باز نشر گفتگوی شاهد یاران با دكتر سيد محمدرضا بهشتي
شهید بهشتي گفتند، «فلاني! ببين اين نوجوان چه همت خوبي دارد.او واقعاً با آدمهاي بي‌انگيزه فرق مي‌كند ودر مسيري كه انتخاب كرده،بسيار جدي است.»مرحوم بهشتي از اين جورخصلت‌ها بسيار خوشش مي‌آمد. او ويژگيهاي مثبت را حتي دردشمنان خود تحسين مي‌كرد.
ويژگي های مثبت را حتي در دشمنان خود تحسين مي‌كرد...

نوید شاهد: «دكتر محمدرضا بهشتي، دانش آموختة فلسفه غرب و استاد دانشگاه تهران است. او اگرچه در بسياري از حوادث همراه پدر بوده و اطلاعات گسترده‌اي دربارة سلوك فردي و اجتماعي شهيد بهشتي دارد، اما ملاحظاتي خودخواسته او را از رويارويي با پرسشهاي حساس وچالش برانگيز باز مي‌دارد. او معتقد است كه هنوز بستر مساعدي براي ابراز همه گفتني‌ها ايجاد نشده است.
با او دربارة كارنامه انديشگي و عملي آيت‌الله بهشتي در موضوع تشكل و كادرسازي در ماهنامه شاهد یاران گفتگو شده كه مشروح آن در پي مي‌آيد.»

بذر مبارزه از چه زماني در نهاد شهيد بهشتي كاشته شد؟
مرحوم بهشتي جريان نهضت ملي نفت را در دوره جواني تجربه كرد و در قضيه سي تير و ماجراي قوام، در مدرسه چهار باغ اصفهان به سخنراني پرداخت و اين نخستين باري است كه توسط دستگاه امنيتي رژيم مورد بازخواست قرار گرفت. او به چهره‌هاي نهضت ملي علاقمند بود و تنها طلبه‌اي است كه در جلسه محاكمه دكتر مصدق شركت كرد. سپس حوادث خرداد 42 پيش آمد و در اين جريان بود كه مرحوم بهشتي به نقطه ضعف عمده جريانات مبارزاتي و انقلابي پي برد.

كدام ضعف؟
ضعف در انجام كارهاي دسته جمعي و تشكيلاتي و فقدان تمرين براي دستيابي به اين راهكار.

آيا شهيد بهشتي، خود معتقد به كار تشكيلاتي بودند؟ زمينه‌هاي اين تفكر چگونه در ايشان ايجاد شده بود؟
مرحوم بهشتي تماس بسيار گسترده‌اي با طيف‌ها و اقشار مختلف اجتماعي داشتند و پيوسته زمينه‌هاي مناسب را براي افراد فراهم مي‌آورند تا آنها بتوانند به فعاليت تشكيلاتي بپردازند. دايره تماس او با افراد گوناگون، بسيار گسترده بود و روحيه ارتباطي بسيار خوبي داشت. هنگامي كه در جمعي مي‌نشست با تيپ‌ها و حتي صاحبان مشاغل گوناگون به زبان خودشان حرف مي‌زد و مي‌توانست ارتباط طبيعي و مؤثري با آنان برقرار سازد. با روحانيون جوان تماس داشت و در حوزه فرهنگ حوزوي، رابطه‌اي بسيار طبيعي و روان با آنان برقرار مي‌كرد. در حوزه فرهنگ از زماني كه در قم بود با تأسيس مدارسي چون مدرسه دين و دانش و تدريس به عنوان معلم زبان و انشاء، تماس با فرهنگيان را به شكلي مؤثر و طبيعي آغاز كرد. در جلساتي كه در آن ايام با قشر دانشجو برگزار مي‌كرد و از جمله جلسات گفتار ماه،‌ امكان ارتباط مؤثر و طبيعي با قشر تحصيلكرده حاصل شد. همچنين در بازار با قشر جوان مبارز رابطه برقرار كرد كه الان در سنين ميانسالي هستند و در مبارزات نقش بسيار مؤثري داشتند. در هر حال نوع ارتباطات ايشان، سبب مي‌شود كه زمينه‌هاي شناسايي افراد فراهم گردد و مرحوم بهشتي از اين طريق به ارزيابي و شناخت دقيق از افراد، دست پيدا كند.

ويژگي های مثبت را حتي در دشمنان خود تحسين مي‌كرد...

ديگر عوامل مؤثر در نگرش به كار تشكيلاتي را از نگاه شهيد بهشتي برشماريد.
نكته دوم، رويكرد مرحوم بهشتي به فعاليتهاي علمي و اجتماعي دراز مدت بود. ايشان هيچ كاري را به شكل مقطعي انجام نمي‌داد و برايش بسيار طبيعي و عادي بود كه كاري را بكند تا يكي دو نسل بعد، بهره ببرد و معتقد بود اين از كم ظرفيتي ماست كه تصور كنيم بايد نتيجه كارمان را خودمان ببينيم و مكرر، اين نكته را با افراد و از جمله با ما كه فرزندان ايشان بوديم، مطرح مي‌كردند كه عمل صالح،‌ سرانجام جاي خود را باز مي‌كند و مهم نيست كه حاصل آن امروز به دست آيد يا فردا و يا در آينده دور. مهم اين است كه نتيجه دقيق و مؤثري داشته باشد، از همين رو پيوسته به دنبال فعاليتهاي تشكيلاتي دراز مدت بود و هر جا هم كه حضور پيدا مي‌كرد، به محض فراهم آمدن حداقل امكانات و زمينه‌هاي مناسب، وارد عمل مي‌شد.

شهيد بهشتي براي دستيابي به اين هدف، چه شيوه عملي را اتخاذ مي‌كردند؟
يكي از كارهايي كه ايشان به صورت پيگير دنبال مي‌كردند، كارهاي مطالعاتي و علمي بود و در اين زمينه عمدتاً با روحانيون فاضل و اهل تحقيق منصف، در چهارچوب جمعهاي مطالعاتي و تحقيقاتي همكاري مي‌كردند و غالباً هم به شكلي طبيعي، نقش رهبري و جهت دهندگي جمع به عهده ايشان قرار مي‌گرفت. همچنين در جهت پرورش نسل جوان روحاني، قبل از رفتن به آلمان، در قالب مدرسه منتظريه، تلاش روشن و جهت‌داري را براي پرورش كادر روحاني عالم و محقق شروع كرد كه در آنجا هم مشاركت مؤثر ايشان منجر به تربيت نيروهاي مؤثر در انقلاب شد. در زمينه مسائل اجتماعي و فرهنگي هم زمينه‌هاي مختلفي را فراهم مي‌كرد كه چنين روحياتي در آنها تمرين شود. مثلاً در جمع مدرسه رفاه، با كساني كه بعدها هر يك محوريت خاصي پيدا كردند، از جمله شهيد مطهري، شهيد رجايي، آقاي هاشمي‌رفسنجاني، در قالب امور آموزشي و فرهنگي، تمرين براي كار تشكيلاتي و دسته جمعي را آغاز كرد و مردان و زنان توانستند در آن جمع به تجارب جالبي دست پيدا كنند و بعدها به بهترين نحو از اين تجربه‌ها استفاده كنند. در سازمان كتابهاي درسي و تدوين كتابهاي ديني،‌ جمع كوچكي با محوريت مرحوم بهشتي، شهيد باهنر، آقاي برقعي، شهيد مطهري و آقاي گلزاده غفوري شكل گرفت و جمع مؤثري پديد آمد. همچنين ايشان در تأسيس صندوقهاي قرض‌الحسنه، از 40 سال پيش مصرّ بود تا به اين ترتيب به نوعي بانكداري بدون ربا را راه‌اندازي كند و اين كار را با علاقمندي بسيار دنبال مي‌كرد.

با اين طيف گسترده ارتباطي و فعاليت‌هاي بسيار متنوع، چگونه افراد مناسب را به خاطر مي‌سپردند؟
مرحوم بهشتي در شناخت افراد، بسيار زيرك وهوشمند بود. در سررسيدهايي كه از ايشان باقي مانده است، غير از ساعات ملاقات و برنامه‌هاي مختلف، پس از ملاقات با افراد، ويژگيهاي آنها به شكلي مختصر يادداشت و در پايين آن ذكر شده است كه به نظر من فلان آدم به درد فلان كار مي‌خورد. در مراوده‌هاي اجتماعي، حواسش به همه مسائل بود تا افراد را به شيوه دقيقي شناسايي و جذب و براي آينده، سازماندهي كند.

در افراد به دنبال چه ويژگيهايي بودند؟
مرحوم بهشتي نقاط قوت و ضعف افراد را مي‌ديد و يادداشت مي‌كرد، اما پيوسته نقاط قوت افراد برايش مهم‌تر بودند و بر آنها تأكيد داشت. در مواجهه با افراد، معمولاً خيلي سريع و دقيق تشخيص مي‌داد كه في‌المثل اين فرد براي كار در تبليغات‌، مناسب است، ديگري در امور اقتصادي و امثالهم.

آيا همين برنامه‌ريزي و دقت را در مورد نهضت و شيوه‌هاي دستيابي به اهداف انقلاب هم داشتند؟
بله، يادم هست كه در سالهاي 45، 46 ايشان در اتحاديه انجمنهاي دانشجويان آلمان صحبتي درباره مراحل نهضت مي‌كند و سه مرحله را براي آن برمي‌شمارد و دقيقاً توضيح مي‌دهد كه در هر مرحله چه بايد كرد و چه اهدافي را بايد در نظر داشت. نوار اين سخنراني موجود هست و آينده‌نگري و پيش‌بيني‌هاي دقيق ايشان را نشان مي‌دهد.

آيا در زمينه شناسايي افراد و ارزيابي آنان خاطره‌اي داريد؟
روزي جمعي از دوستان بازار آمده بودند و فردي را براي انجام امور اقتصادي انقلابي معرفي كردند. مرحوم بهشتي سئوالاتي در مورد تواناييهاي آن فرد براي اين كار بزرگ پرسيدند، اما ظاهراً دوستان متوجه منظور اصلي ايشان نشدند. سرانجام با زباني بسيار همه فهم پرسيدند، «اگر قرار باشد به ايشان مقداري پول امانت بدهيد، تا چه ميزان پيش مي‌‌رويد؟ صد هزارتومان؟ دويست هزار تومان؟» و خلاصه رقم را بالا بردند تا رسيدند به پانصد هزار تومان. در آن زمان پانصدهزار تومان، پول كمي نبود و مي‌شد با آن سه تا خانه خريد. صحبت كه به اينجا رسيد، اعضاي جمع سكوت كردند. مرحوم بهشتي گفت، «شما در حد امانت دادن پانصدهزارتومان به ايشان ترديد مي‌كنيد. چطور توقع داريد من كار به اين بزرگي را به دستش بدهم؟» مرحوم بهشتي با همه افراد به يك شكل برخورد نمي‌كرد، بلكه با هركسي در حد توانايي خودش و در حيطه كار خودش، برخورد مناسبي داشت.

شهيد بهشتي براي همكاري و مشاركت افراد به چند درصد مشتركات قناعت مي‌كردند؟
مرحوم بهشتي با حداقل مشتركات مي‌توانست همكاري را شروع كند و پيوسته مي‌گفت اگر بخواهيد با فردي يا جمعي صددرصد اشتراك داشته باشيد، در واقع در پي مريد و تابع ‌پروري هستيد و مرحوم بهشتي به شدت از اين طرز نگرش گريزان بود، به همين دليل هميشه مي‌توانست با افراد تواناتر از خود كار كند و تمايل نداشت سنگيني سايه خود را بر كسي بيندازد. او هنگامي كه درمي‌يافت با فردي تواناتر از خود سروكار دارد، نه تنها موضعگيري نمي‌كرد و دلتنگ نمي‌شد، بلكه با نهايت اشتياق و شادماني، مصاحبت و همكاري با او را مي‌پذيرفت. حتي در خانواده هم هنگامي كه احساس مي‌كرد يكي از اعضا، در زمينه‌اي تواناتر از اوست، با طيب خاطر مي‌پذيرفت و همراهي مي‌كرد. او به اين شعار اعتقاد عميق داشت كه جاذبه در حد اعلاي ممكن و دافعه در حد ضرورت. اين باور در او بسيار ريشه‌دار بود كه انسان هدفمند و كسي كه در زندگي، خط و مسيري را براي خود انتخاب كرده است، ممكن است در مقابل او هم بايستد و اين اشكالي ندارد، در حالي كه روحيه اكثر ما به گونه‌اي است كه با شعار «همه يا هيچ» سازگاري بيشتري داريم و با كوچك‌ترين اختلاف سليقه، از ديگران فاصله مي‌گيريم. مرحوم بهشتي اين را يكي از نواقص رفتارهاي اجتماعي ما مي‌دانست و معتقد بود كه بايد بر آن غلبه كنيم و با سعه صدر و تا آنجا كه ممكن بود با ديگران همراهي مي‌كرد.

در زمينه ارج نهادن به ويژگيهاي خاصي در افراد، خاطراتي را نقل كنيد.
يادم هست هنگامي كه مي‌خواستيم سر كار برويم، يعني مرحوم بهشتي به دادگستري و من به دبيرستان مدرس كه در آن تدريس مي‌كردم، مي‌رفتيم، در ميدان هفت تير كنوني، نوجواني بود كه هميشه رأس ساعت هفت، در كنار چراغ قرمز سر چهارراه مي‌ايستاد و يك روزنامه مجاهد ارگان سازمان مجاهدين را بالا مي‌برد و فرياد مي‌زد، «خيانتهاي بهشتي!» زمستان و تابستان هم برايش فرق نمي‌كرد. مدتي كه گذشت، مرحوم بهشتي گفتند، «فلاني! ببين اين نوجوان چه همت خوبي دارد. او واقعاً با آدمهاي بي‌انگيزه فرق مي‌كند و در مسيري كه انتخاب كرده، بسيار جدي است.» مرحوم بهشتي از اين جور خصلت‌ها بسيار خوشش مي‌آمد. او ويژگيهاي مثبت را حتي در دشمنان خود تحسين مي‌كرد. از ديگر ويژگيهايي كه براي ايشان بسيار مهم بود، تقيد به علم‌آموزي و كسب دانش و معرفت بود. يادم هست فردي در اتريش عليه رژيم ايران مبارزه مي‌كرد، بعد هم به ايران آمد وفعاليتهايي كرد و نهايتاً هم به خارج از كشور رفت، داماد ما، آقاي جواد اژه‌اي، آن زمان در اتريش روانشناسي مي‌خواند. آن فرد به ايشان گفته بود وقتي رفتي ايران، به آقاي بهشتي بگو كه من به شدت در مضيقه مالي هستم و كمكم كند. گمانم حدود سالهاي 54 و 55 بود. مرحوم بهشتي ماوقع را شنيدند و گفتند كه ماهانه چهار صد شيلينگ به او بده. چهارصد شيلينگ واقعاً مبلغ كمي بود و آقاي اژه‌اي هم مانده بود كه موضوع را چطور به آن فرد بگويد. وقتي به اتريش برگشت، با او تماس نگرفت، به اين اميد كه از صرافت افتاده باشد. طرف پس از مدتي تماس گرفت و آقاي اژه‌اي كه چاره‌اي نداشت، گفت كه آقاي بهشتي اين جور حرفي زده است. طرف وقتي موضوع چهارصد شيلينگ را شنيد، بسيار ناراحت شد و گفت نخواستم و از آقاي بهشتي هم واقعاً ممنونم. آقاي اژه‌اي با مرحوم بهشتي تماس مي‌گيرد و اين بار مي‌گويد كه او دانشجوست و دستش تنگ است. مرحوم بهشتي مي‌گويند، «شما گفتي كه اهل مبارزه است، ديدم براي كسي كه فقط اين كار را انجام مي‌دهد، چهارصد شيلينگ كافي است، حالا كه مي‌گويي دانشجوست، ماهانه به او سه هزار شيلينگ بده.» همين برخورد، ميزان ارزش‌گذاري مرحوم بهشتي به كار علمي و كسب دانش را نسبت به همه امور ديگر نشان مي‌دهد. زيرا ايشان معتقد بود كه بدون علم و آگاهي و تفكر و تعمق، هيچ كاري ارزشمند نيست.

با نگاهي همه جانبه به موضعگيري‌ها، صحبت‌ها و رفتارهاي شهيد بهشتي در عرصه‌هاي مختلف و رويكرد عملي و مصداقي ايشان به شعار «جاذبه در حد اعلا و دافعه در حد ضرورت»، با كمال تعجب مي‌بينيم كه در مقاطع مختلف، هيچ تناسبي بين برخوردهاي متين و آرام شهيد بهشتي با طيف گسترده‌ مخالفتها و شايعات و تهمتهايي كه متوجه ايشان مي‌شد، وجود ندارد. شما علت را در چه مي‌بينيد؟
بسياري از مخالفان مرحوم بهشتي، توانايي‌هاي او را در دوران قبل از انقلاب هم مي‌شناختند، اما پس از انقلاب، توانمنديهاي بسياري از مبارزين و به‌ويژه مرحوم بهشتي، علني و آشكار شد و نقشهاي متعددي به عهده ايشان قرار گرفت. با همت مرحوم بهشتي و مبارزان ديگر پيرامون امام، تشكل منسجمي شكل گرفت و نوعي وحدت و همدلي در ميان اين جمع،‌ نتايج درخشان و سريعي را به بار آورد. مجلس خبرگان اوج مديريت و درايت مرحوم بهشتي را به نمايش گذاشت و مخالفان دريافتند او كسي است كه توانايي‌هاي مديريتي و تشكيلاتي بسيار بالايي دارد، آينده را به روشني مي‌بيند و آنچه را كه در مقام نظر به آن رسيده است، پله پله در جهت تحقق آنها گام برمي‌دارد. براي بسياري از آنها قابل قبول و تحمل‌شدني نبود كه مرحوم بهشتي بر مناصب كليدي انقلاب تسلط پيدا كند و همه مسئوليتهايي را كه به شكلي طبيعي به او محول مي‌شدند، به بهترين نحو به انجام برساند، بنابراين از سوي گروهها و افراد گوناگوني، تيرهاي حمله به سوي او روانه شدند. البته حلقه‌هاي معيني در اين امر، نقش بيشتري داشتند. فضاي سنگين تبليغاتي و موج شايعات و تهمتها بود كه حتي بعضي از نزديكان را به ترديد انداخت. تهمتهايي كه به ايشان زده مي‌شد، انحصار طلبي بود، در حاليكه انصافاً در قشر روحانيت و نيز در مقايسه با ساير اقشار، به هيچ وجه چنين شائبه‌اي بر ايشان وارد نيست. موج سهمگين تبليغاتي در آ‌غاز تا حد زيادي موفق بود، اما هر چه به سال 60 نزديك‌تر مي‌شديم، اين موج فروكش كرد و بعد از حادثه 7 تير، يكسره واژگون شد. مرحوم بهشتي اصالتاً فردي بود كه هنگامي كه در جمعي قرار مي‌گرفت، به شكل طبيعي،‌ رهبري آن جمع به او محول مي‌شد و پيوسته به عنوان مدير، در كانون توجه قرار داشت. در جامعه از اين افراد داشته و داريم كه به ويژه در شرايط بحراني، مورد توجه ديگران قرار مي‌گيرند. به اعتقاد من بخش زيادي از ترور شخصيت‌ها توسط عده‌اي از روحانيون، نيروهاي چپ و مخصوصاً سازمان مجاهدين صورت گرفت كه در ميان جوانان نفوذ زيادي داشتند.

در دوران قبل از انقلاب، آيا شهيد بهشتي در انديشه‌ كادرسازي براي انقلاب بودند و يا بر اساس همان طرح كلي اعتقاد به كار گروهي و تشكيلاتي بود كه به تربيت افراد مي‌پرداختند؟
بايد اين نكته را عرض كنم كه اغلب مبارزين، حتي تا چند ماه قبل از پيروزي انقلاب، وقوع آن را پيش‌بيني نمي‌كردند و در مبارزات خود، برنامه‌اي بيست‌ ساله را مد نظر داشتند. يادم هست كه خود من در سال 55 و 56 كه شاه به اصفهان آمد، به ميدان نقش جهان رفتم تا ببينم چه خبر است و با سيل جمعيتي كه براي استقبال از او آمده بودند، مواجه شدم. يأس عجيبي وجود مرا فرا گرفت و پيش خود گفتم،‌‌ «تلاشهاي ما براي چيست؟»‌ وقتي به خانه برگشتم و موضوع را به مرحوم بهشتي گفتم، ايشان لبخندي زدند و گفتند، «تحليل مسائل اجتماعي اين طور نيست.» بسياري از تحليلگران، تصورش را هم نمي‌كردند كه رژيم به اين سرعت از هم بپاشد. در هرحال برنامه‌ريزيهاي مرحوم بهشتي هميشه دراز مدت بود و اعتقاد داشتند كه افراد بايد در ميدان عمل آزموده شوند و تكيه صرف بر مباحث نظري، كارآمدي عملي دراز مدتي ندارد. ايشان خودش را هم پيوسته در ميادين مختلف مي‌آزمود و هنگامي كه وارد كار گروهي مي‌شد، چنانچه جمع بر خلاف نظر او رأي مي‌داد، نهايت آمادگي را براي قبول رأي جمع داشت. او همچنين توانايي بسيار بالايي در متقاعد كردن ديگران و همراه ساختن آنها با خود داشت.

آيا در اين مورد خاطره‌اي داريد؟
يادم هست دو ماه قبل از فاجعه هفتم تير، بحثي از جانب ايشان در حزب مطرح شد كه جمع بالاتفاق با آن مخالف بودند. در ظرف سه ساعت بحث، مرحوم بهشتي موفق شد بخش اعظم افراد آن جمع را همراه و موافق خود كند و بقيه هم دست از مخالفت برداشتند. به اعتقاد من يكي ديگر از كاستيهاي حركتهاي جمعي ما همين است كه رهبران جمع، پيشگام نيستند.

درباره اين نكته توضيح بيشتري بدهيد. شيوه شهيد بهشتي در اين مورد چه بود؟
من نه به عنوان فرزند ايشان كه به عنوان يك ناظر بي‌طرف اين نكات را مي‌گويم. كساني كه جمعي را اداره مي‌كنند، اگر پيوسته دو سه گام از آن جمع،‌ پيش نباشند، براي حفظ جمع ناچار به امتياز دادن مي‌شوند و همين مسئله، موجب انجماد تشكل و ممانعت از حركت آن مي‌شود. مرحوم بهشتي به دليل سطح علمي بالا،‌ سوابق حوزوي و دانشگاهي وفعاليت خارج از كشور و احراز مناصب رسمي،‌ داراي تجربه‌هاي تشكيلاتي طولاني و بسيار مؤثري بود و دائماً نيز توانايي‌هاي خود را محك مي‌زد. نكته مهم اين كه ايشان هرگز از اين مناصب و توانايي‌ها، در جهت تحميل عقايد خود به جمع بهره نجست. نمونه بارز آن، انتخابات دور اول رياست جمهوري بود كه ايشان فردي را در نظر داشت كه در فرانسه با او آشنا بود، اما اكثريت اعضاي شوراي مركزي حزب به فرد ديگري رأي دادند و مرحوم بهشتي بدون كوچك‌ترين بحثي پذيرفت و حتي نظر خود را نيز اعلام نكرد. فايده تصميمات جمعي اين است كه حتي اگر اشتباهي رخ دهد، به تك تازيهاي فرد، به ويژه فرد پيشرو، نسبت داده نمي‌شود. به اين مسئله مهم هم بايد اشاره كرد كه پيشتازي هم آداب و حدود و شعور خودش را دارد. فرد پيشتاز نبايد به گونه‌اي حركت كند كه زماني برگردد و ببيند كه اصلاً كسي پشت‌ سرش نيست و معلوم نباشد كه او پيشتاز كيست!

مراحل اساسي نهضت و لزوم ايجاد تشكل را از ديدگاه شهيد بهشتي ذكر كنيد.
شهيد بهشتي معتقد به كارهاي خطوط اول و دوم بود، به اين ترتيب كه اگر در نهضتي، افراد خط اول، كشته يا دستگير شدند، افراد خط دوم وارد عمل شوند. از مرداد 57 تا اسفند همان سال، وقتي كه سرعت حوادث زياد شدند، اين نظريه معني واقعي خود را پيدا كرد. مرحوم بهشتي سعي داشت همراه با سير حوادث بر تواناييهاي خود، در حد مقدور، بيفزايد و هرچه كه او تواناتر شد، مقابله با او هم شدت گرفت. يادم هست پنجم تير ماه بود كه از كرج آمديم وايشان در جامعه روحانيت مبارز شركت كرد كه تا ساعت 5 بعدازظهر به طول انجاميد. موقعي كه به خانه برگشتيم، به قدري خسته بود كه در بستر دراز كشيد و گفت، «اين شيوه كار به هيچ وجه صحيح نيست. كارها بيش از حد به من بستگي پيدا كرده و اين به صلاح هيچ كس نيست.» مرحوم بهشتي در حد مقدورات و بسيار واقع‌بينانه حركت مي‌كرد و در هر شرايطي كه قرار مي‌گرفت، از ملزومات آن وضعيت، بيشترين و بهترين استفاده را مي‌كرد. او هرگز در ارزيابي هيچ چيز و هيچ كس، واقع گريز نبود.

در نظم شهيد بهشتي بسيار گفته‌اند، شما چه نظري در اين باره داريد؟
ايشان آدم بسيار منظمي بود. اگر كسي مثلاً امروز از ايشان مي‌پرسيد چه موقع مي‌تواند با او گفت‌وگو كند، تقويمش را درمي‌آورد و مي‌گفت في‌المثل ساعت 15/4 تا 30/4 روز يكشنبه 15 مهر. در آن روز اگر دير مي‌رسيديد، وقت باقيمانده را به شما اختصاص مي‌داد، اما از اين كه وقتي خارج از آنچه كه برايتان تعيين كرده بود به شما اختصاص دهد، عذرخواهي مي‌كرد. من الان 48 ساله هستم و پنج سال ديگر به سني مي‌رسم كه ايشان به شهادت رسيد. وقتي خودم را با او مقايسه مي‌كنم، مي‌بينم چه تفاوت عظيمي بين بهر‌ه‌وري دو فرد ممكن است وجود داشته باشد. مرحوم بهشتي در عين‌حال كه اعتقاد راسخ و عميقي به نظم داشت، به هيچ وجه تشكيلات آهنيني را كه با روح و آرمانهاي اسلامي مغايرت داشته باشد و فرد در آن هويت خود را از دست بدهد و ‌آرا وفرامين از بالا صادر شوند، قبول نداشت و به شدت از اين شيوه پرهيز مي‌كرد.

نظر ايشان درباره كار حزبي چه بود؟
مرحوم بهشتي تجربه‌ سالهاي 32 و تجارب تلخ بعدي را دقيقاً مي‌شناخت و حضور در بيش از بيست كشور و اقامت در بعضي‌ از آنها، وي را كاملاً به اين اصل كه بايد كار حزبي كرد، معتقد ساخته بود. افق ديد ايشان بسيار فراتر از ايران بود. هم اينك در لبنان، مغرب و آلمان افرادي هستند كه با ايشان برخورد داشته‌اند و از او خاطرات به يادماندني بي‌شماري دارند.

برخي از چهر‌ه‌هاي انقلاب، به تدريج حالت اسطوره به خود گرفته‌اند، از جمله شهيد بهشتي. شما در اين مورد چه نظري داريد؟
مرحوم شهيد بهشتي به شدت از اسطوره‌سازي نفرت داشت و معتقد بود كه با اين كار، شخصيت‌هايي را كه بايد در زندگي جاري جامعه نقش مؤثر داشته باشند، از دسترس مردم دور مي‌كنيم و آنان را در مرتبه و مقامي مي‌نشانيم كه عملاً كارآمدي آنها را در جهت الگو بودن براي جامعه، از بين مي‌بريم. ما امسال در خيابان شهيد بهشتي با افراد ميانسالي صحبت كرديم و از آنها پرسيديم آيا فردي را كه آن خيابان به اسمش نامگذاري شده، مي‌شناسند و همه بالاتفاق جواب دادند كه نمي‌شناسيم. همين مسئله نشان مي‌دهد كه چطور بخشهاي ملموسي از زندگي و شخصيت مرحوم بهشتي مخفي و چگونه از دسترس مردمان عادي دور مانده است. هنگامي كه اسطوره‌سازي مي‌كنيم، بعضي‌ها، آن هم در سطح آرمانها، بين خودشان و آن فرد، رابطه‌ «اين هماني» را برقرار مي‌كنند. انسان فقط با كسي رابطه برقرار مي‌كند كه با او دغدغه‌ها و احساسات مشتركي داشته باشد. به اعتقاد من، نوع مطرح كردن اين افراد، غلط بوده و در اين زمينه كاستي‌هاي فراواني داريم. گاهي اوقات فكر مي‌كنيم كار مثبتي كرده‌ايم، در حالي كه عملاً نتايج منفي گرفته‌ايم.

فرزند شهيد بهشتي بودن چه حال و هوايي دارد؟
اين كه من فرزند چنين پدري بوده و بيست سال از عمرم را با او سپري كرده‌ام، از الطاف الهي است. فرزند او بودن، اين امكان را براي ما فراهم آورد كه با فرد برجسته‌اي پيوند داشته باشيم و غير از رابطه پدر ـ فرزندي، از نظر فكري چنان اقناع شويم كه در جمعهاي ديگر، نكته بديع و تازه‌اي را پيدا نكنيم. مرحوم بهشتي بهترين مشاور در زمينه‌هاي گوناگون علمي، سياسي و اجتماعي بود كه هيچ‌گاه، نظر خود را تحميل نمي‌كرد و پيوسته با امانتداري و خيرخواهي با افراد برخورد مي‌كرد. البته گاهي اوقات هم در اثر نظم ايشان در محظور قرار مي‌گرفتيم و دچار مشكل مي‌شديم.

چطور؟
منزل ما برخلاف منزل برخي از روحانيون كه در خانه‌شان براي افراد و در همه اوقات باز است، اين طور نبود و ملاقاتها، به شدت حساب و كتاب و زمان خاصي داشت. گاهي اگر كسي بدون وقت قبلي مي‌آمد و مرحوم بهشتي در خانه بود، به يكي از ما مي‌گفت كه برو بگو پدرم در خانه هست، ولي نمي‌تواند شما را ببيند. در چنين شرايطي، واقعاً كار براي ما مشكل مي‌شد، ولي افراد هنگامي كه مي‌ديدند نمي‌توانند در نظم مرحوم بهشتي اخلال ايجاد كنند، به تدريج مي‌پذيرفتند كه او اين‌گونه فردي است و خود را با نظم او تطبيق مي‌دادند.

آيا هيچ وقت در محيط‌هايي كه شهيد بهشتي مصدر كاري بودند، شغلي را پذيرفتيد؟
در مناصب رسمي خير،‌از جمله با اين كه اصرار زيادي وجودداشت كه من در دادگستري خدمت كنم، هرچه فكر كردم ديدم تبعات منفي آن بيشتر از فوايد احتمالي آن است. البته در حزب و روزنامه جمهوري اسلامي فعال بودم، اما شغل اصلي من دبيري بود و در عين حال دانشجوي پزشكي دانشگاه هم بودم.

پس از شهادت مرحوم بهشتي، چه وضعيتي براي شما پيش آمد؟
اولاً شهرت جزو آفات است، به اين معنا كه به هر حال محدوديتهايي را براي فرد ايجاد مي‌كند. فردي كه شهرت پيدا مي‌كند، به دليل نگرش خاص اجتماعي نسبت به او، با مشكلاتي روبه‌رو مي‌شود ك يك فرد عادي تجربه نمي‌كند. پس از شهادت مرحوم بهشتي، خانواده ما در معرض نگاه جامعه قرار گرفت. همه ما در طي اين سالها تلاش كرده‌ايم طوري حركت كنيم كه اگر چهره مثبت‌تري نسبت به قبل، از خود نشان نمي‌دهيم، نحوه برخورد ما طوري نباشد كه حس كنيم اگر ايشان زنده بودند به شيوة ديگري عمل مي‌كردند. البته لطف خدا هم شامل حال ما بوده كه در عرصه‌هاي علمي، اقتصادي و اجتماعي، اصولي را ترسيم و در همان چهارچوبي حركت كرديم كه برگرفته از تلقي ايشان است.

پس از شهادت، چقدر آثار ايشان را نقد كرديد؟
مرحوم بهشتي زنده هم كه بود اجازه نقد به ما و ديگران مي‌داد و به هيچ وجه سرسپردگي را تشويق و تقويت نمي‌كرد. او در مورد تابعيت محض و مطلق دغدغه داشت و حتي در مورد كساني كه بزرگ بودند و جايگاه ارزشمندي داشتند، فارغ از ديد واقع‌بينانه و منتقدانه نبود. در ظرف 25 سال گذشته، ابعاد مختلفي از ايشان به علت نزديكي بيش از اندازه با او برايم مبهم و نامعلوم مانده بودند. آشكار شدند و چند لايه بودن شخصيت او، انصافاً برايم اعجاب‌آور است. من واقعاً متحيرم كه چگونه مي‌شود در ظرف يك زندگي كوتاه 53 ساله، تا اين حد بعد و تأثير داشت.

به راز اين نكته پي نبرديد؟
همه اينها به خصلت‌ها و ويژگيهاي فرد برمي‌گردد. خصوصيات برجسته‌اي چون پايبندي به كسب آگاهي و دانش عميق، آينده‌نگري و همه سونگري، زندگي هدفمند و اشتغالات گوناگون در زمينه‌هاي مختلف و از همه مهم‌تر، اعتدال و انصاف در ايشان شاخص بودند. به اعتقاد من اين دو ويژگي اخير، بيش از بقيه تأثيرگذار بوده و قابل فراگيري هم هستند.

آيا هرگز بين شهيد بهشتي و اقران او مقايسه كرده‌ايد؟
من پيوسته سعي كرده‌ام كه نسبت به همه، از جمله مرحوم بهشتي، ديد واقع‌بينانه و بي‌طرفانه داشته باشم. البته نگاه ابژكتيو به طور مطلق مقدور نيست. عرصه‌هايي براي مقايسه ايشان با ديگران هست. بعضي جاها هم نمي‌شود مقايسه كرد. در هر حال، هرگز قصد مقايسه نداشته‌ام، زيرا اشخاص هر كدام مجموعه‌اي از ضعف‌ها و حسن‌ها هستند. آنچه كه در مطالعه زندگي و آثار يك فرد اهميت دارد، شناخت انديشه‌هاي برتر اوست كه در مورد مرحوم بهشتي نگاه دوربرد وسلامت و اعتدال اين نگاه، بسيار مهم است. موضوعات و افراد مي‌آيند و مي‌روند و آنچه كه به جا مي‌ماند، طرز نگرش، زاويه ديد و نوع ارزيابي و داوري وي دربارة آراي گوناگون است. اين نگرشها هستند كه زمان ندارند و پيوسته باقي مي‌مانند. نگاه معتدل و منصف، ميراث گرانبهاي مرحوم بهشتي است كه در هميشه زمان مي‌تواند جهت‌دهنده و كارگشا باشد.



در همین زمینه ببینید:

شور شگرف حق باوری...



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده