شهید آیت‌اله حسینی در وصیتنامه خود می‌گوید: زندگى از نگاه مومنان مخلص تعقيب مرگ است. آنها زندگى دنيا را به سر بردن در قفس مى دانند كه به اميد گشوده شدن درب آن زنده اند، پس شما بياييد و درب زندانها را بشكنيد و هميشه با يارى به رزمندگان پوزه دشمنان را به خاك بماليد.


به گزارش نوید شاهد از زنجان، شهید آیت‌اله حسینی، آیت الله یکم بهمن۱۳۴۷ ‏، در روستای سنبل آباد از توابع شهرستان ابهر به دنیا آمد. پدرش نبی الله، کشاورز بود و مادرش اختر نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سوم بهمن ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.

وصيت‌نامه شهید آیت‌اله حسینی

(بسم رب الشهداء والصديقين))

((ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون)) (آل‌عمران 169)

((گمان مبريد كسانى كه در راه خدا كشته شده اند، مرده اند، بلكه آنها زنده اند و در نزد پروردگارشان روزى مى‌خورند))

((فليقاتل فى سبيل الله الذين يشرون الحيوة الدنيا بالاخرة و من يقاتل فى سبيل الله فيقتل او يغلب فسوف نوتيه اجرا عظيما))

(سوره نساء آيه 74)

سخنانم را با سلام بر امام زمان حضرت حجة ابن الحسن العسگرى (عج) و نايب برحقش، بنيانگزار جمهورى اسلامى يعنى امام امت و امت امام و با درود بر رزمندگان قهرمان و دلير ميهن اسلامى و با سلام بر روح پر عظمت شهداء انقلاب و مجروحين و معلولين و مفقودين عزيز، خصوصا مفقودين روستايمان و بالاخص شعبان عمويم آغاز مى كنم.

{روى} سخنم با ملت شهيدپرور است كه: خدمتشان سلام عرض مى كنم. اى ملت قهرمان ايران! شما كه توانستيد طاغوت را از تخت سلطنت به زير بكشيد و شما كه توانستيد آمريكا اين شيطان بزرگ جهانخوار را پست و ذليل گردانيد، از شما مى خواهم كه اولا: راه شهيدانتان را ادامه دهيد و قدر اين امام بزرگوار را كه از نوادگان پيامبر گرامى مى باشد را بدانيد و از امور او اطاعت كنيد.

زندگى از نگاه مومنان مخلص تعقيب مرگ است. آنها زندگى دنيا را به سر بردن در قفس مى دانند كه به اميد گشوده شدن درب آن زنده اند، پس شما بياييد و درب زندانها را بشكنيد و هميشه با يارى به رزمندگان پوزه دشمنان را به خاك بماليد.

وقتى كه به جبهه آمدم، ديدم كليه هن و هن هايى كه در پشت جبهه مى شنيدم از بين رفت. از همين نوشته به كسانى كه اعتراض به كمبود وسايل مادى دارند، مى گويم كه: خودشان براى يكبار هم كه شده به كربلاى ايران بيايند و ببينند كه خانواده اى چگونه بى پدر شده است و كودكى بى مادر و يا پدر بى فرزند و ديگر نگويند كه آقا روغن كم است. آيا به نظر شما روغن مى تواند شما را در نزد خدا روسفيد كند؟ والله به خدا قسم كه اينها همه عوامل شيطانند كه مى خواهند مردم را از اسلام باز دارند.

پيامى هم به سنگر نشينان عشق (رزمندگان اسلام) دارم، هر چند كه حتى خود را لايق خاك پاى آنان نمى دانم.

سلام و درودتان باد اى سنگرنشينان عزيز! اى حماسه آفرينان جبهه پيكار و شهادت! و اى شكوفه هاى بهار و زندگانى! مهتاب هر شب دامن كشان از افق سر مى زد تا چشم و دلش را از نور رخسارتان روشن تر گرداند.

فرشتگان آسمان از دريچه مهتاب روشن به شما تهنيت مى گويند. درود من بر شما، بر پيران شما كه چراغ هدايت در دست دارند و درود بر نوجوانان شما كه صهباى عشق را لاجرعه سر مى كشند، {برخيزيد} و درس اخلاق دهيد. در سرزمين ما عاطفه بى مرز است، عشق معنوى حدى نمى شناسد. خوشا به حال شما پاكان كه درس شهادت طلبى آموختيد و بى اختيار براى زندگى در زير سايه طوبى، گل واژه الله اكبر سر داديد.

پدر و مادر عزيز! سلام عليكم: برايتان هميشه آرزوى موفقيت دارم. شما بر من واقعا پدر و مادر خوبى بوده ايد، ولى فرزندتان هميشه شما را اذيت نموده است. هميشه فكر شما را پريشان نموده است، اما شما امانتتان را به خداى بزرگ سلامت داديد، پس خوشحال باشيد و براى من گريه نكنيد، براى امام حسين و على اكبر گريه بكنيد كه تشنه شهيد شدند. حلالم بكنيد و بر سر قبرم از همه حلاليت بخواهيد. اگر توانستيد برايم چند ركعت نماز بخوانيد زيرا كه من هميشه در جهالت بودم تا وقتى كه به جبهه آمدم، از خواب خرگوشى بيدار شدم.

خواهران و برادرانم! شما تا آنجا كه مى توانيد و در توان داريد، از اسلام دفاع كنيد و با حفظ ناموس و حجابتان ريشه هاى شيطان را از وجود خود ريشه كن نماييد، اما اكنون من فقط به شهادت فكر مى كنم.

سخنى با مادرم دارم:

سلام اى شير زن مادر! مى دانم كه قلبت رئوف و مهربان است، دمى بشنو از سرنوشت فرزندت در آن ساعت كه عازم جبهه گشتم و به سر شوق شهادت، دل بريده از علايق، دور گشته از خلايق، مبادا نفس اماره اختيار از من بگيرد. توكل بر خدا كردم، در سنگر جانان چه ساعتها و روزها و هفته ها در انتظار حمله بر دشمن بودم. در آن دشت بى پايان با خداى خويش مى گويم: اى كريم كارساز! اى خالق بنده! و اى حى داور! وجود پاك رهبر را از بلاى دشمنان سلامت نگهدار تا پرچم اسلام را بر صاحب خود مهدى موعود (عج) برساند كه او پرچم خود را گيرد و به جان نحس شيطانهاى در شكل بشر، آتش زند.

آرى تو اى مادر! بگو آمين كه آمين گفتن تو بهتر از شمشير بران بر سر دشمن است. گوش كن مادر كه اكنون نوبت جانبازى فرزند تو شد. آرام باش و براى شيره دل اى مادر عزيز گريه مكن. تحمل كن، اگر شد سينه ام آشناى تير دشمن افتخار كن و بدان كه حسين ابن على (ع) در آن وقت خواهد آمد.

به او خواهم گفت كه: اى امام حسين (ع) من كه كربلاى تو را نديدم، من كه قبر شش گوشه تو را نديدم، پس كمك كن كه اگر چه من لياقت آن را نداشتم، ديگران ببينند و زيارت نمايند. هرچه آمد بر سرم اى مادر! صبور باش.

اشكهايت را پاك كن كه دشمن بر اشكهايت مى خندد، پس مادرم! شكر كن خدايت را كه داد مرا بر تو و تو نيز برگردانى مرا به او، اما تو مرا سالم به مقصود رساندى.

پس بارالها! به حرمت خون شهيدان كربلا، بر عمر رهبر كبير ما بيافزاى. به حرمت فرزند زهرا جمله رزمندگان را فتح و پيروزى عنايت كن. بگو آمين يا رب العالمين.

در پايان براى كليه مسلمانان آرزوى پيروزى دارم و مى خواهم هميشه بگوييد: خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار.

پيرو خط امام طالب ديدار حق

اين تمنا از خداى حى سبحان مى كنم

شامل حالم شود جام شهادت سركشم

از خدا اين آرزو هر لحظه و هر آن مى كنم

حسين بن على شاه شهيدان اين چنين فرمود"شهادت بهتر از ننگ است و من هم پيرو آنم گ

والسلام عليكم و رحمة‌الله و بركاته

در موقع رفتن به خط مقدم ساعت .1 صبح

آيت الله حسينى


منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده