نوید شاهد - « صدامیان از خدا بی‌خبر آن شب از همه شب‌ها بیشتر خمپاره می‌زدند ولی رزمندگان بدون اعتنا به آتش مزدوران استکبار جهانی به سینه‌زنی و عزاداری خود ادامه می‌دادند ...» ادامه این خاطره را از زبان "رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست" در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
رزمندگان بدون اعتنا به آتش دشمن به عزاداری خود ادامه دادند

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست، متولد 1330 در احمدآباد دشتابی از توابع شهرستان بوئین‌زهرا به دنیا آمد. از سال 1353 در اداره تعاون مشغول به کار شده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با ادغام این اداره در جهاد کشاورزی مدال جهادگری را برسینه آویخت و تا سال 1381 در این نهاد مقدس منشا خدمات و فعالیت‌های ارزنده‌ای بوده است.

وی سال 1354 ازدواج کرد و دو فرزند دختر و پسر از خود به یادگار گذاشته است، ایشان با آغاز جنگ تحمیلی حضورش را در جبهه‌ها ضروری دانست و براساس پیگیری‌های مستمری که داشته در مناطق جنگی حضور یافته است.

این رزمنده طی 26 ماه به دفعات در جبهه‌های جنوب و غرب کشور در مسئولیت‌های مختلف نظامی و تدارکاتی فعالیت داشته است.

رزمندگان بدون اعتنا به آتش دشمن به عزاداری خود ادامه دادند

رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست روایت می‌کند:
عزاداری‌ها در ماه محرم، هر شب برپا بود و نماز جماعت از به هم پیوستن چند سنگر مجاور هم به امامت یکی از بچه‌ها تشکیل می‌شد. این عزاداری‌های شبانه ادامه داشت تا نوبت به شب اربعین رسید. آن شب تمام نیروها بر روی اسکله بزرگی مستقر شدیم و نظیر عزاداری‌های شهر به دو دسته شده، سینه می‌زدیم.

صدامیان از خدا بی‌خبر آن شب از همه شب‌ها بیشتر خمپاره می‌زدند ولی رزمندگان بدون اعتنا به آتش مزدوران استکبار جهانی به سینه‌زنی و عزاداری خود ادامه می‌دادند. با آن همه آتش دشمن نتوانست هیچ آزاری به رزمندگان برساند و همه آماده عملیات بودیم.

طرح کلی عملیات این بود که ما از جزیره به طرف بصره برویم و جاده اصلی بصره را به تصرف درآوریم و شاهرگ اصلی مواصلاتی بصره در دست نیروهای ما بیفتد. ولی متاسفانه آن طور که مطلع شدیم، این عملیات لو رفت و انجام نشد و من سعادت شرکت در عملیاتی به این مهمی را از دست دادم.

یکی از مشکلات بزرگ نیروهای خودفروخته و ستون پنجم در جنگ با عراق بودند که باعث لو رفتن خیلی از عملیات‌ها و شهادت بسیاری از نیروهای ورزیده و قهرمان و فرماندهان رشید کشور اسلامی‌مان شدند. مانند همانکه عرض کردم برادر زین‌الدین در نظر داشت تا از ما نیروهای آموزش دیده در کردستان استفاده کند.

و این مطلب را یک شب با رعایت کلیه جوانب امنیتی طی یک سخنرانی به اطلاع ما رساند ولی این مطلب هم در پیش دشمن برملا شد و این جابجایی صورت نگرفت.

با لو رفتن عملیات حمله به جاده مواصلاتی بصره، فرماندهان مجبور شدند تا آن همه مهمات و ماشین‌های بزرگی که در نیزار مسیر حرکت برای قایق ایجاد می‌کردند و من تا آن زمان نظیر آن را ندیده بودم را به عقب بکشند و ما را در موقعیت سابق خود استقرار دهند.

طرح اعزام نیروها به غرب بدین گونه بود که نیروها به صورت پنهانی تا نزدیکی خط راه آهن حرکت کنند و از آنجا سوار قطار شده، تا نزدیکی درود با قطار نیروها منتقل شوند و از آنجا رزمندگان را به مراغه برده وارد منطقه کردستان کنند.

برادر زین‌الدین تاکید کرده بود که در راه با هیچ کس صحبتی نشود و هر کس که از مسیر ما پرسید فقط بگوئیم که به کربلا می‌رویم.

منبع: کتاب موج انفجار(دفاع مقدس در خاطرات رزمنده جهادگر بهرام ایراندوست)

مادر شهید

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده