحنه‏هاي ‏غريب جنگ‏هاي روسيه و فرانسه در ‏رمان عظيم جنگ و صلح است. او در ‏اين رمان، گيراتر از هر مورخي ‏جزئيات وقايع را ‏نشان مي‏دهد و داستان او ماندگارتر از هر اثر ‏تاريخي، ‏تصويرگر شرح رنجها و شاديها و پيروزي و شكست‏هاست. ‏
‏ "برباد رفته" اثر مارگارت ميچل، "زني تنها در ميان جمع" اثر ‏هاينريش بل، " قرباني" و "پوست" دو اثر از ‏مالاپارته و ‏صدها اثر ‏برجستة ديگر به نحوي شگرف و دلپذير گوشه‏هايي از رويدادهاي عظيم ‏دو ‏جنگ بزرگ جهاني را ترسيم ‏كرده‏اند كه به حقيقت تاريخ دقيق و ‏راستين، از دل همين رمان‏ها و ‏داستان‏ها استخراج مي‏شود. ‏
‏ اين سلسلة طولاني تا امروز همچنان با شدت و ضعف ادامه دارد و ‏نويسندگان روزگاران اخير نيز حتي ‏اگر جنگ را از ‏نزديك لمس نكرده ‏باشند، با شناخت موقعيتهاي جنگ و عوارض و حواشي آن، گسترة ‏‏تخيل خويش را تا دوردستهاي ‏تاريخ مي‏برند و با بهره‏گيري از حوادث ‏جنگ به خلق آثار ‏داستاني مي‏پردازند. بيان موضوع جنگ در ‏قالب داستاني و ‏گزارشهاي ادبي طي سالهاي متمادي از ‏گذشتة دور تا ‏امروز استمرار داشته و اين رشته هيچ گاه انقطاع نيافته است و ‏اين ‏همه نشان مي‏دهد ‏كه موضوع جنگ هيچ گاه از زندگي انسان و ‏بالطبع از زندگي صاحبان انديشه و قلم خارج نشده است و ‏‏استمرار ‏آن تا امروز چندان عجيب و غيرعادي نيست. ‏
‏ بازار ادبيات جنگ هميشه گرما و حرارت خاصي داشته است. به قول ‏مؤلف جامعه‏شناسي جنگ «جنگ ‏آفرينندة ‏تاريخ است، و در واقع ‏تاريخ صرفا با شرح كشمكش‏هاي مسلحانه آغاز شده و بعيد است كه ‏‏اين پديده، زماني كاملا از ميان ‏برود، زيرا جنگ‏ها به هر حال ‏مشخص‏ترين مبادي تاريخ و در عين حال ‏مرزهايي هستند كه مراحل مهم ... را از ‏يكديگر متمايز مي‏كنند. تقريبا تمام تمدنهاي معروف در ‏اثر ‏جنگ از بين رفته‏اند. تمام تمدنهاي جديد نيز با جنگ پا به ‏‏عرصة وجود نهاده‏اند.»‏ (فرخجسته، بي تا : 1 و125)
‏ با شعله ور شدن آتش جنگِ ناخواسته در ايران و تداوم آن درطول ساليان دراز، ادبياتي با ويژگيهاي خاص و ‏منحصربه فرد در اين كشور پديد آمد كه شاخة ادبيات داستانيِ آن به دليل برخورداري از ظرفيتهاي قابل توجه در انعكاس ‏عيني و جزء نگارانة حالات گوناگون آدميانِ درگيرِ جنگ، برخلاف محدوديت هايي كه در شعر وجود دارد، عرصة وسيعي را ‏براي فرانمايي و بازتاب فرهنگ ايثار و شهادت فراهم كرد. با گذشت زماني نسبتاً ديرآهنگ از فعاليت اين نوع ادبي، ماهيت ‏و هويت آن در ذهن ها و زبان ها جاي گرفت و نياز به شناخت خصايص و مؤلّفه هاي آن، جهت تعيين جايگاه مفهوم و قرار ‏دادن آن در طبقه بندي هاي ادبي و هنري روز به روز بيشتر از پيش احساس شد.‏
‏ هنوز شايد تعريف روشن، جامع و مانعي از داستان جنگ بيان نشده است. « اصطلاح داستان جنگ توسّعاً به ‏داستان هايي اطلاق مي شود كه بيانگر رويداد ها و حوادث و تأثيرات جنگ باشد؛ ادبياتي كه به صحنه هاي رزم ‏مي پردازد؛ ادبياتي كه بوي باروت و انفجار و مرگ مي دهد.»‏(جزيني، سايت فرهنگ ايثار)« داستاني كه از جنگ، براي جنگ، درباره جنگ و حواشي ‏آن نوشته مي ‏شود، ‏ادبيات داستاني جنگ محسوب مي گردد.‏»‏
بي شك در اين مختصر نمي توان به درستي انعكاس مفهوم شهادت را در داستان هاي جنگ بازگفت. اين مختصر تنها ‏فتح بابي خواهد بود براي پژوهشي جدي در مفهوم شهادت در ادبيات داستان جنگ. از اين رو، از ميان بيش از صدها رمان ‏و داستان مربوط به جنگ در‎ ‎ايران، ناگزيريم تنها به تعداد ‏اندكي كه داراي‎ ‎ارزش ادبي قابل قبولي به شمار مي آيند، اشاره ‏كوتاهي بنماييم. از اين رو، شايد ناچار باشيم در اين بخش، با‎ ‎تسامح بيشتري به ذكر ‏نمونه هايي از ادبيات پايداري ‏كشورمان بپردازيم‎‏ و‏‎ ‎همين جا از خوانندگان و بويژه نويسندگاني كه نام و اثرشان از قلم افتاده است،‏‎ ‎پوزش مي خواهيم‎‏.‏
‏ ‏
‏تاريخچه:‏
‏ پس از انقلاب اسلام و فروريزي نظام شاهنشاهي، ادبيات معاصر ايران بتدريج چنان مشخصات بارزي مي يابد ‏كه ‏مي توان از آن به عنوان‎ ‎آغاز يك دوره تازه ادبي سخن گفت؛ دوره اي كه ضمن داشتن پيوند با سنت ‏داستان نويسي ‏‎ ‎ايراني رو به ساحت هاي نوين نگارش و مضمونهاي جديد دارد . تغيير نحوه ديدن نسلي كه‎ ‎از آتش ‏انقلاب و جنگ و تبعات ‏سياسي و اقتصادي آنها گذشته است، سبب تغيير حساسيتهاي‎ ‎ادبي مي شود. همين ‏تغييرهاست كه ادبيات يك دوره را از ‏ادبيات ديگر دوره ها متمايز‎ ‎مي سازد. از همين دوره مي توان از شكل ‏گيري ادبياتي با عنوان ادبيات انقلاب اسلامي‎ ‎ياد ‏كرد. نخستين آثار داستاني كه در اين زمينه نوشته شد، جنبه ‏گزارشي داشت، مانند‎ ‎لحظه هاي انقلاب يا گام به گام با ‏انقلاب ‏‎كه خاطرات نويسندگان آنها از ‏ايام انقلاب است. آثار متعددي نيز با جنبه استنادي در‎ ‎افشاي سياهكاريهاي رژيم ‏شاه پديد آمد. آنگاه ‏نويسندگاني مانند ناصر ايراني، اسماعيل فصيح، احمد محمود، محسن مخملباف، قاسمعلي فراست، ‏جواد ‏مجابي و رضا‎ ‎براهني در قالب رمان انقلاب به نگارش پرداختند.‏‎ ‎در سال 1358 حوزه انديشه و هنر‏‎ ‎اسلامي به كوشش جمعي از شاعران و نويسندگان تشكيل شد ‏كه بر نقش دين در هنر ‏و ادبيات‎ ‎تأكيد داشت و داستان نويسان تازه اي تربيت كرد.اين نويسندگان با شروع جنگ‎ ‎تحميلي در پايان تابستان 1359 ‏ادبيات جنگ را پديد آوردند. ‏مجموعه داستانهاي دو‎چشم بي سو (1363) و شش تابلو (1360) ‏‎ ‘ ‎داستان بلند مرغ آمين ‏‏(1360) و زمين سوخته (1363) ‏‎ ‎را مي توان از نخستين آثار ادبيات جنگ دانست. از سال 1359 نوشتن داستان در ‏مورد‎ ‎‎انقلاب كاستي گرفت و نگارش داستان در مورد جنگ آغاز شد كه در سال 1369 به اوج خود‏ رسيد. در طي اين دهه ‏نزديك به 1600 عنوان داستان كوتاه در مجلات و مجموعه داستانها و‏‎ ‎‏46‏‎ ‎رمان ‏و داستان بلند انتشار يافت. تقريباً هيچ ‏نويسنده اي نسبت به جنگ و پيامدهايش بي تفاوت نماند؛ به ‏طوري كه از 1359 تا 1373 بيش از 258 نويسنده از ‏زندگي‏‎ ‎روزانه در جبهه ها، عمليات نظامي ، ‏شكنجه در بازداشتگاه هاي دشمن ، آشفتگي زندگي در‎ ‎مناطق غيرنظامي ، ‏جنگ شهرها و كشته ها و ‏ويرانيها ، آوارگي مردم جنگ زده و تعارضهاي‎ ‎پديد آمده ميان مهاجران و مردم شهرهاي مهاجر ‏پذير ‏نوشتند.
‏ نخستين سمينار بررسي رمان جنگ در ايران و جهان براي بررسي كارهاي صورت گرفته در اين زمينه در ‏سال 1372 ‏‎برگزار مي شود . نهادهاي گوناگون، دفاتري براي حمايت و گسترش ادبيات انقلاب ‏اسلامي‎ ‎و جنگ داير مي كنند. حوزه ‏هنري ضمن تأسيس دفتر ويژه ادبيات انقلاب اسلامي مجله‎ ‎ادبيات ‏داستاني را تأسيس مي كند. اين نشريه از آبان ماه ‏‏1371 جانشين جنگ سوره مي‏‎شود كه پانزده ‏شماره آن منتشر شد. دفتر هنر و ادبيات ايثار از سال 1369 ‏‎ ‎نويسندگان ‏را به نوشتن رمانهايي ‏درباره جانبازان فرا مي خواند. در آذرماه 1367 دفتر‏‎ ‎ادبيات و هنر مقاومت حوزه هنري با هدف ‏‏گردآوري و تدوين آثار ادبي و هنري به جاي‎ ‎مانده از دوران دفاع هشت ساله به مسؤوليت مرتضي ‏سرهنگي تاسيس ‏مي شود و طي يك دهه‎ ‎بيش از چهارصد عنوان خاطره، يادداشتهاي روزانه ‏رزمندگان، داستان و نمايشنامه و‎ ‎فرهنگ ‏جبهه انتشار مي يابد. مركز فرهنگي سپاه پاسداران انقلاب ‏اسلامي نيز از سال‎ ‎‏1373 به منظور توسعه فرهنگي و ادبيات ‏ دفاع مقدس اقدام به چاپ كتاب در ‏اين زمينه‎ ‎مي كند.(حداد،1373: ش 24). همچنين مي توان از بنياد حفظ آثار جنگ و واحد جنگ وزارت ‏ارشاد اسلامي ياد‎ ‎كرد. بدين سان آثار گوناگوني در زمينه جنگ و انقلاب پديد مي آيد، مثل باغ بلور‎ ‎‏(1365) ريشه ‏دراعماق(1373) ، نخلهاي بي سر(1363)‏،‎ گلاب خانم ‏‏(1374) ، عشق سالهاي جنگ (1373ش)، قاصدك‎ ‎‏(1371) ، ‏‏ملاقات در شب آفتابي (1374)، تركه هاي درخت آلبالو (1368)، ‏زمستان 62 (1366)، عروج (1363)، خوابهاي‎ ‎تلخ ‏عمران ‏‏(1370) دوشنبه هاي آبي ماه (1375) ، پل‎ ‎معلق ‏‏(1381 ) فال خون، سفر به گراي دويست درجه( 1375) ، ‏گنجشكها بهشت را مي فهمند (1376) ، دل‎ ‎دلدادگي (1377) ‏ شعله ها درآب (1378) ارميا (1374‏‎‏) و هلال پنهان ماه ‏‏(1377) وآثاري از‎ ‎نويسندگاني ‏چون سيد مهدي شجاعي ، فيروز زنوزي جلالي و ديگران‎.
‏ نويسندگان داستانهاي جنگ در دهه 1360 از‏‎ ‎خطوط مقدم جهبه گزارش مي دادند يا خاطرات رزم ‏و چگونگي به ‏شهادت رسيدن همرزمان را به‏‎ ‎ياد مي آورند و تجربه هاي شركت در مخاصمه را به مضمون ‏اصلي داستانهايشان تبديل مي‎ ‎‎كردند و اما در دهه 1370 با پايان يافتن جنگ، بخش عمده اي از ‏اين ادبيات به شرح‎ ‎بازگشت رزمندگان ازجبهه اختصاص ‏مي يابد . اغلب نويسندگان داستان سربازاني را ‏مي‎نويسند كه به خانه بر مي گردند و با دنياي تازه اي مواجه مي شوند. ‏ادبيات جنگ طي‎ ‎دو دهه اي ‏كه از عمر آن گذشته، تغييرات صناعي و مضموني گوناگوني را گذرانده است‎ ‎كه پژوهش در ‏آنها از نظر ‏اجتماعي و ادبي واجد اهميت است. ‏
درعرصة قابل تأمل ادبيات داستاني امروز ايران، اگر از چند ‏مورد اثر داستاني كه در اوايل پيروزي ‏انقلاب اسلامي و قبل ‏از شروع ‏جنگ هشت‏ساله چاپ و نشر يافته، بگذريم و از سر حوصله و دقت ‏به ‏‏داستان‏هاي بلند و كوتاه چاپ شدة ايام ‏جنگ تحميلي و پس از آن ‏بنگريم، عمده‏ترين آثار داستاني ‏ايراني را متأثر از اين جنگ ‏مي‏يابيم كه نويسندگان اين آثار ‏عموما يا به طور مستقيم از جنگ ‏تاثير ‏پذيرفته‏اند و يا به طور غير مستقيم از اين پديده تأثير ‏پذيرفته‏اند. ‏‏تا آغاز سالهاي هفتاد، بيش از 1160داستان كوتاه درباره جنگ تحميلي در مطبوعات ‏چاپ شده كه ‏نويسندگان آنها - چه آنها كه در جنگ بودند و جنگ را تجربه كردند و چه آنان كه از دور ‏شاهد صحنه‏هاي جنگ بوده‏اند - ‏عموما صادقانه و خالصانه و گاه با نگاهي منتقدانه، به بيان احساس ‏خويش پرداخته‏اند‏(مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي،1372).
‏‏ در همين زمان نيز از مجموع قريب به210 داستان بلند چاپ شده، 33 ‏رمان و داستان بلند به طور مستقيم به ‏موضوع جنگ پرداخته‏اند كه 21 مورد از اين 33رمان و داستان ‏بلند با ديدگاه مثبت ‏به مقولة جنگ پرداخته‏اند. در چهار ‏مورد ديگر نوعي نگرش حد وسط و بينابيني ‏وجود دارد و تنها در 8 رمان و داستان بلند با موضوع جنگ با ديد منفي ‏برخورد شده است كه ‏نويسندگان آنها با گذشتن از بيشترين مواهب و وجوه مثبت جنگ و دفاع هشت‏ساله، تنها به ‏برشمردن و ‏بزرگ‏نمايي وجوه منفي احتمالي - كه هيچ جنگي از اين وجوه خالي نيست - و يا اصولا جستجوي ‏آسيب‏ها ، ‏ناگواريها و زواياي تاريك جنگ پرداخته‏اند(بنياد جانبازان انقلاب اسلامي، 1372 : 85).

‏تقسيم بندي ادبيات جنگ
‏ با در نظر گرفتن مؤلفه هايي چون نوع شخصيت هاي اصلي داستان، ‏هويت شهدا، فضاي حاكم بر داستان، تفكر و ‏چگونگي طرح شعار و پيام نهايي داستان مي توان داستان هاي جنگ را به سه گروه تقسيم كرد(حنيف،بي تا: 164):
الف- داستان هاي مثبت نگر؛
‏ب- داستان هاي منفي نگر‏؛
ج- داستان هايي با نگاه سوم.
داستان هاي مثبت نگر تنها آثار مثبت جنگ را مي بينند؛ يعني ايثار،گذشت و مقاومت مردمي؛ و ‏كمتر به تلخي هاي آن ‏اشاره مي كنند؛ اما داستان هاي منفي نگر صرفاً به مباحثي چون تخريب، ويراني، آوارگي، كشتار و آسيب ‏هاي اجتماعي ‏جنگ نگاه مي كنند. دراين گونه داستان ها، خواننده تنها با نمايشي از زشتي هاي جنگ روبه رو مي شود. تصوير يكسر سياه، ‏تاريك و نكبت بار؛ در داستان ها با نگاه سوم،‏ نگاه به جنگ نه مثبت و نه منفي است، بلكه تركيبي از دو گرايش قبل است؛ ‏يعني هم تلخي ها و ويراني هاي جنگ باز گفته مي شود و هم جان فشاني ها و مقاومت ها. ‏
‏ در بخش داستان هاي مثبت نگر، مي توان به آثاري چون ؛ پل معلق، اثر محمدرضا ‏بايرامي؛ دره جذاميان، اثر ميثاق امير فجر؛ دل‏دادگي، اثرشهريار مندني پور؛ سرود اروندرود، اثر منيژه ‏آرمين؛ سرود مردان آفتاب، اثر غلامرضا عيدان؛ طلوع در مغرب، اثر رنجبر گل ‏محمدي؛ نخل هاي ‏بي سر، اثر قاسمعلي فراست و نشانه هاي صبح، اثر ابراهيم حسن بيگي اشاره نمود. ‏
‏ در بخش داستان هاي منفي نگر مي توان ازآداب زيارت، اثر تقي مدرسي؛ بالاتر از عشق، اثرپري منصوري؛ ثريا در اغما و ‏زمستان 62 ،از اسماعيل فصيح؛ شب ملخ ،اثر جواد مجابي؛ محاق ،اثر ‏منصور كوشان و ناگهان سيلاب، اثر مهدي سحابي نام برد.‏
‏ در داستان هايي با نگاه ‏سوم به آثاري همچو باغ بلور محسن مخملباف؛ خانه سفيد مياندوآبي (يعقوب آژند) زمين ‏‏سوخته احمد محمود؛ گنجشك ها بهشت را مي فهمند حسن بني عامري و هلال پنهان ‏علي اصغر شيرزادي پرداخت.‏

مفهوم شهادت در داستان هاي جنگ
‏1- گروه نخست
‏ درآثارگروه نخست، مرگ در جنگ نوعي انتخاب آگاهانه و داوطلبانه به حساب مي آيد؛ مرگي كه باعث رستگاري او و ‏رهايي ديگر انسانها مي شود. اين گونه آثار را اغلب جواناني نوشته اند كه اين انقلاب را باور كرده و پذيرفته بودند كه اين ‏جنگ به هرحال بر ‏ما تحميل شده؛ و اگر بخواهيم در مقابلش نايستيم و مقاومت نكنيم، همه چيزمان در خطر است. ‏اين جور ‏آثار، هم به جبهه پرداخته اند و هم به پشت جبهه. بعضي وقتها هر دو اين فضاها، در اين آثار ديده ‏مي شود. ‏نخل‏هاي بي‏سر نوشتة قاسمعلي فراست، عروج نوشتة ناصر ايراني، سرود مردان آفتاب نوشتة ‏غلامرضا عيدان و ‏اسماعيل اسماعيل نوشتة محمود گلابدره‏اي، سرود اروندرود نوشتة منيژه آرمين، مادر شهادت فرزندت مبارك، نوشتة ‏فهميه خدادوست، فقط به زمين نگاه كن، نوشتة محمد رضا كاتب، به عنوان نمونه‏هاي برجسته رمان ‏مثبت‏نگر است كه ‏شخصيت‏هاي آنها براي رضاي خدا مي‏جنگند و همسو با دولت و انقلاب و توده‏هاي ‏عظيم مردم هستند و مرگ را در اين ‏جنگ شهادت مي‏دانند. دفاع از ميهن را دفاع از حدود و ثغور ايمان ‏خود قلمداد مي‏كنند و حضور در جبهه را آگاهانه ‏پذيرفته‏اند. ‏ ‏
‏ از جمله در «سرود اروند رود» اكبر كه درگير مسايل سياسي است، با آغاز جنگ به صف رزمندگان مي پيوندد و در ‏مصاف مردانه اي به شهادت مي رسد (آرمين، 1368: 48). يا در« مادر شهادت فرزندت مبارك» هم محسن داوطلبانه به جنگ مي رود و به ‏شهادت مي رسد(خدا دوست، 1368: 48). در رمان « فقط به زمين نگاه كن» رزمنده ايراني كه در اسارت بازجويي مي شود، مقاومت ‏مي كند و در ‏ نهايت تيرباران مي شود(كاتب،1372: 72). در« نخل هاي بي سر» هم ناصر شخصيت اصلي كه غم شهادت نزديكان خود را هم دارد، در ‏جنگ به شهادت مي رسد (فراست، 1363: 2464).
در اين خصوص، مي توان به آثار ديگري چون طالع باز يافته نوشته مسعود شكويي، تركه هاي درخت آلبالو نوشته ‏اكبر خليلي(1368)، آينه شكسته نوشته هما كلهري و... اشاره كرد.
‏ همچنين درآثاري چون «فراسوي ستيزها» نوشته ‏كورش صفايي، « چشم هاي اشك آلود نوشته جليل پور(1364: 22)، « زمين سوخته» احمد محمود،« چشمانم زنده است» هادي ‏خرمالي، (1369: 110) شهادت موضوع فرعي داستان را تشكيل داده است و باعث پر رنگ شدن آن مي گردد.‏ درآثاري نيز مفهوم شهادت، به صورت تأثير معنوي شهيد بر بازماندگان جلوه مي كند، كه گاهي اين تأثير به شكل تحول ‏يك شخصيت اتفاق مي افتد؛ مثل رمان « عروج» كه در آن شهادت حسين، كاپيتان تيم محل بر اهل فاميل و اطرافيان ‏تأثير مي گذارد، بويژه بر دوست صميمي اش مهدي كه درنهايت باعث مي شود او هم به جبهه برود (ايراني،1363: 241).
‏ دراغلب اين داستان ها شهادت يك فرد، نه تنها ديگران را از جنگ باز نمي دارد، بلكه به عنوان الگويي اخلاقي و رفتاري ‏پيروي مي شود و جاي خالي او در جبهه خيلي زود توسط دوستان و نزديكانش پر مي شود تا راه او ادامه يابد. ‏در رمان « زمين سوخته» شهادت برادر خالد در بمباران شهري، نوعي تأثير روحي ايجاد مي كند. راوي نعش برادر شهيد را ‏در گورستان بردوش مي گيرد، حتي اگر اين تاثير در يك احساس غيرارادي هم باشد، تكان دهنده و نمايشي است(محمود،1361: 344).
‏ در رمان « او را كه ديدم زيبا شدم» (ارسطويي،1372: 71). دختري به نام شهرزاد براي استفاده از سهميه رزمندگان در ‏كنكور دانشگاه به امدادگري رزمندگان مي رود و با رزمنده مجروحي به نام ابوطالب كه جانبازي با در صد بالاست، آشنا و عاشق او مي شود. ابوطالب شهيد مي شود و شهرزاد كاملاً متحول مي شود.‏ يا در« طلوع زمين» نوشته رنجبر گل محمدي، محتكر ضد انقلابي كه متحول شده ، در پي‎ ‎شهادت دو فرزندش به ‏جبهه مي رود و شهيد مي شود‎‏. در اين گونه آثار، شهيد با شهادت خود جلوه اي از جهاد با نفس و ايثار را به نمايش ‏مي گذارد و بعد از او هم رايحه اي به جا مي ماند كه مشام بازماندگانش را معطر مي سازد.
‏برخي داستان ها از نوع نخست به خانواده شهيد مي پردازند كه فقدان شهيد در خانواده كه اغلب پدر يا پسر است، ‏خانواده را دچار مشكلات روحي و احياناً اقتصادي مي كند. كاوه بهمن در رمان « جنگي كه بود»‏ (1377: 205) روايت خانواده اي را در ‏ شهر خرمشهر باز مي گويد كه جنگ كانون گرم آن ها را برهم مي زند. مادر كشته مي شود و شيرازه شهر و خانواده از هم مي پاشد.
در برخي داستان ها زندگي خانواده شهيد باز گفته مي شود. صبر و شكيبايي اعضاي خانواده در فقدان عزيزشان و احياناً ناشكيبايي آنها جلوه اي از ارزش آنهاست. در رمان « زمين سوخته » وقتي خالد به پيكر برادر شهيدش مي رسد،‏ جسد را روي دوش مي اندازد و مي دود. اگر چه اين عكس العمل غير ارادي ناشكيبايي برادري را ‏مي رساند، ‏اما تأثير عاطفي شديد در خواننده به جا مي گذارد.‏ ‏در رمان نخل هاي بي سر هم چگونگي مطلع شدن مادر از شهادت فرزندش قابل توجه است. شهناز ‏دختر يك ‏خانواده كشته مي شود و مقاومت شهري شكل مي گيرد، و با خبر فتح دوباره خرمشهر داستان ‏تمام مي شود. يكي ‏از آثاري كه موشكافانه به نمايش خانواده در فقدان شهيد مي پردازد، رمان « باغ بلور» ‏نوشته محسن مخملباف ‏است. زن شهيدي به عقد برادر شهيد درآمده كه خبر اسارت شهيد از عراق ‏مي رسد و... در اين رمان چند ‏خانواده رزمنده و شهيد، در بخش سرايداري يك خانه مصادره اي كه از آنِ فردي طاغوتي است، زندگي مي كنند ‏و... در اين رمان زندگي خانواده شهيد نقد و بررسي مي شود. (مخلباف، 1365: 352). در برخي داستان هايي كه محور ‏طرح داستان تحول در شخصيت هاست، ديگر چگونگي ‏شهادت شخصيت اصلي و فرعي چندان اهميت ندارد، ‏بلكه مهم تأثيري است كه اين شهادت بر ‏اطرافيان مي گذارد.
در برخي داستان ها وقتي فردي به شهادت ‏مي رسد، افراد ديگري جاي او را پر ‏مي كنند، و شهادت فردي به معناي دعوت ديگران به پايداري، مقاومت و ‏مبارزه است. گاهي هم تنها تأثير ‏بعد اخلاقي شهيد در دوستان او موضوع داستان قرار مي گيرد. داستان بلند «‏آب» از غلامرضا عيدان، ‏روايت عظمت روح هاي بلند سه رزمنده در حال مرگ است(1370: 47).
‏ در رمان « طلوع در صبح روز ديگر» نوشته حسين اعرابي، تحول « معقول السلطنه» دستمايه قرار ‏گرفته ‏شده است.‏ ‏ داستان هايي كه درباره اسارتگاه و بازداشتگاه ها نوشته شده است، در واقع بخشي از ‏حوادث پنهان ‏مانده جنگ را باز مي گويد، زندگي سخت و طاقت فرسا و شكنجه در اردوگاه ها و نهايتاً به ‏شهادت رسيدن ‏رزمندگان موقعيتي جذاب و پرحادثه در داستان به حساب مي آيد (1369: 188). در« تنگه زانكوها » ‏نوشته حسين ‏بهزاد،گروهي اسير مي شوند و آرمين زير شكنجه ها شجاعانه مقاومت مي كند و چيزي را ‏لو نمي دهد و بالاخره ‏هم كشته مي شود‏ (1371: 77). در داستان « روزهاي طولاني» رضا رئيسي، سرگذشت اسيري ‏باز گفته مي شود كه شاهد ‏شكنجه و شهادت دوستانش در اسارت بوده است (1370: 165). در رمان « فقط به ‏زمين نگاه كن» نوشته محمدرضا ‏كاتب، سرگرد عراقي با شكنجه كردن اسراي ايراني قصد گرفتن اخبار ‏نظامي دارد. نوجواني اسير زير شكنجه ‏مقاومت مي كند و بعد پيرمرد اسيري مي آيد و در نهايت سرگرد ‏عراقي دستور اعدام او را مي دهد (كاتب، 1372: 72)‏.
سيد ياسر ‏هشترودي‎ ‎‏«‏‎‏ خواب هاي تلخ عمران» را كه درباره ‏بازداشتگاه هاي عراق است، بر اساس گفتگوهايش با‏‎ ‎يك ‏اسير ‏ آزاد شده مي نويسد. « بازگشت از مرگ» اثر عبدالجبار اسدي حويزيان نيز مضموني‎ ‎مشابه دارد‎‏. در ‏‏اين آثار شهادت مظلومانه رزمندگان در اسارتگاه ها نشان داده مي شود؛ شهادت سخت و قهرمانانه.‏
‏ تراژيك ترين طرح هاي داستان هاي جنگ، روايت انتظار بي پايان بازگشت رزمنده اي است كه هرگز ‏باز ‏نمي گردد. انتظاري بي فرجام، شهيدي بي مزار، جلوه اي ماندگار از حماسه اي است فراموش نشدني. ‏در رمان « ‏زن، جنگ، اميد» نوشته احمد جانه، داستان زني كه شوهر و برادرش در جنگ ناپديد ‏شده اند، باز گفته مي شود(1370: 272).‏ ‏در رمان « زير درخت آلبالو» احمد اكبري ‏قصه مفقودالاثر شدن نادر و ‏انتظار همسرش را باز مي گويد‏ (اكبري، 1371: 222).
‏2- گروه دوم‏
‏ در داستان ها با نگاه دوم كه به طور عمده با رويكرد سياسي نوشته شده اند، جنگ مفهومي متفاوت دارد. ‏در اين آثار ‏جنگ ‏پديده اي صرفاً سياسي است و شركت كنندگان در آن قربانيان محض آن شمرده ‏مي شوند. در اين آثار ‏كمتر به رويكرد ‏مقاومت هاي مردمي پرداخته شده است. در بسياري از اين آثار به دليل ناآشنا بودن نويسندگان با فضا هاي ميدان نبرد، ‏فضاي شهرها دستمايه كار قرار گرفته شده است. در اين داستان ها به پيامدهاي تلخ اجتماعي و بعضاً اقتصادي و... جنگ ‏توجه شده است. در اين آثار، كشته هاي جنگ، قربانيان ساده لوح و احساساتي هستند كه بدون درك شناختن اثر ‏جنگ به ميدان نبرد مي روند. البته، گاهي اجبار و يا انگيزه هاي مالي بهانه اي است براي مشاركت در جنگ و در نهايت كشته ‏شدن در آن. و اين كشته شدن در جنگ، مرگ اسفبار و دلخراش جبران ناپذير است. اين آثار معمولاً وارد جبهه نمي شوند، ‏و اگر هم احياناً بشوند، دستشان فوري رو مي شود و مخاطب آشنا با جنگ مي فهمد كه نويسنده، اصلاً با جبهه آشنايي ‏نداشته است. اين نويسندگان، معمولاً به جنگ شهرها پرداخته اند، به مهاجرت مهاجران جنگ پرداخته اند و به تبعات منفي ‏جنگ در زندگي ساكنان شهرهاي كشور. اين آثار، تلخي، سياهي، تيرگي، يأس و اعتراض ‏نسبت به جنگ است. درواقع در اين آثار، جنگ تحريف شده است. فقط روي منفي سكۀ جنگ، آن هم اغلب در مبالغه آميزترين ‏شكل آن مطرح شده است.
‏ « زمستان 62» و « ثريا در اغما» و «آداب زيارت» و « شب ملخ» ‏نوشتة جواد مجابي، از نمونه‏هاي شاخص رمان‏هاي ‏منفي‏نگر است كه شخصيت‏هاي آنها اغلب از مرگ ‏مي‏ترسند، كمتر با شهادت آشنايند و اهل غارت و فرارند. ‏در اين نمونه ها جنگ به جاي اينكه در ميدان نبرد روايت شود، در كوچه پس كوچه ها و خيابان هاي شهر، در سيماي ‏بمباران ها و نابساماني ها به نمايش گذشته مي شود. اگر شخصيتي هم در ميدان نبرد كشته مي شود، انگيزه اي براي رفتن به ‏جنگ ندارد، يا ظاهرا به اجبار به جنگ فرستاده شده و يا بهانه هايي غير از انگيزه هاي داوطلبانه معنوي دارد؛ مثلا در رمان ‏آداب زيارت نوشته تقي مدرسي، مهرداد رازي براي ديدن بين النهرين و خرابي هاي بابل به جبهه مي رود و به شهادت ‏مي رسد (مدرسي،1368: 262). ويا خلبان جواني كه در رمان « ناگهان سيلاب» به انگيزه ارتقاي درجه به جنگ مي رود و كشته ‏مي شود (سبحاني،1368: 182).‏ و يا بهمن شخصيت رمان « گيسو» به جبران خطاها و فرار از گناه به جبهه مي رود (ربيحاوي،1372: 293). در اين گونه داستان ها كشته شدن آدمهايي كه اغلب انگيزه اي براي جنگ و حتي مقاومت ندارند، بيشتر قرباني هاي جنگ ‏محسوب مي شوند تا قهرمان هاي نبردهاي ملي و مذهبي.‏

‏3- گروه سوم‏
‏ رمان‏هاي «باغ بلور» ‏و «زمين سوخته» از نمونه‏هاي شاخص رمان‏هاي بينابيني و تقريبا خالي از ‏جهت‏گيري ويژه ‏مثبت‏ يا منفي است كه گاهي غلبة نگرش‏هاي مثبت و مردمي در آن به چشم مي‏خورد. ‏رزمندگان در اين داستان‏ها ‏آگاهانه رزم را برمي‏گزينند، دفاع از حريم و حدود خانه و كوچه و خيابان و ‏شهر براي آنها الزامي است؛ ضمن اينكه در ‏كليت داستان‏ها نيز مي‏توان توجه و تمايلي به ويراني‏ها و ‏خرابي‏ها داشت و پيامدهاي اجتماعي و تألمات روحي و جسمي ‏را در آدم‏ها يافت كه گاهي با نوعي ‏اغراق و بزرگ‏نمايي همراه است. ‏كنجكاوي در هر يك از اين سه بخش داستان بلند كه بن ماية اولية آنها جنگ و شهادت و ‏آسيب‏شناسي و تبعات اجتماعي جنگ است، گذشته از نوع نگرش نويسندگان آنها، گوياي اين حقيقت ‏است كه ادبيات جنگ مي‏رود تا در جامعة ايران اسلامي جاي شايستة خود را پيدا كند و اميد مي‏رود ‏كه تحول داستان‏نويسي ما از همين نقطه شروع شود.
‏نتيجه گيري:
اگر چه در سال هاي اخير برخي آثار نويسندگان ما در عرصه ادبيات دفاع مقدس از مرزهاي داخلي گذشته و خوانندگاني ‏هرچند كم شمار پيدا كرده است و مي تواند باز هم اين عرصه به روي داستان هاي جنگي و ادبيات دفاعي ما گشوده باشد؛اما هنوز هم اين عرصه سرشار است از راه هاي نرفته و گام هاي پيموده نشده و فاصله ميان آنچه بايد انجام مي شد و آنچه ‏‏انجام شده، زياد و بعيد است .‎داستان دفاع مقدس هنوز نتوانسته است خود را به سطحي از توانمندي برساند كه آينه تمام ‏نماي رويدادهايي ‏باشد كه در جنگ اتفاق افتاده است. بخشي از اين موضوع به بزرگي و عظمت رويداد دفاع مقدس و بخشي ‏ديگر نيز به توانمندي ‏و حوصله اهل ادبيات در خلق آثارماندگار در اين عرصه بازمي گردد. ترويج فرهنگ ايثار و شهادت ‏به صورت مستقيم با هدف ساخت الگوي رفتاريِ همگاني و ديكته كردن آن بر مخاطبان، بسياري از داستانهاي حوزة ايثار و ‏مقاومت را در ابعاد بيروني و دروني دچار سستي و ضعفِ مفرط ساخته است. اين دسته از نويسندگان بدون در نظر ‏داشتن پيچ وتابهاي روحي انسان و بُغرنجيهاي جهان امروز، سايه هاي سنگينِ سلوكِ اعتقادي خود را بر جهانبيني و نگرش ‏ادبي خويش تحميل كرده و ارزش آفريده هاي داستاني خود را تا حدّ يك مرامنامة عقيدتي و سياسي كاهش داده اند. اين ‏محصولات نوشتاري به دليل بي بهرگي از پالايش ذهني و ذوقي نيرومند، دور ماندن از تنشهاي داستاني، نداشتن ‏انديشه هاي عميق و چند لايه،كلّي نگريهاي غير هنري، ناتواني در وضوح بخشيدن به رنجهاي بشري با شفقتي هنرمندانه و ‏فقر جنبه هاي دراماتيكي، آثاري كسل كننده و ملالت بار از آب درآمده اند و نتوانسته اند مخاطب چنداني را براي خود دست و پا ‏كنند.بايد در نظر داشت كه وسوسة سودمندي اخلاقي و اجتماعي نبايد به آكنده شدن ادبيات داستاني جنگ از پندهاي ‏گزنده و اندرزهاي آزاردهندة آشكار منجر شود. درست است كه « اخلاق، قلب داستان» (فرخجسته، بي تا: 1و152) است و هنر اخلاقگرايانه به ‏شكوفايي احساسات ناب و اصيل انساني كمك شاياني مي كند؛ اما شايسته است كه اين عنصر حياتي، كه به نوعي تأييد ‏زندگي حقيقي نيز هست، با لحني كتماني و بياني پنهاني، نسيم آسا، وارد حفره ها و روزنه هاي ناپيداي داستان شود و به ‏گونه اي نامحسوس و نرم نرمك در ذهن و ضمير خواننده رسوب كند و در دگرگونيهاي مثبتِ رفتاري او نقشي محوري از ‏خود بر جاي بگذارد.‏‏ ادبيات دفاع مقدس ما با دور شدن از هيجان سال هاي درگيري نظامي و تبديل شدن جنگ به يك خاطره جمعي قابل ‏‏برداشت در همه زمان ها، امروز فرصت دارد با بازشناسي موقعيت هاي انساني و ويژه و پرداخت حرفه اي و بدون شتاب ‏‏زدگي آنها، راهي براي ورود ادبيات مسدود معاصر در عرصه هاي جهاني باشد، به شرط اين كه نويسندگان ما افق هاي بلند ‏و ‏دور را بنگرند و به مصايب نوشتن به صورت حرفه اي و جدي تن دهند.‏ به قول يكي از داستان‏نويسان‏معاصر: « خلق يك ‏داستان برابر با تولد يك كودك است؛ ذهن و قلب ‏داستان‏نويس همچون رحم مادر از جهاني كه در آن مي‏زيد، باردار ‏مي‏شود و كودك داستان تا لحظة ‏خلق، در اين رحم پرورده مي‏شود تا به مرحله زايمان برسد. چه كسي مي‏تواند ادعا ‏كند كه اين خلقت كم ‏از آن خلقت دارد؟ مگر چيزي در اين جهان به تفنن آفريده شده كه داستان تفنن باشد؟»(بنياد جانبازان انقلاب اسلامي، 1372: 476). اگر ‏پذيرفتيم كه « هيچ انديشه و تفكري تا زماني كه به شكل هنري شايسته‏اي عرضه نشده است، ماندگار ‏نخواهد بود»؛‏ ‏ آنگاه ‏هيچ استبعادي نخواهيم داشت كه در عرصة ادبيات دفاع مقدس نيز به داستان‏هايي ‏بينديشيم كه زمانه را شگفت زده كند. ‏

منابع و مآخذ
1-آرمين، منيژه .(1368). سرود اروند رود ، نشر رجاء .
2-ابن منطور ابي الفضل جمال الدين .(1405ه). لسان العرب، ماده شهد ، قم: نشر ادب الحوزه.
2-ارسطويي، شيوا .(1372). او را كه ديدم زيبا شدم ،مرغ آمين.
3-اعرابي، حسين.(1369). طلوع در صبح روز ديگر،تهران: مولف.
4- اكبري، احمد .(1371). زير درخت آلبالو ،خرم.
5- ايراني، ناصر.(1363).عروج،كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان.
6-بوتول، گاستون.(1374). جامعه شناسي جنگ، ترجمه هوشنگ قرخجسته ،انتشارات علمي و فرهنگي ، چاپ دوم.
7- بهزاد، حسين.(1371). تنگه زانكوها ، حوزه هنري.
8-بهمن ، كاوه.(1377).جنگي كه بود،صرير.
9- بنياد جانبازان انقلاب اسلامي . (1372).مجموعه مقالات سمينار بررسي رمان جنگ در ايران و جهان.
10- جان قلي، منيژه.(1378). در جستجوي من ، بنياد.
11- جانه، احمد .(1370). زن، جنگ، اميد ، مولف.
12- جزيني ، محمد جواد ، (بي تا). جلوه شهادت در داستانهاي جنگ ، سايت فرهنگ ايثار.
13.(1364). چشم هاي اشك ، ناشرناصر.
14- جليل پور، ن.(1370). خواب هاي تلخ عمران، دفتر ادبيات و مقاومت.
15- حداد، حسين.(1372). كتاب شناسي داستان و رمان جنگ در ايران،انتشارات دفتر ايثار و وزارت فرهنگ ارشاد اسلامي.
16.(1373) نگاه آماري به قصه هاي جنگ ،ادبيات داستاني،ش 24 ،‏‎ ‎مهر.
17- حسن زاده، فرهاد.(1375). مهمان مهتاب ، صرير.
18- حق شناس ، علي محمد.(1375). ‏رمان و عصر جديد در ايران، تهران: نگاه نو ، ش 29‏‎.
19- خادمي كولايي ، مهدي .(بي تا). آسيب شناسي ادبيات داستاني جنگ تحميلي ‏‎، ادبيات داستاني، ش 111‏.
20- خانيان، جمشيد .(1377).كودكي هاي زمين ، صرير.
21- خدادوست، فهيمه .(1368).مادر شهادت فرزند مبارك ، تهران: قدياني.
22-خرمالي ، هادي.(1369). چشمهايم زنده است ، ناشر:سمور.
23- خليلي ،اكبر.(۱۳۶۸). ت‍رك‍ه ه‍اي درخ‍ت آل‍ب‍ال‍و، اميركبير.
24- ربيحاوي، قاضي .(1372). گيسو ،ناشر مولف.
25- رئيسي، رضا.(1370). روزهاي طولاني ،سپاه پاسداران.
26- سحابي، مهدي .(1368).ناگهان سيلاب ، تهران: الفبا.
27- عابديني، حسن.(1369).صدسال داستان‏نويسي در ايران 1و2، نشر تندر.
27- عيدان، غلامرضا .(1370) آب ، حوزه هنري.
28- فراست، قاسمعلي.(1363). نخل هاي بي سر،امير كبير.
29- فرخجسته ، هوشنگ.(بي تا). جامعه شناسي جنگ، شركت انتشارات علمي و فرهنگي.
30- قرائتي،محسن.(1377). تفسيرالنور ،قم:موسسه درراه حق، چاپ سوم.‏
31- كاتب، محمدرضا.(1372). فقط به زمين نگاه كن، سپاه پاسداران.
32- ‏مرادي، غلامرضا .(1375). تصوير تولستوي در آيينه‏اي ديگر، ماهنامه ادبي آواي شمال، شماره ‏‏163، ارديبهشت ماه.
33- مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي.(1372).فهرست داستان‏هاي كوتاه جنگ تحميلي در مطبوعات ايران ، وزارت ارشاد اسلامي.‏
34- محمود، احمد.(1361). زمين سوخته ، نشر نو.
35- مخلباف، محسن.(1365). باغ بلور ، برگ.
36- ‏مدرسي، تقي .(1368).آداب زيارت ، تهران: نيلوفر.
37- موذني ، ‏علي .(1373).مجموعه مقالات سمينار بررسي رمان جنگ،تهران.
38- ميرعابديني‏‎ ‎، حسن.(1377). صد سال ‏داستان نويسي ايران ، تهران.
39- نوتل، اريك .(1377). نامه پژوهش، فصلنامه تحقيقات فرهنگي ، شماره 9.
نبي اله ابراهيمي
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده