«به همسرم گفتم چرا «محمدهادی ظاهرت» خسته و سیاه شده است، گفت خدا مرا قبول نکرد به همین دلیل، رو سیاه برگشتم ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید «محمدهادی بازیار» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

خدا مرا قبول نکرد!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید «محمدهادی بازیار»، یکم اسفند ماه سال ۱۳۳۳، در شهر تاکستان به دنیا آمد، پدرش حسین (فوت۱۳۶۵) و مادرش رقیه نام داشت، تا پایان دوره کاردانی در رشته برق درس خواند، معلم بود. ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت، چهارم اسفند ماه سال ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به گردن، سینه و ران شهید شد و مزار مطهرش در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

خدا مرا قبول نکرد!

لیلا طاهرخانی همسر شهید محمدهادی بازیار روایت می‌کند: شهید بازیار در سال ۶۴ برای دومین بار به جبهه اعزام شد و تقریبا ۲ ماه در جبهه‌های غرب اسلام‌آباد مستقر بود که بعد از عملیات، به دلیل شیمیایی شدن، رنگ صورتش سیاه و کدر و یک مقدار دست و پایش زخمی شده بود.

یادم می‌آید شهید بازیار اوایل شهریور سال ۶۴ از جبهه مرخصی گرفت و نیمه شب بود که درب خانه را زد، رفتم درب را باز کردم. وقتی ایشان وارد منزل شد دیدم چهره‌اش خسته و صورتش به علت شیمیایی شدن، سوخته و سیاه شده بود.

به همسرم گفتم چرا محمدهادی ظاهرت خسته و سیاه شده است، گفت خدا مرا قبول نکرد به همین دلیل، رو سیاه برگشتم. انشاله دفعه بعد که رفتم دیگر برنمی‌گردم و فکر می‌کنم اعزام بعدی خدا مرا بپذیرد. همینطور هم شد و ایشان برای بار سوم که سال ۶۵ بود به جبهه اعزام شد و دیگر برنگشت.

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده