شهید «قاسمعلی امین‌بیدختی» اول اسفند ۱۳۲۷ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. سال ۵۹ به جبهه اعزام شد. می‌خواست وضو بگیرد. در هوای مه‌آلود به کنار چشمه‌ای می‌رود. با صدای شلیک گلوله‌ای دوستان به کنارش می‌روند و می‌بینند بعد از شهادت، ضدانقلاب گردنش را با ضربه‌هایی از پشت قطع کرده است.

مانند حسین در قتلگاه به شهادت رسید

به گزارش نوید شاهد سمنان، اول اسفند ۱۳۲۷ با تولد فرزند پسری در محلات سمنان، حسن و گوهر شکر خدا را به جای آوردند. نامش را قاسمعلی گذاشتند. حسن کاسب بود. با کسب و درآمد حلال، هزینه زندگی قاسمعلی، چهار برادر و یک خواهرش را تأمین می‌کرد.

انتخاب مرجع تقلید

شهید قاسمعلی امین‌بیدختی با گذراندن دوره ابتدایی قدیم وارد دبیرستان شد و دیپلم تجربی گرفت. دانشگاه علم و صنعت تهران در آن سال برای بار اول از میان رشته‌های تجربی دانشجو گرفت. در دوران دانشجویی در جلساتی شرکت می‌کرد تا اعتراض خود را علیه رژیم شاهنشانی بیشتر بروز دهد. بار‌ها برای شرکت در تظاهرات همراه پدر شد. پدر نیز طعم شکنجه‌های ظالمانه مأموران رژیم پهلوی را چشیده و استخوان دستش، زیر آن شکنجه‌ها خرد شده بود. قاسمعلی به همراه خانواده با رحلت آیت‌الله‌العظمی بروجردی، مرجع تقلید خود را امام خمینی انتخاب کردند و تا پیروزی انقلاب، آن را مخفی نگه داشتند که از آزار و اذیت ساواک در امان بمانند.

رفتن به جبهه را بر همه موقعیت‌های کاری‌اش ترجیح داد

در نوجوانی، قاسمعلی نبودن بسیاری از امکانات را در زندگی مردم احساس می‌کرد. ماه رمضان در بالای پشت بام قبل از افطار و هنگام سحر اذان می‌گفت و دعا‌های ماه مبارک را با صدای بلند می‌خواند. می‌خواست وقت اذان را به جای رادیو یا تلویزیون اعلام کند. سربازی‌اش را ابتدا در توپخانه تهران و بعد اصفهان گذراند. آذرماه ۱۳۵۶ خدمت سربازی‌اش تمام شد. سال ۱۳۵۷ به خرم آباد رفت. در شرکتی مسئول تأسیسات برق شد. با واسطه یکی از دوستانش با دختری از اهالی خرم‌آباد ازدواج کرد و همان جا زندگی‌اش را شروع کرد. درپی خرید زمین برای شرکتش بود؛ شرکتی را که با زحمت فراوان به ثبت رسانده بود با حمله رژیم بعثی به ایران، دولت از منقضیان سال ۱۳۵۶ خواست به جبهه بروند. او نیز رفتن به جبهه را بر همه موقعیت‌های کاری‌اش ترجیح داد.

مانند حسین در قتلگاه به شهادت رسید

به جبهه غرب، گردنه‌خان بانه کردستان اعزام شد. برای خانواده از خانه‌های ویران شده مردم می‌نوشت. از ستم و وحشی‌گری‌هایی که گروهک ضد خلق بر سر مردم می‌آورد. سفارش می‌کرد از قوانین و مقررات اسلامی تبعیت کنند. پولی را به زور از مردم نگیرند، مال خود را از راه کسب و زحمت به دست آورند. اول اسفند ۱۳۵۹ با برخورد گلوله به شهادت رسید. به نقل از دوستانش می‌خواست وضو بگیرد. در هوای مه‌آلود به کنار چشمه‌ای می‌رود. با صدای شلیک گلوله‌ای دوستان به کنارش می‌روند و می‌بینند بعد از شهادت، ضدانقلاب گردنش را با ضربه‌هایی از پشت قطع کرده است. جنازه را چند روز بعد به سمنان انتقال دادند. برخلاف انتظار همه، بوی معطر جنازه‌اش فضا را پر کرده بود. انگار ساعتی قبل شهید شده است. اولین شهیدی بود که در گلزار شهدای امامزاده اشرف (ع) در محلات سمنان دفن شد. تنها فرزندش آرش، حدود یک ماه پس از شهادتش به دنیا آمد.

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده