گفت و گوی اختصاصی نوید شاهد با همسر سرلشگر خلبان شهید «ابراهیم دل حامد»:
سه‌شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۱۸
همسر شهید «ابراهیم دل حامد» گفت: شهیدان «دل حامد» هر دو خلبان بودند.اگر چه پیکر همسرم «ابراهیم» بعد از 23 سال بازگشت و برادرش همیشه در خلیج فارس مفقود الاثر شد. اما آن دو قهرمان هنوز گمنام اند.

قرار شهادت دو برادر؛ از آسمان موصل تا خلیج فارس/ شهیدان «دل حامد» گمنامند

سرلشگر خلبان شهید «ابراهیم دل حامد» از شهدای دوران دفاع مقدس است که هواپیمایش در نخستین روزهای جنگ تحمیلی در «موصل» مورد هدف رژیم بعث قرار گرفت و پیکر مطهرش سال 1382 به کشور بازگشت. تاریخ شهادت شهید «دل حامد»، 18 مهر 1359 ثبت شده است. در آستانه سی و هشتمین سالروز شهادت، نوید شاهد به گفت و گو با خانم «بهجت الملوک واعظ قره آغاجی»، همسر این شهید سرافراز نشسته است که ماحصل آن را در ادامه می خوانید.

«ابراهیم» دست راست پدر

همسر شهید در ابتدا درباره خانواده شهیدان «دل حامد» گفت: ابراهیم که البته همه او را «ایرج» صدا می زدند، فرزند اول خانواده بود. پدر ایشان زمانی که کردهای بارزانی به ایران حمله می کنند، سرباز بوده و در این حمله دست راست خود را از دست می دهد و جانباز می شود. با به دنیا آمدن ابراهیم در دی ماه سال 1328، اطرافیان می گویند که «دست راست پدر» به دنیا آمده است. او سال 1346 دیپلم طبیعی گرفت و استخدام نیروی هوایی شد. دوره آموزش خلبانی «F5» را در آمریکا گذراند و پس از بازگشت، در سال 1351 با درجه ستواندومی در پایگاه شکاری یکم مهر آباد مشغول خدمت شد.

افسری که اجازه ازدواج نداشت

خانم «واعظ قره آغاجی» نحوه آشنایی با شهید دل حامد را این گونه تعریف کرد: ما ساکن مرند بودیم. سال 1353 دانشکده پرستاری تبریز قبول شدم و در آنجا با خواهر ابراهیم هم کلاس بودم که ایشان باعث آشنایی ما شد. هنگامی که ابراهیم به من پیشنهاد ازدواج داد، از آنجایی که پدرم پرونده ضد شاه داشت و می دانست که فرزندانش به خاطر آن پرونده اجازه ازدواج ندارند، با ازدواج ما مخالفت کرد البته من آن زمان دلیلش را نمی دانستم. همسرم به دلیل سیاست های اشتباه شاه، چند بار استعفا داد اما با آغاز جنگ تحمیلی به صورت داوطلب از پایگاه هوایی تبریز اعزام شد.

وی اضافه کرد: به هر صورتی که بود نامزد کرده و بعد از آن همسرم برای «رکن 2» نیروی هوایی ثبت نام کرد. «رکن 2» نیز مخالف ازدواج ما به دلیل مشکل پدرم بود به همین خاطر شهید ابراهیم استعفا داد که موافقت نکردند. بعد از آن به پایگاه کرمانشاه رفت و موضوع را با یکی از دوستانش که او هم شهید شد در میان گذاشت. دوست ابراهیم به او گفت که نامه اجازه ازدواجت را در تهران دیدم. بعد از اطمینان از اجازه نامه، سال 1356عقد و ازدواج کردیم. سال 1358 نیز پسرمان «بابک» به دنیا آمد.


قرار شهادت دو برادر؛ از آسمان موصل تا خلیج فارس/ شهیدان «دل حامد» گمنامند

از پرواز با «F5» خلع شد

همسر شهید «دل حامد» در ادامه با اشاره به فعالیت های ضد طاغوتی همسرش اظهار کرد: ابراهیم فعالیت های ضد رژیم شاهنشاهی داشت و چند مرتبه دستگیر شد. یک بار بعد از دستگیری، فرمانده نیروی هوایی هنگامی که پرونده همسرم را مطالعه می کند، متوجه می شود ابراهیم را از هواپیمای جنگی «F5» برداشته و خلبان هواپیمای مسافربری کوچک کرده اند. دستور می دهد تا دل حامد دوباره خلبان «F5» شود و می گوید «خلبان جنگی را که خلبان هواپیمای مسافربری نمی کنند!».

خانم واعظ افزود: زمان شاه شهید دل حامد را خیلی اذیت کردند. تصمیم گرفتیم که از ایران برویم. در نامه استعفایش نوشته بود «می خواهم با هواپیمای سمپاشی برای کشاورزی خلبانی کنم» که البته موافقت نکردند.


قرار شهادت دو برادر؛ از آسمان موصل تا خلیج فارس/ شهیدان «دل حامد» گمنامند

استدلالی که همسر شهید را راضی کرد

این همسر شهید روزهای آغازین جنگ و اصرار شهید دل حامد برای حضور در نبرد را این گونه روایت کرد: هنگامی که جنگ شروع شد، من در مرند مشغول به کار بودم. سی و یکم شهریور بود. با عجله به خانه آمد و گفت لباسهای من را آماده کن، می خواهم به پرواز برگردم. یک روز دیر به خانه آمد. به او گفتم پروازهایت را شروع کردی؟ گفت «چه انتظاری داری. بعثی ها به زنان و دختران ما رحم نمی کنند. فکر کن در تهران به تو یک کاخ بدهند اما ناموس ما در اهواز دست متجاوزان باشد! من باید بروم.»

وی درباره آخرین پرواز همسرش گفت: ایشان هجدهم مهرماه با شهید «اسدالله بربری» از پایگاه هوایی تبریز برای ماموریت به موصل می روند. آنجا هواپیمایشان را می زنند. فردای آن روز در محل زندگی مان پیچیده بود که «دل حامد» در رادیوی عراق حرف زده است. هرکسی که صدای شهید را شنیده بود به خانواده ام این موضوع را خبر می داد. همه آن ها هم یک جور حرف می زدند. گویا شهید گفته بود من «داماد فلانی هستم.» این مساله باعث شد تا مدتها منتظر شهید بمانیم.


قرار شهادت دو برادر؛ از آسمان موصل تا خلیج فارس/ شهیدان «دل حامد» گمنامند

بازگشت اسرا و خبر شهادت

خانم واعظ با بیان این که نزدیک به 9 سال از وضعیت همسرم بی اطلاع بودم، ادامه داد: در این مدت با مرکز صلیب سرخ در سوئیس و بعد در تهران مکاتبه می کردم که البته به نتیجه ای نرسیدم. پس از بازگشت آزادگان به کشور، با تهران تماس گرفتم و گفتند که آقای جمشید اوشال، هم دوره شهید دل حامد در آمریکا که بیست و پنجم مهر 1359اسیر شده بود، آزاد شده است. ایشان را می شناختم. با خانه شان تماس گرفتم و سراغ ابراهیم را گرفتم. آقای اوشال گفت «خانم دل حامد، خدا به شما صبر حضرت زهرا (س) بدهد». گفتم «چرا این حرف را می زنید؟» گفت «عراقی ها عکسی از ابراهیم به من نشان دادند که لباس زیر به تن داشت و دست هایش از پشت بسته و پاهایش هم بسته بود. از دهان ابراهیم خون می آمد. از عراقی ها پرسیدم شما این فرد را کشته اید؟ عراقی ها گفتند زمانی که از هواپیما افتاده، مرده است.»

وی تعریف کرد: بعد از شنیدن این حرف حالم خیلی بد شد و به آقای اوشال گفتم «اگر دل حامد شهید شده باشد منطقی این است که لباس پرواز به تن داشته باشد نه لباس زیر. جدای از آن خیلی ها صدای ابراهیم را از رادیو عراق شنیده اند.» فردای آن روز با برادرم به تهران آمدیم و آقای اوشال را دیدیم. ایشان همان حرف ها را تکرار کرد. یک سال گذشت. سال 1369 بود که پدر همسرم با من تماس گرفت و اصرار داشت شناسنامه ابراهیم را بدهم. من خودداری کردم و نمی دانستم برای باطل کردن شناسنامه می خواهد گویا بنیاد شهید شهادت دل حامد را اعلام کرده بود. شناسنامه را دادم و بعد از آن مراسم باشکوهی در مرند برای شهید گرفتیم.


قرار شهادت دو برادر؛ از آسمان موصل تا خلیج فارس/ شهیدان «دل حامد» گمنامند

کشف جسد در حافظیه عراق

همسر شهید دل حامد در ادامه به روایت ماجرای بازگشت پیکر همسر شهیدش بعد از 23 سال به کشور پرداخت و گفت: عید سال 1382با یکی از دوستانم صحبت می کردم. همسرش خلبان «سید محمد حجتی» روز اول مهر 1359 مفقودالاثر شده بود. گفت «محمد» می آید. فکر کردم همسرش زنده است. گفتم «خدا را شکر که پدر مهران می آید». گفت «جسد محمد را می آورند». به خانه دوستم رفتم و او خبر پیدا شدن جسد شهید «دل حامد» به همراه همسرش را به من داد. چند روز بعد، پسرم را به بنیاد شهید بردم و آنجا خبر شهادت را شنید. برای شهید دوباره مراسم گرفتیم و همسرم به همراه شهید حجتی کنار هم به خاک سپرده شدند.

خانم واعظ افزود: براساس تحقیقاتی که انجام دادم گویا عراقی ها تعدادی از خلبان های ایرانی را با هم به شهادت می رسانند و در «حافظیه» عراق به خاک می سپرند. این خلبان ها براساس پلاکشان شناسایی شدند.


قرار شهادت دو برادر؛ از آسمان موصل تا خلیج فارس/ شهیدان «دل حامد» گمنامند
خلبان شهید حسین دل حامد

شهید «حسین دل حامد» معافیت از پرواز را نپذیرفت

همان طور که در ابتدای گزارش اشاره شد، خانواده «دل حامد» در دوران دفاع مقدس دو شهید خلبان تقدیم این سرزمین کرده است. شهید «حسین دل حامد» دیگر شهید این خانواده است که سال 1361 به شهادت رسیده و مفقودالجسد می شود.

خانم واعظ در ادامه گفت و گو با اشاره زندگی و رزم این شهید والا مقام بیان کرد: حسین آقا سال 1335 به دنیا می آید. در دوران جنگ تحمیلی به همراه یک خلبان دیگر برای ماموریتی به عراق می روند که هواپیمایشان را روی خلیج فارس می زنند. دوستش روی صخره افتاده و می میرد اما حسین در دریا می افتد و حدود 48 ساعت در دریا می ماند تا این پیداش می کنند.

این شهید تعریف می کرد که ما قرص های کوچکی داریم که بعد از خوردن آن آب دریا سیاه می شود و ماهی های کوچک به سمت ما نمی آیند اما مادرشوهرم می گفت ماهی ها لباس حسین را پاره پاره کرده بودند. بعد از این حادثه به ایشان معافیت از پرواز می دهند که قبول نمی کند. در این مدت به کارش ادامه می دهد تا این که هواپیمای او هجدهم بهمن 1361 مورد هدف قرار می گیرد. پیکر در خلیج فارس می افتد. ایشان مفقودالاثر هستند. بعد از شهادتش رادیو عراق اعلام کرد که «خانواده حسین دل حامد، هواپیمای پسرتان را زدیم و تکه تکه شد.» ایشان یک پسر دارد که سال 1359 به دنیا آمده است.


اگر تبریز را به مادر شهید بدهند، ارزش ندارد

همسر شهید «ابراهیم دل حامد» در ادامه با اشاره داغ سنگینی که بر دل مادران شهید نشسته است، گفت: یک بار به در اردویی با مادران شهدا همسفر شدم. بعد از بازگشت بارها با خودم گفتم خدارو شکر که همسر شهید هستم نه مادر شهید. مادر شوهرم بعد از شهادت بچه ها روزگار سختی را گذراند.

وی درباره برخی گزافه گویی ها که درباره شهدا و رزمندگان مدافع حرم زده می شود، اظهار کرد: با خانواده شهدا ارتباط زیادی ندارم. سال گذشته برای مراسمی که به مناسبت 22 بهمن گرفتند، از من و یک همسر شهید مدافع حرم برای تجلیل دعوت کرده بودند. آن شهید مدافع حرم خیلی جوان بود و با وضعیت بدی او را به شهادت رسانده بودند. من آنجا گفتم اگر تبریز را هم به مادرش می دادند، ارزش نداشت. من به عنوان یک مادر حاضر نیستم یک ناخن پسرم را با تبریز عوض کنم آن وقت چطور یک مادر حاضر می شود از جان پسرش به خاطر پول بگذرد! این حرف ها شایعه است و می خواهند نسبت به این شهدا بدبینی ایجاد کنند. پول در برابر جان انسان اهمیتی ندارد.

قرار شهادت دو برادر؛ از آسمان موصل تا خلیج فارس/ شهیدان «دل حامد» گمنامند

شهیدان «دل حامد» گمنامند

همسر شهید «ابراهیم دل حامد» با انتقاد از کم کاری برخی مسئولان در شناساندن شهیدان «دل حامد» گفت: شهیدان دل حامد از شهدای شاخص و بزرگی هستند که به خوبی معرفی نشده و گمنام هستند. اگرچه نام پایگاه هوایی «چابهار» را به نام این دو برادر ثبت کرده اند اما این اقدام ها کافی نیست. البته چند سال پیش یک قسمت برنامه رادیویی «با ستاره ها» به شهید همسرم اختصاص داشت که برنامه هایی از این دست باید بیشتر تولید شود.



آمار بازدید : 253

قرار شهادت دو برادر؛ از آسمان موصل تا خلیج فارس/ شهیدان «دل حامد» گمنامند


خوابی که درست تعبیر شد

خانم واعظ در پایان به خوابی که شب شهادت شهید «ابراهیم دل حامد» می بیند و تعبیر می شود، اشاره کرد و گفت: شب قبل از شهادت ابراهیم خواب دیدم در اداره هستم و آقای اوشال گفت بیا برویم و ابراهیم را ببینیم. آمدیم به بیمارستان امام (ره). در خواب دیدم که یک پای شهید قطع شده است. فردا صبح با حال خیلی بدی به اداره رفتم و دلواپس بودم. با یکی از دوستانم به مخابرات رفتیم. پایگاه را گرفتم. خودم را که معرفی کردم، شنیدم که گفتند «ای وای خانم دل حامد تماس گرفته». فرمانده گوشی را گرفت و گفت که «دل حامد و آقای بربری دیروز به ماموریت رفتند و هنوز برنگشتند». تاریخ شهادت شهید نیز همان تاریخ ثبت شد.

یادشان گرامی.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده