خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله داد اکبری‌نیا»
سه‌شنبه, ۰۵ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۴۳
مادر شهید تعریف می‌کند: «گفتم همراه برادرش است با هم می‌روند و با هم به خانه برمی‌گردند ولی برادرش آمد و او را جا گذاشت.»

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «عبدالله داد اکبری‌نیا» يكم مهر ماه 1345، در روستای سرنی از توابع شهرستان ميناب ديده به جهان گشود. پدرش عباس، كشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت . دانشجوی دوره كاردانی در رشته معارف اسلامی در حوزه علميه قم بود. از سوی بسيج در جبهه حضور يافت. چهارم دی ماه 1365، با سمت مبلغ و معلم قرآن در شلمچه به شهادت رسيد. پيكرش مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و بيست ‌و هشتم خرداد 1376 پس از تفحص، در روستای توكهور تابعه شهرستان زادگاهش به خاک سپرده شد.

او آمد و برادرش را در جبهه جا گذاشت

او آمد و برادرش را در جبهه جا گذاشت

چی بگویم از فرزندم که هر چه بگویم کم است. پسر خیلی خوبی بود، وقتی شهید پیشمان بود این قدر گرفتاری نداشتیم، از وقتی او رفت زندگی هم از خانه‌مان رفت. هفت بار به جبهه رفت.

آن سال‌ها عبدالله مرتب به قم می‌رفت، بخاطراینکه او طلبه بود، همان جا درس می‌خواند فکرش را نمی‌کردیم که به جبهه برود. آخرین باری که به خانه آمده بود و می‌خواست برود گفت «مادر من می‌خواهم به قم بروم، با من کاری ندارید؟، حلالم کنید»، گفتم نه، مثل همیشه که می‌رفت منظورش را نفهمیدم.

با او خداحافظی کردم نه آن طور که باید می‌کردم، بعد از چند وقت نامه نوشته بود که جبهه است، برادرش هم دنبالش رفته بود. به ما هیچی نگفته بود، می‌ترسید به ما بگوید و به او اجازه ندهیم و از قافله جا بماند. خیلی دل‌گیر و ناراحت شدم که چرا بی‌خبر رفته است، بعدش دلم قرص شد گفتم همراه برادرش است با هم می‌روند و با هم به خانه برمی‌گردند ولی برادرش آمد و او را جا گذاشت.

(به نقل از مادر شهید)

او آمد و برادرش را در جبهه جا گذاشت

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده